مریم مهروان: در عصر پرتلاطم امروز، تربیت و رشد کودکان خود موضوعی مهم و تا حدی دشوار برای اکثر خانواده‌هاست.

این موضوع تا آن اندازه اثرگذار است که بسیاری تمام همت خود را تنها برای آن مصروف می‌دارند. اما اسلام آیا رهنمودهایی در این خصوص ارائه کرده است؟ یکی از روایات مشهور در این خصوص، روایتی است از پیامبر اکرم(ص) که فرمود: مراحل رشـد به سه دوران تقسیـم می‌شـود؛ هفت سال اول؛ دوران سیـادت، هفت سـال دوم؛ دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم؛ دوره وزارت. در این مجال قدری بیشتر درباره هفت سال اول زندگی کودکان و شیوه‌ برخورد بزرگترها برای رشد و تربیت آنها تأمل خواهیم کرد.

 پادشاهی در خانه

بنا به تقسیـم بنـدى که در روایتـى از پیامبـر گرامـى اسلام حضرت محمد(ص) آمده است، مراحل رشـد به سه دوران تقسیـم می‌شـود: هفت سال اول؛ دوران سیـادت، هفت سـال دوم؛ دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم، دوره وزارت. در دوران سیـادت کـودک بـایـد تـدابیـرى انـدیشیـد که با دوره‌هاى بعدى متفاوت است و آن گـونه که از نام آن پیداست، مرحله آقایى و سیادت کـودک است. این زمان بهتریـن و مناسبتـریـن وقت اثرگذارى در عقل و انـدیشه و روح انسان است.

از نظر مذهبى نیز بذر هویت دینى و معنوى انسان در کـودکى کاشته مى‌شود، اما القاى مفاهیـم اخلاقى و مذهبى و فرهنگى ـ با توجه به حساسیت ایـن دوران ـ نباید با شیـوه‌هاى مستقیـم و خشک آمـوزشـى صـورت پذیرد، بلکه باید در قالبى شیریـن و با محتـوایى کودکانه انجام گیرد.  باید با شیوه‌ای  جذاب وضعى را ایجـاد کـرد تـا کودک عملاً از آمـوزش‌ها تصـویـربـردارى کند.

سختگیری‌هاى قبل از بلوغ باعث خـواهد شد در کـودک نسبت به مسائل تربیتـى دلزدگـى و گاه تنفر ایجاد شـود. البته ایـن بـدان معنا نیست که هیچ تلاشى در آگاهى دادن به فرزند نشـود، بلکه ضمن آنکه کـودک باید در هفت سال اول زندگـى از آزادى کامل و منطقـى برخـوردار باشد، می‌توان با شیوه‌هایی او را با معارف و اخلاق آشنا و مأنوس نمود.

او را بایـد از دور مـراقبت نمود. ایـن دوره از زمان مـوقعیتـى نیست که والـدیـن از او تـوقع رفتار بزرگ‌منشانه داشته بـاشنـد، دورانـى است که نه تنها باید او بچگـى کنـد، بلکه گاه لازم است بزرگترها نیز خـود را تا حد کـودکـى تنزل دهند و با بیان و رفتـار کـودکـانه بـا او بـرخـورد کنند. البته بایـد در نظر داشت آزادى که به کـودک داده می‌شـود، کاملاً منطقـى و بر پایه اصـول باشد و از او شخصیتـى متوقع و رفاه زده ساخته نشـود. 

 بازی‌های کودکانه

یکى از خصوصیاتى که در دوره سیـادت کـودکـى بیشتـر به چشـم می‌خـورد و از اهمیت ویژه‌اى برخـوردار است، بازى کودک است. به دوران قبل از دبستان، دوره بازى نیز گفته‌اند و روانشناسان عقیده دارنـد: بازى تفکر کـودک را شکل می‌دهد.

او در این موقعیت، کارى جز بازى نـدارد و ایـن امـر مـوجب می‌شود پرنشاط و پـرانرژى شود و فکر و استعداد او شکـوفا شـود. کـودک در بازى به آرزوهایـش دست می‌یابـد. قـدرت استـدلال پیدا مى‌کنـد و نیروى تحلیلـش تقـویت می‌گردد. بزرگتـرها نبایـد بازى کودکان را بى‌اهمیت بشمارند بلکه خـود آنها نیز باید در بازى کـودکان مشارکت داشته باشند، حتی بازى با فرزندان فرصتى است که والدیـن در خلال آن میزان هـوش و استعداد کـودک را
بسنجند.

کودک از یک طرف به سبب ضعفى که در خود حـس مى‌کند و قدرتى که در بزرگسـالان می‌بینـد و به علت عشقـى که به تکامل دارد، کـارهـاى بزرگتـرها را تقلیـد مى‌کنـد. مـوقعى که پـدر و مادر، در بـازى کـودکانه شـرکت مى‌کنند و آنان را در کارهاى کـودکـان مسـاعدت مى‌نمایند، جان طفل از مسرت و شادى لبریز مى‌شـود و احساس می‌کند کارهاى کـودکـانه او آنقـدر ارزنـده است که پـدر و مادر بـا او همکارى مى‌کنند.

مشارکت والـدیـن در بازى اگـرچه وقت آنان را می‌گیرد، اما آثار بسیار نیکویى بر جاى مى‌گذارد. هم از این روست که حضرت على(ع) از پیامبر(ص) نقل مى‌کنند: «هر که کـودکـى دارد، باید در تـربیت او خـود را تـا حـد کـودکـى بـرسـاند.»

در سیره پیامبر اکرم(ص) همین روش به وضوح مشاهده می‌شود. در کتاب جـوامع الحکایات عوفـى نقل شده است: روزى پیامبر براى شرکت در نماز عازم مسجـد بـودند. در راه کـودکانـى را که مشغول بازى بـودند، دیدند. آنها با دیدن پیامبر(ص) دست از بازى کشیدنـد و به سـوى ایشان شتافتنـد. پیامبـر(ص) با مهربانـى از آنان استقبـال کردند.

 کودکان از سر و کـول پیامبر(ص) بالا می‌رفتند و با هلهله و شادى به او مى‌گفتند: شتر ما باش! پیامبر(ص) هم با آنها همبازى شد. وقتى خـواست از آنها جـدا شـود، هشت گـردو به آنها داد و سپـــس کـودکان از آن بزرگـوار جدا شدند.

و زمانـى که سـرى به کـوچه‌هاى بنـى‌هاشـم در آن دوردست‌هاى تاریخ می‌زنیـم و به خـانه‌اى می‌رسیـم که قطعه‌اى از بهشت است، صداى بانویى آسمانى را مى‌شنویم کـه با کـودک خـردسال خـود بازى مى‌کند و یک دنیا درس در بازى او بـا کـودک نهفته است. او در حـالـى که فـرزنـد کـوچکـش را بـالا و پـاییـن مى‌اندازد و با او بازى مى‌کند، ایـن شعر را برایـش زمزمه مى‌کند: اى کودک خردسالم، حسـن! مانند پدرت باش و به ریسمان حق متصل شو! خـداى یگـانه را بپـرست و از فـرومایگـان حمـایت نکـن.

رفتار امام خمینی(ره) با کودکان نیز چنین بوده است و هم خود اهتمام خاصی به توجه به کودکان و بازی با آنها داشتند و هم  دیگران را بارها سفارش کرده بودند: «تا پیـش از مکلف شـدن، بچه‌ها را راحت بگذاریـم تا بازى کنند.»

همشهری جمعه