همشهری آنلاین - مهدی کیهانزاده: اولین واکنش ذهنی ما به این همه سرخوشی دیگران این است که پس چرا من اینقدر غمگین و ناموفقم؟ راه موفقیت چیست؟ چگونه میتوانم شبیه بقیه خوشحال و موفق باشم؟
اینجاست که بوق «روانشناسی زرد» و رموزنگاری موفقیت به صدا در میآید و به غیرمحسوسترین شیوهها این پیام را به شما منتقل میکنند که تو هم میتوانی خوشحال باشی، به شرطی که در مدت کوتاهی، تمرینات مرا مرتب تکرار کنی.
اگر با تکرار عبارتهای مرتبط با موفقیت، دهان زندگی شیرین نمیشود، اما دستکم میتواند جیب عدهای از کارگزاران رویافروشی به سبک نوین را پر کند.
به طبع این رویکرد حاشیهای که دوست دارد خودش را به علم روانشناسی آغشته کند، نسبت چندانی هم با بحثهای آکادمیک در این حوزه ندارد.
به گفته دکتر سمیرا ابراهیم، روانشناسی زرد، گسترهی وسیعی دارد که شامل مفاهیم و تئوریهایی در مورد رفتار و زندگی ذهنی بشر است.
در واقع به نظر میرسد این رویکرد مایل است بیشتر از اینکه «زرد» باشد خود را «روانشناسی» بداند. ولی در واقع، روانشناسی زرد و روانشناسی علمی کاملا از هم جداست.
در روانشناسی زرد اغلب به پیشنهاد راهحلهای سریع برای مشکلات مهم و دشوار ختم میشود. اصولاً این اهل علم این روشها را تایید نمیکنند، اما آدمهای عادی آن را دوست دارند.
افرادی که به دنبال حس و حال خوب هستند، برای رسیدن به این هدف از رواشناسی زرد استقبال میکنند.
دکتر پیمان طاهری، روانشناس و رواندرمانگر، یکی از دلایل نامگذاری را اینطور توضیح میدهد: این نوع نگاه پشتوانه تحقیقاتی ندارد و نگاهی شبهعلمی به ماجراها دارد. پیشنهادها و راهحلهای سریعی را به صورت شگفتیانگیزی برای مسائل بسیار پیچیده ارائه میدهد و به این صورت جلوه میدهد که شما میتوانید با چند نکته ساده، مسائل بسیار پیچیده را حل کنید. واضح است که نتایج تحقیقات از این ادعاها پشتیبانی نمیکند.]۱[
فصلی ۳۰ میلیارد تومان درآمد از یک کانال زرد
دنیای مجازی این روزها لبریز از صفحاتی است که میخواهند شما را در مدت زمان کوتاهی به آرزوهایتان برسانند. آرزوهای مادی -که در کشاکش سالهای سخت اقتصادی کشور - هر روز از شما دور میشوند و حالا راهکارهای اساتید شیک با شوآفها یا خودنماییهای لاکچری به مانند قلابی است که قرار است به دهان آرزوهایتان گیر کند و در مدت زمان کوتاهی آنها را به سمت شما بکشد.
غافل از اینکه آسانترین پاسخها رهیافت دستیابی به بزرگترین آرزوها را ارائه میدهد. تغییر نگرش - ساخت ذهن برنده – وصل شدن به کائنات با شکرگزاری مداوم حتی نسبت به چیزی که هنوز آن را به دست نیاوردی – تکرار مداوم کلمات کلیدی – تصویرسازی از رویا چندین و چند راهکار سهل و آسان است که میتوان انجامش داد ولی تضمینی نیست که این کارها شما را به موفقیت برسانند.
این صفحات و این اساتید خوش بیان و این همایشهای پر زرق و برق راههای دستیابی به آرزو هستند، ولی نه آرزوی شما. این اساتید زرد به کمک این شبهعلم، مرغی جادویی را به خانه آوردهاند که تخم طلا میگذارد. چهطور؟
نگاهی به هزینه و تعداد شرکتکنندگان اینگونه همایشها یا کانالهای تلگرامی پولی نشان میدهد که گویی این افراد کت جادویی دارند که مدام از جیبهایش پول بیرون میریزد.
