همشهری آنلاین - گروه فرهنگی: در ادامه سلسله برنامههای بازخوانی کتابهای شاخص فاطمی به مناسبت ایام فاطمیه، کتاب «فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت (چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲) با حضور اسماعیل اثباتی و سیدمحمد حسن مومنی بازخوانی شد.
اثباتی در ابتدای این نشست درباره کارنامه کتب فاطمی توضیحاتی را به این شرح ارائه کرد: کتب کار شده درباره حضرت زهرا(س) اختصاص به شیعه ندارد و اهل سنت اگر کتابهای بیشتری نداشته باشند کمتر هم ندارند. از قرون اولیه اسلامی تالیفاتی درباره حضرت زهرا(س) تولید شده است که از آن جمله میتوان به «مسند فاطمی» اشاره کرد. برخی از بزرگان اهل سنت نیز فصلی از کتابشان را به حضرت زهرا(س) اختصاص دادند، مانند احمد بن حنبل. معجم الکبیر نیز یکی دیگر از این آثار است. در قرون بعدی نیز این سیر ادامه دارد و به طور مثال سیوطی در این باره اثر نوشته است.
وی در ادامه با بیان اینکه برخی نیز چون غلامرضا کسایی فضایل و مناقب حضرت زهرا(س) را از منابع اهل سنت گردآوری و منتشر کردهاند، افزود: در دوره معاصر نیز ابراهیم بن عبدالله هفت جلد کتاب با عنوان «فاطمه بنت نبی» نوشته است. این شخص وهابی است و با دیدگاه خاصی این کتاب را نوشته است.
وی ادامه داد: حاکم نیشابوری نیز کتاب دیگری درباره مناقب حضرت زهرا(س) با عنوان «فضایل حضرت زهرا(س)» نوشته که به زبان فارسی ترجمه شده است. من میخواستم ببینم چرا او درباره حضرت زهرا(س) کتاب نوشته است؟ نیشابوری در مقدمه این کتاب میگوید: «در محضر شماری از بزرگان از فقها و قاضیان و امناء و زبدگان بودم. در آن محضر یادی از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب شد. یکی از آن برجستگان از فقیهان درباره امام علی (ع) گفت: او قرآن را در حفظ نداشت و استناد به سخن شعبی کرد که به این سخن تصریح کرده است. من گفتم: کسی جز او نیست؟ آیا صحابه آگاهتر به این امر از شعبی نیستند که شهادت به حافظ بودن قرآن برای علی بن ابی طالب دادهاند. این ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی سید القراء از تابعین است و قرآن را بر ایشان خواند و از او قرائت خاص دارد (و له عنه حرف مجرد) و خود یکی از راویان از عاصم بن بهدله است. آن فقیه گفت: شعبی در این امور از دیگران آگاهتر است. گفتم: شعبی از علی بن ابی طالب قرآن نشنیده و تنها او را دیده است. بعد هم از روی دنیاخواهی میل به دشمنان علی بن ابی طالب پیدا کرد. همه اینها سبب شد تا بیشتر در باطل فرو رود. آنگاه در همان مجلس سخن از بنات النبی (ص) به میان آمد: زینب و رقیه و ام کلثوم. برخی از آنان گفتند: راویان، این را که آنان فرزندان خدیجه از رسول الله باشند، انکار میکنند. من گفتم: آنان دختران او هستند، جز آن که یاد از فاطمه در روایات بیشتر است و فضائل او فزونتر. یکی از کسانی که سابقا نزد من رفت و آمد داشت و [آن زمان] ملازمت او با من به خاطر دشمنی با برخی از همین حاضرین بود، گفت: این محمد بن اسماعیل بخاری است که در جامع صحیح خود حدیثی از عروة بن زبیراز اسامه آورده است که رسول خدا (ص) فرمود: خیر بناتی زینب. گفتم: این حدیث در کجای جامع بخاری است؟ گفت: در کتاب الفضائل. آن وقت در حضور جمع خطاب به آنان گفتم: همه میدانید که من چهار بار این کتاب را جمع کردهام. یک بار بر اساس رجال از صحابه. سپس آنها را در رقاع آوردهام. آنگاه بر اساس رجال مهذب ساختهام و سپس مرتب کرده و بر تو املاء کردهام و تو از روی املای من نوشتهای؟ گفت: بلی گفتم: به خدا سوگند که تاکنون این حدیث را در این کتاب ندیدهام.»
