وقتی به محل برگزاری آزمون رسیدیم برای استفاده از رمپ با راهنمایی نگهبانان به سمت درپشتی ساختمانی که آزمون در آن برگزار میشد، رفتیم اما در بسته بود! هیچ کسی هم آنجا نبود که در را باز کند. خواهرم به سرعت به سراغ مسئولین برگزاری آزمون رفت و من آنجا منتظر ایستادم.
زمان به سرعت میگذشت، وقتی که صدای خواندن قرآن که نشانگر شروع آزمون بود به گوشم رسید دلهره عجیبی در وجودم افتاد. پس از چند لحظه خواهرم برگشت اما نتیجهای نگرفته بود. بالاخره یکی از مراقبین به ما گفت که باید از در اصلی ساختمان برویم. خواهرم مرا با حالت دو به در اصلی ساختمان رساند و در آنجا 2نفر از نیروهای خدماتی به کمک من آمدند که از پلهها بالا بروم اما من قبول نکردم و خودم از پلهها بالا رفتم، خواهرم هم ویلچرم را آورد.
وارد ساختمان شدیم وبا آسانسور به طبقهای که آزمون رشته من در آن برگزار میشد، رفتیم. با عصبانیت زیادی که وجودم را فرا گرفته بود با دیدن آن صحنهها ناخودآگاه لبخند تلخی زدم چرا که برای رسیدن به محل برگزاری آزمون، فرد معلول باید پلهها را با دردسر و زحمت بالا بیاید و تازه ببیند که در داخل ساختمان آسانسور هست. من که میخواستم داخل سالن بشوم گفتند برای معلولان جای خاصی در نظر گرفته شده و شمارهها دست مسئول مربوطه است. جای خاص همان راهرویی بود که محل رفتوآمد بود و جلوی هر ویلچری یک صندلی گذاشته بودند تا داوطلبان معلول آنجا کنکور بدهند.
خواهرم که هنوز کنارم ایستاده بود دستش را روی شانهام گذاشت و به آرامش دعوتم کرد.
پس از ذکر نام خدا و توسل بهخودش که آرامش مطلق است آزمونم را شروع کردم.
البته این نخستین باری نبود که با چنین اتفاقاتی روبهرو میشدم اما اینبار برآن شدم که سکوت را بشکنم و فریاد برآورم؛ نه تنها برای خودم که از ابتدای ورودم به اجتماع از دیدن اینگونه رفتارها اشباع شدهام، بلکه بهعنوان عضوی از جامعه و پیکره بزرگ معلولان این نامه را مینویسم هنوز چند روز بیشتر از سالگرد تصویب قانون جامع حقوق معلولان نگذشته ولی متأسفانه زنگاری از غفلت و فراموشی بر رویش سایه گسترده است.ای کاش نیم نگاهی بر مادهها و تبصرههای تصویب شده آن بیندازیم.
* چرا معلولان در هنگام ثبت نام موظف به فرستادن برگه تاییدیه معلولیت از سازمان بهزیستی به دانشگاه مربوطه هستند ولی تنها کاری که از طرف مسئولین این امر صورت میگیرد جدا کردن و تمایز افراد معلول وغیر معلول از یکدیگر است و در هنگام برگزاری کنکور با آنها همچون فردی که بیماری مسری دارد برخورد میشود که باید جدای از بقیه داوطلبین باشند و نوعا مکان ویژه و خاصی که امکاناتی اضافه بر دیگر جاها داشته باشند وجود ندارد و در راهروها که ذاتا محل رفتوآمد است باید به پاسخگویی به آزمون خود بپردازند؟ میخواهم بدانم آیا ریاست محترم سازمان سنجش در چنین شرایطی میتواند تمرکز کنند و به پاسخگویی به سؤالات بپردازند؟
* چرا با وجود امکانات ساختمانی از قبیل سطح شیبدار که برای استفاده افراد معلول درنظر گرفته شده نباید امکان استفاده از آن، به خاطر عدمبرنامهریزی و عدممسئولیتپذیری وجود داشته باشد؟
* خوب به یاد دارم سالی را که با ورود به مکانی که به ظاهر دانشگاه بود اما بیشتر شبیه به آسایشگاه بود همه افراد معلول (نابینا، ناشنوا، ضایعه نخاعی، جسمی و حرکتی) در یک سالن بزرگ باید کنکور میدادند و افرادی که برایشان منشی درنظر گرفته شده بود در کنار دیگر افرادی که خودشان توانایی پاسخ دادن را داشتند، باید در امتحانی که پایه آن بر تمرکز و دقت نهاده شده شرکت میکردند. آیا با آن همه همهمه و غوغا دیگر مجالی برای تمرکز باقی میماند؟
* از مسئولین محترم میخواهم بپرسم آیا واقعا برنامهریزی برای این کارها صعب و دشوار است؟
* آیا در جامعه اسلامی که اصل برابری و ارزش بر وجود والای انسانیت است، حکم اینگونه است که با افراد معلول این چنین برخورد شود، آن هم در مکانی که ریشه و جایگاه فرهنگ است؟ با وجود رفتاری اینچنین آیا انتظار دیگری میتوان از افراد عادی و عامی جامعه داشت؟
* آیا این اصل فرهنگسازی حضور معلولان در جامعه است؟
ای کاش فرهنگ سالم را بتوان در جامعه نهادینه کرد و به جای پررنگ کردن تمایزها و تفاوتهای ظاهری، همه را بهطور برابر در کنار هم قرار داد. تا کی باید بگوییم به امید آن روز؟