برای مثال کانال عمومی یکی از این اساتید ۱۳۵ هزار نفر عضو دارد که برای عضویت در کانال vip و «دریافت آموزشهای تکمیلی»، باید در هر دوره سه ماهه، ۶ میلیون تومان پرداخت کنند که با تخفیف ۵۰ درصدی همیشگی آن (به مناسبتهای مختلف) این مبلغ به سه میلیون کاهش مییابد.
این کانال هم اکنون ۲۰ هزار نفر عضو دارد که با فرض پرداخت نیمی از اعضا و تخفیف ۵۰ درصدی مبلغی معادل ۳۰ میلیارد درآمد یک فصل، فقط برای یک کانال تلگرام. البته میبایست به این مبلغ درآمد همایش، کلاس حضوری، مشاوره و... را نیز اضافه کنید.
رویای یک شبه در اوج هرم ثروت
اگر یادتان باشد زمانی پدیدهای به نام شرکتهای هرمی و بازاریابی شبکهای در سراسر جهان مطرح شد. ایرانیها این پدیده را با گلدکوئِست میشناسند. چه رویای قشنگی... قرار بود شما جنسی را به شبکهای از افراد بفروشی و پس از گسترش زیرشاخههایت بنشینی و از آسمان برایت پول ببارد.
خواندن کتابهای موفقیت و شرکت در سمینارهایشان اجباری بود. کار به جایی رسیده که اواسط دهه ۸۰ خانه تیمی کرایه میکردند.
خانهای حقیر که ۲۰ الی ۳۰ نفر آنجا در عمل زندگی میکردند. این افراد کارشان این بود به هر کس که میشناختند زنگ میزدند و به بهانه کار آنها را به تهران میکشیدند و به اصطلاح «پرزنت» میکردند.
شرکتهایی که هر چند ثروتهای بادآوردهای را به جیب راس هرم میریخت، اما افراد زیادی در این مسیر دار و ندارشان را از دست دادند! همین مسأله و کلاهبرداریهایی که در قالب فعالیت شرکتهای هرمی و گلدکوئست صورت گرفت موجب شد بساط این شرکتها جمع شود.[۳]
در این خانهها اگر کتابی ورق میزدی نویسندهاش حتما همین اساتید موفقیت بودند. اینکه چهطور باید به کائنات مثبتاندیشی وصل شد و این جمله را زندگی کرد که «تو میتوانی» یا «اگر موفق نشوی ایراد از توست نه مشتریات»
«در ناخودآگاهت فلان مطلب را جا بنداز ذهن فقیر و ذهن ثروتمند و ثروت میوه های درختی است که تو در ناخودآگاهت آن را کاشتی و پروراندی»
... و چه زندگیها و هزینههایی که به پای این رویا فروشی هدر نرفت. در آخر با اعلام جرم برای این فعالیتها و البته گذشت زمان و پی بردن اکثریت جامعه به پوچ بودن این خواب شیرین، نسخه آن پیچیده شد ولی آموزههای پوچ این دوره به یادگار باقی ماند.
دههی ۹۰ چالشهای اقتصادی و تورم رویایی پوچ
دهه ۹۰ متفاوت از دهه ۷۰ و ۸۰ آغاز شد سلسله تحولات اقتصادی کشور از تحریمها گرفته تا کاهش قیمت نفت ناترازیهای بودجهای دولت و راهحلهای عجیب و غریب دولتها در مواجهه با این بحرانها نظیر افزایش نقدینگی دست بردن در صندوق ذخیره ارزی و... و. شرایط معیشتی عموم مردم را با بحرانهایی سخت مواجه ساخت.
طبقهی متوسط با روحیات مصرفگرایانه که هر روز از قدرت خریدشان کاسته میشد سفرههایی که کوچک و کوچکتر میشد در مواجهه با طبقهای از رانتخواران و... که به شکل افراطگونهای سعی در نمایش زندگی لاکچری خود داشتند جامعه طبقه متوسط را در حسرتی عمیق فرو میبرد.
