تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۸۵ - ۰۹:۴۴

محسن آزرم: فیلم‌های جنگی در تیر و توپ و تفنگ خلاصه نمی‌شوند. فیلمِ جنگی باید به عُمقِ روحِ آدم‌ها بپردازد.

این جمله حکیمانه‌ را «ژان رنوآر» کبیر، زمانی به زبان آورد که «توهّم بزرگ» را ساخته بود؛ فیلمی بزرگ در ستایش انسان‌هایی که اتفاقا در زمانه جنگ زندگی می‌کنند و طبعا چاره‌ای جز جنگیدن ندارند. و خوب که نگاه کنیم، آنچه رنوآر گفته است، در بهترین فیلم‌های جنگی ایرانی هم به چشم می‌آید؛ در سینمایی که به‌قول منتقدانش، هیچ ژانر (نوع)ی را برنمی‌تابد؛ سینمای جنگی به یکی از معدود ژانرها تبدیل شد و کارگردان‌ها با آزمون و خطا راه را پیمودند و کم‌کم رسیدند به جایی که از ابتدا خیالش را در ذهن می‌پروراندند. سینمای جنگی ایران، سال‌هاست که به حیات خودش ادامه می‌دهد؛ گاهی می‌درخشد و گاهی خبری از آن نمی‌رسد.

وقتی در سال‌های پایانی دهه شصت، جنگ تمام شد، خیلی‌ها فکر می‌کردند که عمر سینمای جنگ هم به پایان رسیده است. فکر می‌کردند وقتی جنگی در کار نیست، وقتی جبهه‌ای نیست و آدم‌هایی که تا دیروز تفنگ به دست داشته‌اند، حالا در شهر هستند، سینمای جنگی هم در کار نیست. اما چنین نبود؛ سینمای جنگ بعد از تمام‌شدن جنگ، دوباره متولد شد؛ این‌بار کامل‌تر و پخته‌تر از قبل. از این به بعد بود که کارگردان‌ها درباره آن اتفاق عظیم فکر کردند و تجربه‌های زندگی در آن سال‌های نه‌چندان دور را  در فیلم‌هایی که ساختند، گنجاندند.

در همه این سال‌ها، سینمای جنگی (یا دفاع مقدس، یا هر نام دیگری که بر آن می‌گذارند) حضور پررنگی در سینمای ایران داشته است. کم نیستند کارگردان‌هایی که اصلاً با ساخت فیلم‌های جنگی وارد سینما شده‌اند و اکنون همان راه گذشته را ادامه می‌دهند یا راهی دیگر  را انتخاب کرده‌اند.

در روزهای میانی همین ماه بود که خبر رسید ده کارگردان با فیلم‌هایی جنگی در جشنواره فیلم فجر شرکت می‌کنند. نام کارگردان‌ها و تنوعی که در فهرست ارائه‌شده وجود داشت، بیش‌تر از آن بود که فکر می‌کردیم؛ داریوش مهرجویی، کیومرث پوراحمد، انسیه شاه‌حسینی، خسرو سینایی، مازیار میری، سعید سهیلی، ابوالقاسم طالبی، رسول ملاقلی‌پور، مسعود ده‌نمکی و محمدحسین لطیفی.

فهرست قابل ملاحظه‌ای است؛ به این دلیل که نمایندگان طیف‌های مختلف در آن حضور دارند؛ آدم‌هایی با سلیقه‌هایی گوناگون که پیش از این به این حیطه وارد نشده‌اند. اما خوبی فهرست، اساساً در همین است؛ ساختن فیلم جنگی، حق همه آن‌هاست که از این کار سررشته دارند و اتفاقی به عظمت جنگ، به همه آدم‌هایی تعلق داشت که در آن هشت سال، ماندند و جایی نرفتند تا در امان باشند. سینمای جنگ، سینمای دفاع مقدس، ملک همه کارگردان‌هاست؛ اگر بخواهند بخت خود را در این حیطه نیز بیازمایند و تجربه‌ای کسب کنند. در سطرهای پایین، درباره چندتایی از این کارگردان‌ها نوشته‌ایم. نوشتن درباره بقیه بماند برای وقتی که فیلم‌ها آماده نمایش شدند.

