همشهری آنلاین: «تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت یعقوب زهدی» به کوشش محمود چهارباغی و امیرمحمد حکمتیان تهیه و روانه بازار نشر شده است. سردار یعقوب زهدی؛ فرمانده توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در کتاب تاریخ شفاهی خود به ابتکار فرهنگی رزمی شهید باقری اشاره کرده است که در سالروز شهادت این نخبه جنگ، بخشی از آن را می خوانیم:
منور در پاسخ موشک باران دزفول
در آن مدتی که بعد از عملیات رمضان در قرارگاه کربلا در ایستگاه گرمدشت، در بیستوپنج کیلومتری خرمشهر مستقر بودیم، آقای حسن باقری فرمانده قرارگاه، آقای مجید بقایی هم جانشین ایشان، آقای اصغر کاظمی مسئول عملیات قرارگاه و آقای محمدباقری هم مسئول اطلاعات قرارگاه بود. من هم چون باقیمانده توپخانه در آنجا بودم، در جلسات قرارگاه شرکت میکردم؛ یعنی نفر سوم توپخانه بودم، دو نفر اول، یعنی آقای طهرانی مقدم و آقای شفیعزاده نبودند، من در جلسات شرکت میکردم. در یکی از جلسات که رفته بودم، قبل از ظهر، جلسه تشکیل شد و هنگام نماز ظهر خاتمه پیدا کرد. آقای حسن باقری جلسه را اداره میکرد. آنجا روال جاری جلسه قرارگاه انجام شد، مسئول اطلاعات و مسئول عملیات گزارش دادند. بعد آقای حسن باقری جمعبندی کردند.
صحبتهای آقای حسن باقری که تمام شد، در ادامه گفت که امشب توپخانه چند منور روی بصره بزند. موقعی بود که عراق به دزفول موشک میزد و هنوز ما مقابلهبهمثل را شروع نکرده بودیم. میخواستیم با شلیک گلوله منور بگوییم که ما قادر به مقابلهبهمثل هستیم ولی اگر خویشتنداری میکنیم، به خاطر مردم عراق و ملاحظات اعتقادی و اسلامی خودمان است. بههرحال تدبیر این شد که منور را روی بصره بزنیم و این اقدام پیام فرهنگی هم داشت. آقای حسن باقری با لحن خاص خود که خیلی قاطع بود، گفت توپخانه چند منور روی بصره بزند...
نیایند بگویند نمیشود!
من یکدفعه شوکه شدم؛ چون ما اصلاً آمادگی این کار را نداشتیم. اگر میخواستیم روی بصره منور بزنیم، حتماً باید از توپی استفاده میکردیم که بردش به بصره میرسید؛ مثلاً توپ ۱۳۰ بردش به آنجا میرسید. توپ ۱۳۰ را باید نزدیک خط مقدم در شلمچه قرار میدادیم تا بردش به بصره برسد. بعد توپها نیاز به جابهجایی، شناسایی و انتخاب موضع و محاسبات دارند. علاوه بر این ما اصلاً منور ۱۳۰ نداشتیم و باید منور پیدا میکردیم، بعد اجرای تیر منور با تیر جنگی فرق میکند. آن خط کش تیرهایی را که داشتیم، مال تیرهای جنگی بود. خط کش تیر منور نداشتیم که اصلاً محاسبات منور را انجام دهیم. من آنجا بهعنوان کارشناس توپخانه نشسته بودم، تمام اینها یکدفعه در ذهنم مرور میشد که منور زدن چه چیزهایی نیاز دارد. نظر خودم این بود که این اقدام حداقل یکی- دوهفتهای زمان میبرد.
آقای باقری جلسه را که پایان داد، این جمله را گفت: به آقایان و واحدها مأموریتی که داده میشود، بروند به خدا توکل کنند و آن مأموریت را انجام بدهند، نیایند بگویند نمیشود و از این حرفها.
اصلاً مثلاینکه ذهن من را خواند. حالا ایشان بهصورت کلی آن جمله را گفت. با خودم گفتم الآن بروم به ایشان چه بگویم؟! بروم بگویم نمیشود؟! بیخیال این قضیه شدم و از جلسه بیرون رفتم و به خدا رو کردم و گفتم خدایا تو خودت آگاه هستی، اشراف داری و میدانی که این قضیه اینطور است، حالا ایشان هم بالاخره فرمانده من است، خودت کمک کن هر کاری را که لازم است، انجام بدهیم...
ساعت ۸ شب منور را شلیک کردیم. رادیو هم اعلام کرد و کارهای تبلیغاتی انجام شد. صبح روز بعد هم در خطبههای نماز جمعه، آقا (مقام معظم رهبری) خیلی روی آن کار مانور دادند و یکی از کارهای مهمی که برای اولین مرتبه انجام شد، زدن گلوله منور روی بصره بود. بعداً، این روش یک حالت معمولی پیدا کرد. دیگر تا مدتها وقتیکه عراق شهرهای ما را میزد، ما بهطرف بصره منور شلیک میکردیم.