به گزارش همشهری آنلاین، مرد ۴۱ ساله با بیان اینکه در آشفتهبازار زندگی دچار سردرگمی عجیبی شدهام درباره تلخترین روزهای زندگی خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: ۱۱ ساله بودم که درس و مدرسه را رها کردم و شاگرد تراشکاری شدم. خیلی زود این حرفه را آموختم و در حالی که استادکاری ماهر بودم عازم خدمت سربازی شدم.
هنوز آخرین روزهای پایان خدمت سربازی را میگذراندم که به پیشنهاد مادرم به خواستگاری دخترخالهام رفتم. تهمینه ۱۵ سال بیشتر نداشت، اما من هم عاشق ادب و اخلاق او بودم به همین خاطر خیلی زود مراسم ازدواج ما برگزار شد و من که کارگاه تراشکاری راهاندازی کرده بودم برای همسرم نیز زندگی مرفهی فراهم کرد؛ چراکه درآمد خوبی داشتم و اوضاع مالیم هر روز بهتر از گذشته میشد.
به دلیل علاقهای که به تهمینه داشتم، خودرو و خانه و حتی کارگاه را به نام او سند زدم و از سرویس طلا تا گوشیهای گرانقیمت برایش میخریدم، اما در حالی که ۲ فرزند دختر و پسر داشتیم از حدود ۴ سال قبل متوجه رفتارهای مشکوک او شدم که مدام با گوشی تلفن در حال پیامکبازی بود و لحظهای گوشی را از خودش جدا نمیکرد.
- نوعروس بیوه دست به دامن قانون شد ؛ مرگ شوهر ۲ ماه بعد از ازدواج | آشنایی با جوان شیاد در سایت همسریابی ؛ کشف تصاویر زنان و دختران در موبایل همسر
- دختر نوجوان در دام زن مرموز | دخترم به خانه مجردی یک زن متاهل میرود و...
البته همسرم در طول ۲۰ سال زندگی مشترک چند بار ادعا کرد که به من علاقهای نداشته و فقط به خواست پدر و مادرش احترام گذاشته است و از سوی دیگر هم از تهدیدهای مادر من ترسیده که به خواهرش گفته بالاخره تهمینه را در مسیر مدرسه میدزدیم! تهمینه این حرفها را گاهی بر زبان میراند، اما من حرفهای او را به شوخی میگرفتم.
شبی فرصت پیدا کردم و وارد محتویات گوشی تلفنش شدم. از آنچه میدیدم، خشکم زد. باورم نمیشد او با یکی از بستگان نزدیکم ارتباط داشته باشد. از آن روز به بعد دیگر زندگیم به هم ریخت چراکه او برای مردان غریبه دیگری نیز پیامک ارسال کرده بود. خلاصه یک روز او را تعقیب کردم و دیدم به منزل فرزین ـ یکی از بستگان نزدیک که ثروت زیادی دارد ـ رفت. آنجا بود که با چند تن از اطرافیانم تماس گرفتم، ولی در این هنگام همسرم از خانه بیرون آمد و همه چیز را انکار کرد.
دیگر سوءظن رهایم نمیکرد و همسرم مدعی بود که با کسی ارتباط غیراخلاقی ندارد، ولی من با آنچه در گوشی تلفن او دیده بودم حرفهایش را باور نمیکردم. بالاخره کار به جایی رسید که او در مقابل ادامه زندگی مشترک با من، حق طلاق هم از من گرفت. اما من همچنان از این وضعیت زجر میکشیدم تا اینکه تهمینه بالاخره طلاق گرفت و ۸ ماه بعد با مردی ازدواج کرد که راننده تریلرهای ترانزیتی بود. او مرا از خانه بیرون کرد و خودروام را نیز گرفت چراکه اسناد آنها به نام او ثبت شده بود.
اکنون دختر نوجوانم در کنار همسرم زندگی میکند و من به همراه پسرم حیران و سرگردان ماندهام تا شاید روزی سر همسرم به سنگ زمانه بخورد و به زندگی مشترک با من بازگردد.
با دستور سرگرد امیررضا فعال رئیس کلانتری معراج مشهد بررسیهای تخصصی و اقدامات مشاورهای این پرونده به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.