کتاب «میهمان حبیب» پیرامون خاطرات ناگفته از سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی به قلم رضا شاعری با حضور جمعی از دوستان و همرزمان شهید حاج‌قاسم سلیمانی و خانواده شهدا رونمایی شد.

همشهری آنلاین - الناز عباسیان: آیین رونمایی از کتاب «میهمان حبیب» پیرامون خاطرات ناگفته از سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی به قلم رضا شاعری با حضور جمعی از دوستان و همرزمان شهید و همچنین مهدی عباسی، عضو شورای اسلامی شهر تهران و خانواده معظم شهدا برگزار شد.

در این مراسم هادی خورشاهیان، نویسنده کتاب کودکان و نوجوانان درخصوص این کتاب، گفت: طی این سه سال برای حاج‌قاسم خیلی کارشده و خیلی نکات در کتاب خود حاج قاسم آمده است؛ اگر قرار است برای حاج‌قاسم کار کنیم، باید بتوانیم مخاطب را جذب کنیم. خرسند هستم یک کتاب دیگر درخصوص حاج قاسم نوشته شده است. این گام ارزشمند را به آقای شاعری، نویسنده کتاب، همچنین مجموعه قدر ولایت تبریک می‌گویم. خاطرات کتاب جالب هستند و سیری را نشان می‌دهد؛ گاهی نکات مهم، نکات کوچکی هستند. این کتاب شروع خوبی دارد.

ظاهر برخی قضایا تلخ اما باطن آن زیباست

در ادامه احمد عطایی، مدیرمسئول نشر قدر ولایت با اشاره به ایام شهادت حضرت زهرا(س)، هفته بسیج و حوادث اخیر غزه، گفت: به‌نظر بنده واژه‌های مشترک بین این ۳ حادثه، مجاهدت و مظلومیت است. ظاهر برخی قضایا تلخ است، اما باطن آن زیباست، چراکه برای خدا است. هر چه داریم به برکت خون شهدا و صبر و پایداری و ایثار خانواده‌های شهدا است. با لکنت هم نمی‌توانیم زمانی درباره حاج‌قاسم صحبت کنیم، بیش از هزار خانواده شهید را بررسی کرده‌ایم، اما در هیچ‌کدام صفتی که در قرآن نکوهش شده باشد، در بین شهدا ندیده‌ایم.

ادعایی در نویسندگی ندارم و فقط به عشق حاج‌قاسم می‌نویسم

رضا شاعری نویسنده کتاب «میهمان حبیب» در ادامه مراسم گفت: بنده ادعایی در نویسندگی ندارم، هیچ نبوده و نیستم و فقط به حاج‌قاسم عشق داشته‌ام و به قدر وسع و توان خود کار انجام داده‌ام. حکایت من در میان این همه نویسنده توانمند که در کشور عزیزمان حضور دارند و برای حاج‌قاسم نوشتند، حکایت آن پیرزن کلاف‌فروشی است که در صف خریداران یوسف ایستاده بود، من هم در این حوزه ادعایی ندارم فقط عاشق حاج‌قاسم بوده و هستم. شناخت بیشتر من به جزئیات شخصیت حاج‌قاسم موجب رشد و توسعه خودم شد.

توجه خاص حاج‌قاسم به کودکان

نویسنده کتاب میهمان حبیب، تصریح کرد: آنچه بیش از هر نکته‌ای که از حاج‌قاسم برای بنده مهم بوده، مسئله توجه و محبت ایشان به انسان‌های مختلف، با آن همه مشغله بوده است. خاطرات مفصلی از توجه به کودکان کار، توجه به مادر شهید شفیعی که تنها همین یک پسر و یک فرزند را داشت و هیچ فرد دیگری در خانواده‌اش در قید حیات نبودند. بعد از شهادت پسرش حاجی به بچه‌های لشکر ثارالله تکلیف کرده بود باید به‌طور منظم به ننه‌علی رسیدگی کنند. این رسیدگی در حدود ۴۰ سال و تا فوت ننه‌علی ادامه داشت.

شاعری با اشاره به نامگذاری این کتاب به‌عنوان «میهمان حبیب» گفت: عنوان این کتاب از کلام شهید «هادی طارمی» اقتباس شده است. نام جهادی حاج‌قاسم در سال‌های دفاع‌مقدس و در محور مقاومت «حبیب» بوده است.

