آنها از چهارگوشه عالم خود را به ساحل کن میرسانند تا در میان برق فلاش صدها فیلمبردار و عکاس روی فرش قرمز ژست بگیرند و در کنفرانسهای مطبوعاتی از فیلمهایشان بگویند. 2 روز دیگر فستیوال بینالمللی کن کار خود را آغاز میکند تا جز اهالی سینما، صاحبان شرکتهای بزرگ پوشاک و جواهرات و مد و... نیز از این سفره پهنشده، بهره ببرند. سهم ما از این فرش قرمز، چیزی نیست جز سفر عدهای از مدیران سینمایی تا معدود فیلمهایی را که به نظرشان بهتر از آنهای دیگر است با خود به زیر چتر بازار کن ببرند تا شاید یک کمپانی فیلمسازی مشتری شود و آن را به ثمن بخس، خریداری کند.
چندسالی است که دیگر دستاندرکاران کنچندان روی خوش به سینمای ایران نشان نمیدهند و دیگر خبری از حضور فیلمهای ایرانی در بخش مسابقه نیست؛ اگرچه برخی فیلمسازان ایرانی بدجور ایندر و آندر میزنند تا واسطهای بتراشند و هر جور شده خود را به این فستیوال برسانند؛ درست مثل کارگردان جوانی که امسال به هزار لطایفالحیل سیاسی متوسل شد تا بلکه نظر ژیل ژاکوب و دیگران را جلب کند و فیلمش در بخش فرعی به کن برسد.
برای ما مردم هم که کن بیشتر یادآور طعم گس خرمالوهایی است که فصلش گذشته! اهمیت فرش قرمزی که هزاران کیلومتر دورتر از ما پهن میشود، چیزی نیست جز شناختن فیلمهای احیاناً خوبی که برای امسال میتوان از دیویدیفروش سر خیابان خرید؛ چراکه کن با تمام زرقوبرقها یا فیسوافادههای ستارههایش، آوردگاهی است که جدیترین فیلمهای سال آینده را میتوان در آن جست.
اگرچه روحیه ضدآمریکایی فرانسویها هم ته کشیده و دیگر باد آن سرهای پرشور ضدامپریالیستی خوابیده اما آنها هنوز هم به طرزی سنتی از هالیوود و محصولاتش رویگردانند و اگر اثری از ینگهدنیا میپذیرند از مستقلسازان است. همین میشود که باز هم به طرزی سنتی میتوان بهترین فیلمهای غیرهالیوودی را در رقابت کن جست.
از سوی دیگر با معطوفشدن توجه رسانهها در این چند روز به جشنواره کن، فرصت مغتنمی فراهم میشود تا فیلمسازانی که کلهشان بوی قرمهسبزی میدهد، حرفهایی بزنند که برای ما جالب باشد؛ این میشود که هزاران کیلومتر دورتر به استقبال شصتودومین جشنواره بینالمللی کن برویم و از چهرهها و فیلمهایی بگوییم که قرار است طی 10 روز با یکدیگر رقابت کنند. اهمیت کن برای ما در همین است.