وی ادامه داد: نیشابوری میگوید؛ «من برخاسته به کتابخانه رفتم و کتاب الفضائل از کتاب جامع بخاری را آوردم. در بخش فضائل زنان، نامی جز خدیجه و فاطمه و عایشه ندیدم. کتاب را به مجلس آوردم و به کسی که آن روایت را نقل کرده بود دادم. گفتم: این کتاب الفضائل! حدیث اسامه را پیدا کن. من گشتم، اما نیافتم و کتاب را گرفته ورق میزد. سپس گفت: شاید در کتابی جز کتاب الفضائل بوده است. من تردید ندارم که این حدیث در این کتاب بوده است. به او گفتم: به خدا سوگند بخاری چنین روایتی را ذکر نکرده است. از آن شخص پرسیدم: چه کسی این روایت را از عروه نقل کرده است؟ گفت: زهری از عروه. در این وقت به کتاب ابوعلی حافظ که شامل روایات زهری از عروه است مراجعه کردم. در آنجا نیز نیافتم. به دنبال آن در «مسند اسامه بن زید» از حسن بن سفیان گشتم، در آنجا هم نیافتم. نشستم و فکر کردم. به یادم آمد که من در رقاعی که برای کتاب الاکلیل ترتیب دادم فضائل زینب را آوردهام. به دنبال آن رفتم. در آنجا این حدیث را به خط خودم از یحیی بن ایوب یافتم. وقتی حدیث را یافتم، دریافتم که حدیث بر اساس شرط بخاری و مسلم درست نیست، زیرا یحیی بن ایوب اگر به تنهایی راوی یک حدیث باشد آن روایت قابل اعتنا نخواهد بود بلکه تنها به عنوان شاهد در برخی از موارد مورد اعتناست.»
اثباتی در ادامه درباره کتاب «فاطمه الزهراء علیهاالسلام من المهد الی اللحد» توضیح داد: من مقدمه کتاب را خواندم چندان برایم جذاب نبود، اما جلوتر که رفتم توجهام را جلب کرد. این کتاب نه خیلی عامیانه و سطحی است که باعث شود برای مخاطبان متخصص خالی از فایده باشد و از سوی دیگر هم آن قدر هم پیچیده نیست که یک شخص معمولی فکر کند نمیتواند از آن بهرهای ببرد. سیر کتاب نیز تاریخی است و از تولد تا شهادت ایشان را در برمیگیرد. با این وجود کتاب صرفا تاریخی نیست و مباحثی در لابهلای کتاب مطرح می شود که معرفتی بوده و تاریخی نیست.
این محقق تاریخ اسلام بیان کرد: تاثیر مولف روی نگارش اثر دیده میشود. بدین معنی که کتاب نگاه واعظانه مولف به مباحث را نشان میدهد. در جای جای کتاب نیز مولف نگاهی به پاسخ به شبهات دارد و این نشان میدهد برای مولف این دغدغه بوده که با استفاده از منابع تشیع و اهل تسنن به این شبهات پاسخ دهد.
وی یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب را توجه به مباحث معرفتی دانست و توضیح داد: مخاطب در این کتاب صرفا با یک گزارش تاریخی مواجه نیست و مباحث معرفتی را هم میآموزد. مولف در کتاب وقتی میخواهد مطلبی نقل کند از منابع اهل سنت هم استفاده میکند و بعد از منابع شیعی استفاده میکند اما در منابع شیعی تاکیدش روی بحارالانوار است چون بحارالانوار سایر منابع را جمع کرده در حالیکه بحارالانوار یک منبع دست دومی است. بنابراین بهتر بود مولف منابعی را که در بحارالانوار از آن نقل شده، برای مخاطب ذکر میکرد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: در سبک نگارشی مولف اختلاف اقوال بیان میشود. مولف در برخی جاها قول مشهور را نقل میکند و در برخی مواقع نیز درباره اختلاف اقوال پژوهش میکند. همچنین مولف وارد نقد رجالی نمیشود. همچنین در کتاب به حدیث کسا اشاره میشود و مولف هم به نقل از اقوال دیگر این حدیث را میآورد و شعری منظوم هم در این باره ذکر میکند.