حاج‌قاسم یک مکتب و مدرسه هستند

در ادامه مراسم علی اکبر فرهنگیان از شعرای آیینی، چند سروده برای حضرت صدیقه طاهره(س) و شهدای مدافع حرم و شهدای غزه خواند. سپس سردار مرتضی حاج‌باقری از همرزمان و رفیق ۴۰‌ساله حاج قاسم، گفت: «ما در اندازه‌ای نیستیم که بخواهیم از حاج‌قاسم صحبت کنیم؛ حاج‌قاسم یک مکتب و مدرسه هستند و متأسفانه بیشتر به بعد نظامی ایشان توجه شده، درحالی‌که به اخلاق، معنویت، ارتباط با خدا، ارتباط با پدر و مادر و ارتباط ایشان با خانواده و فرزندان شهدا، خیلی کم‌رنگ پرداخته شده است.»

در ادامه سیدحسن از جوانان دهه‌هفتادی و مترجم عربی فرماندهان ایرانی جبهه محور مقاومت و کاپیتان مصطفی عرب‌نژاد از همرزمان حاج‌قاسم در دوران دفاع‌مقدس و برادر دو شهید به ذکر خاطراتی از شهید حاج‌قاسم سلیمانی پرداختند. خاطرات این افراد و سردار کمیل کهنسال در کتاب میهمان حبیب در قالب داستان به تصویر کشیده شده است که پس از صحبت‌های هادی خورشاهیان، کارشناس ادبی این جلسه به بیان خاطراتی از سردار دل‌ها پرداختند.

در پایان مادر شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی مشهور به جوان‌ترین شهید مدافع حرم، شعری از دخترش که در رثای برادر شهیدش سروده بود را خواند.

درباره کتاب

بخش ابتدایی این داستان خاطرات سردار حاج‌مرتضی حاج‌باقری فرمانده تخریب لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع‌مقدس، بخش دوم داستان که در آسمان و در هواپیما رخ می‌دهد خاطرات حاج‌مصطفی عرب‌نژاد و بخش سوم و پایانی خاطرات سیدحسن مترجم عربی فرماندهان ایرانی محور مقاومت و سردار کمیل کهنسال است و در آن روایتی از آزادسازی بوکمال به تصویر کشیده شده است. این کتاب در ۶۰ صفحه به همت نشر قدر ولایت وارد بازار نشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

لحظه‌ای صدای ترمز اتومبیلی حواس راننده را پرت کرد. پرایدی از خط خود منحرف شده و به ماشین آنها کوبید. محمد، راننده خودروی حامل حاجی که عصبی به‌نظر می‌رسید، از ماشین پیاده شد تا نگاهش به وضعیت تصادف خودروها افتاد یقین کرد که راننده پراید صد در صد مقصر است. نفسی تازه کرد و رو به حاجی گفت: حاج‌آقا ایشان مقصرند اجازه بدید به پلیس زنگ بزنم. حاجی نگاهی به پراید و راننده آن انداخت. سگرمه‌هایش توی هم رفت اما سریع تبسمی بر لب نشاند و رو به محمد گفت: «نه لازم نیست با پلیس تماس بگیری، مقصر ماییم....»

محمد در حالت عصبانی ماشین را روشن کرد و به سمت فرودگاه راه افتاد. کمی جلوتر با دلخوری اما با احترام رو به فرمانده‌اش گفت حاجی چرا گفتی من مقصرم، مقصر راننده پراید بود. حاجی با آرامشی که در چهره‌اش موج می‌زد در جواب گفت: «عزیز من محمد جان ما الان کجا می‌رویم؟ به سوریه به دل آتیش... اما اون راننده پراید که از سر و وضع ظاهری‌اش مشخص بود نان‌آور خانواده است با همون ماشین رزق خانواده‌اش رو تامین می‌کنه.» بعد دستی به محاسنش کشید و ادامه داد: «این درسته که ما خسارت ماشین رو به اون بنده خدا پرداختیم اما در واقع اون رو خوشحال کردیم و خوشحالی او برای ما دعای خیر و صدقه راهه. ان‌شاء‌الله. تازه ما اگر در سوریه کشته شویم، معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. ان‌شاء‌الله که روسپیدیم و اینچنین می‌شه ولی باید گذشت کنیم تا به‌خاطر عمل‌مان خداوند به ما عنایتی کنه.» محمد از گفته حاجی آرام شده بود و احساس سبکبالی داشت.