همشهری آنلاینـ حمیدرضا رسولی: علیزاده، حصار را برای دلداری دادن به همسرش و همراهی با همه انقلابیونی که ساواک آنها را بهبند کشیده بود ساخت. وقتی حصار بهطور کاملاً اتفاقی از رادیو پخش شد و زندانیان آن را شنیدند، کنترل زندانها برای رژیم پهلوی سختتر شد و کار به جایی رسید که بسیاری از زندانیان سیاسی برای داشتن رادیو دست به اعتصاب غذای گسترده زدند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
در همانگیر ودار علیزاده اعتراف کرده که این قطعه یک اثر کاملاً انقلابی است و حصار را به همه زندانیان دربند رژیم پهلوی از جمله همسرش تقدیم کرد. او در ساخت این قطعه در ۲ بخش ساخته شده که بخش نخست آن ریتمی حماسی دارد و بخش دوم ریتمی سنگین و اندوهگین دارد که در ساخت آن از ریتمهای مذهبی مثل تعزیه و نوحهخوانی الهام گرفته است. بخش دوم قطعه حصار را بیژن کامکار در دستگاه چهارگاه و روی شعری از هوشنگ ابتهاج خوانده است.
نکته جالب اینکه علیزاده این قطعه را هم در حین سربازی و در پادگان فرحآباد تهران ساخت و بعدها در استودیوی گروه چاوش و حوالی خیابان میرزای شیرازی فعلی آن را ضبط کرد.
حسین علیزاده که در فاصله کوتاه مانده به پیروزی انقلاب و ورود امام خمینی (ره) به تهران وارد فعالیت انقلابی شده بود، قطعه «سواران دشت امید» را هم با نوای حماسی ساخت. «سواران دشت امید» تنها قطعه انقلابی بیکلام است که حد فاصل سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ و در روزهایی که حسین علیزاده دوران سربازی را سپری میکرد ساخته شد.
علیزاده در خاطراتش به این موضوع اشاره میکند که این قطعه را در پادگان فرحآباد تهران ساخته و قصدش از ساخت یک سرود انقلابی بیکلام این بوده که موسیقی را با بیان انقلابی و رزمی به مردم نشان دهد. در ایران معمولاً به سبکی از موسیقی که شعر در آن حضور دارد موسیقی انقلابی میگویند اما علیزاده در خاطراتش تأکید کرده که با ساخت این اثر خواسته چنین تصوری را پاک کند و این تئوری را به اثبات برساند که قطعه بدون کلام هم میتواند چنین مفهومی را انتقال بدهد.
ای عاشقان ای عاشقان پیمانهها پرخون کنید/وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار/تا بردمد خورشید نو شب را از خود بیرون کنید
آن یوسف چون ماه را از چاه غم بیرون کشید/در کلبه احزان چرا این ناله محزون کنید
از چشم ما آینهای در پیش آن مه رو نهید/آن فتنه فتانه را بر خویشتن مفتون کنید
دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند/او زلف لیلی حلقهای در گردن مجنون کنید
دیدم به خواب نیمهشب خورشید و مه را لب به لب/تعبیر این خواب عجیب ای صبح خیزران چون کنید؟
نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان/ من دل بر آتش مینهم این هیمه را افزون کنید
زین تخت و تاج سرنگون تا کی رود سیلاب خون/ این تخت را ویران کنید این تاج را وارون کنید
چندی که از خم در سبو، خون دل ما میرود/ای شاهدان بزم کین پیمانهها پرخون کنید