سیدمحمد حسن مومنی نیز در بخش دیگری از این نشست درباره سیدمحمد کاظم قزوینی مولف کتاب «فاطمه الزهراء علیهاالسلام من المهد الی اللحد» توضیحاتی داد و گفت: آقا زاده سید محمد کاظم قزوینی در روایتی میگوید؛ «من در دفتر حاج آقا بودم که ماموران قلچماقی وارد شدند و به ایشان گفتند باید ما بیایی. من سر و صدا کردم و من را هم تهدید کردند. بعد مرحوم حاج آقا را کشیدند و بردند. سه ماه بعد که ایشان برگشت، گفتند من را سوار ماشین کردند و از کربلا به سوی بغداد رفتیم. بین راه به جاده خاکی پیچیدیم و به حدی دور شدیم که کسی ما را نمیدیدید. بعد قبری را کندند و گفتند: باید تو را بکشیم و دفن کنیم. بعد قزوینی میگوید در دلم متوسل به حضرت زهرا(س) شدم و گفتم اگر من را نجات بدهید برایتان کتابی مینویسم. بعد دیدم بی سیم یکی از اینها به صدا درآمد و گفتند دستور عوض شده و باید به بغداد برویم. بعد وقتی به خانه برگشت به سرعت فاطمه زهرا من المهد الی الحد را نوشت.
وی ادامه داد: درباره وفات هم بدن او را طبق وصیتشان که میگفت: این کتاب سند ولایت من است و آن را روی سینه من بگذارید، با ایشان دفن میکنند. بعدها که میخواستند بعد از ۱۷ سال نبش قبر کنند و پیکر ایشان را به کربلا منتقل کنند، دیدند، کتاب در پارچهای بود و در چند صفحه اول حالت خیسی وجود داشت و دوباره در کربلا هم این کتاب را روی سینهاش گذاشتند و دفن کردند.
وی با اشاره به مزایا و کاستیهای این اثر عنوان کرد: در این کتاب مواردی وجود دارد که میتوانست در ترجمه مترقیتر بیان شود. این کتاب ترکیبی از سه رویکرد معرفتی، روایی و تاریخی است و نمیشود از آن انتظار یک کتاب پژوهشی صرف داشت بلکه مولف تلاش کرده به این سه رویکرد در این کتاب بپردازد و در تجمیع این سه رویکرد موفق بوده است.
مومنی گفت: در جایی که بحث شهادت مطرح میشود، مساله بیماری حضرت در ترجمه برجسته میشود. در حالیکه بیماری ایشان با مجروحیت متفاوت است. مجروح جنگی جروح است نه بیمار. در آغاز مولف در ارتباط با ازدواج پیامبر (ص) دو مطلب را درباره حضرت خدیجه (س) گفته یکی اینکه سنشان ۴۰ سال بوده و دو ازدواج داشتند. در حالیکه هر دوی این روایتها زیر سوال است.
وی افزود: مترجم کتاب مثل مولف اثر با خلوص است و معتقد است این اثر را به عنوان سندی برای شفاعتش ترجمه کرده است. مترجم در بخشهایی از کتاب از واژه امام علی(ع) استفاده کرده است در حالی که ما در دستور الهی داریم که باید از ایشان به عنوان امیر المومنین(ع) یاد شود. نباید در این باره عقب نشینی کنیم و باید همواره از تعبیر امیر المومنین(ع) استفاده کنیم.
این محقق تاریخ اسلام ادامه داد: مترجم کتاب در عنوان کتاب اعمال سلیقه دقیقی کرده است. مترجم بر اساس زبان مقصد این حق را دارد که اعمال زبان بومی کند و در همین راستا او سعی کرده عنوان را حفظ کرده و در عین حال نیز خودش هم تغییری در عنوان کتاب ایجاد کند.
مومنی در پایان بیان کرد: وفات شامل شهادت هم هست و استفاده مترجم از واژه وفات در ترجمه کتاب اشتباه نیست. در این کتاب از حدیث کسا هم نقل شده است. البته درباره حدیث کسا و اعتبارش زیاد سخن گفته میشود چون مبانی رجالی مختلف است و نمیشود به سادگی اعتبار حدیث کسا را زیر سوال برد.