تنها مروری بر دادههای اقتصادی عمق بحران اقتصادی این دهه تا کنون را نشان میدهد. رشد اقتصادی منفی کاهش درآمد سرانه ملی تورم افسار گسیخته افزایش ضریب جینی و...تمام این اعداد و ارقام حکایت از افت کیفیت زندگی مردم به ویژه طبقهی متوسط را برای ما ترسیم میکند.
قشر جوانی که هر روز از آرزوهایشان دورتر و دورتر میشوند، کسب و کارهایی که از بین میروند، سازمانهایی که هر روز تعدیل نیرو دارند و... همه اینها موجب رشد صنعتی کاذب-فریبکار به نام رویا فروشی شده است.
اساتیدی که فارغ از دانش اقتصادی بدون توجه به مباحث و شاخصهای مالی همچون مواد مخدر، تنها لحظاتی توهمی برخواسته از آرزویی هر چند دست نایافتنی را تداعی میکنند و همچون افیون این خوشی را به صاحبان ذهنها میفروشند.
کتابهای رنگارنگی که فردگرایی مطلق را در ذهن مردم تداعی میکنند، گویی برای موفقیت تنها شرایط فرد مهم است و اوضاع اقتصادی-پتانسیل و امکانات خانوادگی-و هزاران عامل دیگر تاثیری بر موفقیت افراد ندارد.
اگر استیو جابز و بیل گیتس موفق شدهاند تنها به خاطر ذهن مثبتاندیش بوده و شرایط اقتصادی جامعه محیط رشد حمایتهای خانوادگی بهرهمندی از امکانات خاص تاثیر خاصی نداشته است.
اگر هم منتقدی آموزشهایشان نقد کند که برای مثال چرا نشد آنطور که به ما وعده میدادی تنها یک پاسخ میدهند: آموزهها درست و قطعی است مشکل از ذهن توست تو تفکر فقیر داری و...
با نگاهی گذرا به همایشهای پر شور این اساتید قلابی داد و فریادهای مکرر- نورپردازیهای آنچنانی- مطالبی مخلوط از روانشناسی زرد- اصرار بر علمی بودن متافیزیک و دیگر مباحث شبهعلم و... در انتها در مییابیم که این افراد در اقناع دیگری موفق هستند.
این هنری است که همهی کلاهبرداران در طول تاریخ از آن بهره بردهاند. به گفته احمد احمدیپور روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران درباره مراجعه بالاتر یا فالوئرهای بیشتر و ارتباط آن با تبحر و کارایی اینگونه توضیح میدهد: هر صفحه مجازی، کتاب یا فیلم که پربازدیدتر یا پرفروشتر باشد لزوما به معنای آن نیست که دقیقتر هم هست. یعنی تعداد فالوئرها، بینندهها یا خوانندهها دلیلی برای علمی یا تاثیرگذاربودن نیست.[۴]
به نظر میرسد، ضعف علوم مرتبط با روان انسان در ایران و انفعال و کوتاهی جامعه روانشناسی ایران مقابل این شیادان و آموزش ندادن این گونه مباحت در مدارس و دانشگاهها در کنار تنزل شاخصهای اقتصادی مهمترین عوامل رشد قارچگونه این اساتید و دروغهاست. پس لازم است جامعه روانشناسی ایران از خواب غفلت بیدار شود و فکری برای شیوع این روان گردان ذهنی نمایند.
۱-روانشناسی زرد نقره داغتان نکند-خبرگذاری فارس ۲۱ آذر ۱۴۰۱
۲-رویا فروشی کاسبی پرفروش قرن-روزنامه جام جم ۲۹ بهمن ۱۳۹۹
۳-باتلاق فقر-روزنامه دنیای اقتصاد-۶ دی ۱۴۰۲
۴-رویا فروشی-ایسنا-۷ شهریور ۱۴۰۱