همشهری آنلاین؛ الهه فراهانی: بامداد دوازدهم آبان سال ۱۴۰۱ پسری جوان در جریان یک درگیری در شرق تهران به قتل رسید و از همان زمان تحقیقات پلیس زیر نظر قاضی محمد مهدی براعه، بازپرس جنایی پایتخت برای شناسایی و دستگیری عامل این جنایت شروع شد.
آنطور که شاهدان میگفتند مقتول و دوستش بر سر متلکپرانی با سرنشینان خودرویی درگیر شده بودند که در این درگیری یکی از سرنشینان خودرو با چاقو وی را به قتل رسانده و همراه همدستانش از محل گریخته بود. شاهدان، قاتل را نمی شناختند و در این شرایط تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه یافت.
یک قاتل در جمع ما بود
هنوز ردی از عامل جنایت به دست نیامده بود تا اینکه چندی قبل فردی با پلیس تماس گرفت و سرنخی از قاتل فراری داد. وی گفت: با دوستانم در یک دورهمی بودیم و در حالی که مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم، با جوانی به نام محسن بر سر مسئلهای شروع کلکل کردیم. او ناگهان عصبانی شد و گفت قبلا آدم کشته و اگر به کل کل با او ادامه بدهم جان مرا هم میگیرد. من از ترسم سکوت کردم و تصمیم گرفتم وی را به پلیس لو بدهم.
راز دو جنایت
ماموران محسن را دستگیر کردند و مشخص شد وی همان فردی است که در شرق تهران در جریان متلکپرانی جان مردی جوان را گرفته بود. او در ادامه بازجویی ها به قتل دیگری که دی ماه ۱۴۰۰ مرتکب شده بود نیز اعتراف کرد و گفت به شدت عذاب وجدان دارد. متهم به قتل پس از اعتراف به دو جنایت، روانه زندان شد.
زورگیریهای قاتل فراری در استانبول
متهم جوانی ۲۱ ساله است که سابقه سرقت دارد. او پس از قتل اول به ترکیه گریخت اما در آنجا به اتهام زورگیری تحت تعقیب قرار گرفت و به ایران برگشت و قتل دوم را رقم زد. گفتوگو با او را میخوانید.
پرونده ات نسبت به سن کمی که داری، خیلی سنگین است، چرا؟
اعتیاد به مشروبات الکلی زندگیم را تباه کرد و همیشه در عالم مستی دست به اشتباهات جبران ناپذیری زدهام. فکر می کنم دهم دی سال ۱۴۰۰ بود که به همراه دختر مورعلاقه ام به پارک رفته بودیم. من مشروب مصرف کرده بودم ناگهان چشمم به ۲ پسر جوان افتاد. یکی از انها به دختر موردعلاقه ام نگاه بدی کرد و متلک انداخت. همین آغاز دعوا بود و من در عالم مستی مرتکب جنایت شدم.
بعد از قتل چه کردی؟
قاچاقی از ایران فرار کردم و به ترکیه رفتم. در آنجا ناچار بودم با زورگیری و خفت گیری از توریستها، خرج زندگیام را تامین میکردم. تا اینکه یکی از دوستانم گفت پلیس دنبالت است. من هم ترسیدم پلیس ترکیه دستگیر و دیپورتم کند و راز قتلی که مرتکب شده بودم فاش شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم قاچاقی به ایران برگردم اما چند وقت بعد مرتکب جنایت دوم شدم.
قتل دوم چطور اتفاق افتاد؟
با اولی تفاوتی نداشت. شب حادثه با دوستم و همسرش و دختر موردعلاقه ام به خیابانی در شرق پایتخت رفته بودیم. آن شب هم به شدت مست بودم که دوست مقتول به همسر رفیقم نگاه بد کرد و متلک انداخت. سپس دعوا شکل گرفت و مقتول لپ مرا کشید و مسخره ام کرد. عصبانی شدم و می خواستم با چاقو به دستانش بزنم اما به پهلویش اصابت کرد و جانش را گرفت. حالا هم به شدت پشیمانم و عذاب وجدان رهایم نمیکند.