 پاداش سکوت؛ مازیار میری
روزی که «مازیار میری» نخستین فیلم بلندش یعنی «قطعه ناتمام» را ساخت، تعداد آنهایی که این کارگردان تازه‌نفس را می‌شناختند، بسیار اندک بودند. کم‌ترکسی نام او را در عنوان‌بندی یک مجموعه تلویزیونی (که کار مشترکی بود با حمید امجد) به یاد می‌آورد و طبعا آنها که فیلم کوتاهش (رابین‌هود) را دیده بودند، از این هم کم‌تر بودند. پس همه‌چیز با همان فیلم شروع شد.

چیزی که بیش از همه در فیلم اول میری به چشم می‌خورد، موضوع جسورانه‌اش بود (داستانی درباره آواز) و این نکته را منتقدهای سینمایی زیادی در نوشته‌هایشان آوردند. فیلم بعدی‌اش «به‌آهستگی» هم خبر از این نمی‌داد که وقتی دست به ساختن سومین کار سینمایی‌اش بزند، داستانی جنگی را انتخاب می‌کند.

با این همه، میری دست به یک غافلگیری بزرگ زد و اعلام کرد که فیلمی به‌ نام «پاداش سکوت» را (براساس فیلمنامه‌ای از فرهاد توحیدی) می‌سازد؛ داستانی درباره ناگفته‌های جنگ. فیلم تازه کارگردان جوان، پُر از نام‌های آشنا است؛ پرویز پرستویی، رضا کیانیان، آتیلا پسیانی، مهتاب کرامتی، فرهاد اصلانی، پریوش نظریه و مهدی صفوی. این‌جور که پیداست، میری دست به تجربه‌ای بزرگ زده و می‌خواهد یکی از دیدنی‌ترین تصویرهای جنگی سینمای ایران را روی پرده ببرد. کسی چه می‌داند؛ شاید او آینده را بهتر می‌بیند.

 اتوبوس شب؛ کیومرث پوراحمد
نام «حبیب احمدزاده» را نخستین‌بار با مجموعه‌‌ «داستان‌های شهر جنگی» شنیدیم که مجموعه‌ای بود شامل داستان‌هایی ناب و دست‌اول از جنگ و آدم‌هایی که در جنگ بوده‌اند. وقتی قرار شد چندتایی از داستان‌های این مجموعه به فیلم تبدیل شوند، نام «حسن برزیده» و «پرویز شیخ‌طادی» و «رخشان بنی‌اعتماد» برای کارگردانی این فیلم اپیزودیک بر زبان‌ها افتاد. از بین این سه‌نفر، بنی‌اعتماد کار خودش را کرد و داستان دیگری را برای فیلمش انتخاب کرد که درنهایت شد «گیلانه». آن دو اپیزود دیگر ماند و خبری از نمایش عمومی‌اش نیست.

 حالا «کیومرث پوراحمد» از روی یکی از داستان‌های احمدزاده فیلمی ساخته درباره دو رفیق دوره جنگ که وقتی همدیگر را می‌بینند، یاد یکی از غریب‌ترین شب‌های عمرشان می‌افتند. دو تا از بازیگرهای محبوب پوراحمد در این فیلم بازی کرده‌اند؛ «خسرو شکیبایی»‌ و «محمدرضا فروتن». اگر سابقه همکاری پوراحمد را با این بازیگرها به یاد بیاوریم، طبعاً می‌توانیم به نتیجه کار امیدوار باشیم.


مثل یک قصه؛ خسرو سینایی
خسرو سینایی اساساً مستندساز است و حتی زمانی که فیلم‌های داستانی می‌سازد، ریشه‌های این علاقه را می‌شود در کارش دید. سینایی سال‌های ســـال مجالی برای فیلمسازی داستانی پیدا نکرد تا این‌که «عروس آتش» را ساخت و مورد اقبال عمومی قرار گرفت. حالا سینایی با حضور مردم عادی، در بوشهر فیلم تازه‌ای ساخته‌ که داستانی جنگی دارد. او در سال‌های نه‌چندان دور، فیلمی دیگر هم درباره شهرهای ویران‌شده پس از جنگ ساخته بود که حالا خیلی‌ها آن را به یاد ندارند. سینایی گفته است که در این فیلم می‌خواهد انسانیت را در اوج جنگ به نمایش بگذارد؛ و فیلم‌های قبلی سینایی نشان می‌دهند که او این مفهوم را خوب می‌شناسد.

نقاب زیبا؛ داریوش مهرجویی
دیدن نام «داریوش مهرجویی» در این فهرست شاید بیش از همه غریب به‌نظر برسد، اما همه آنها که مهرجویی و سینمایش را می‌شناسند، می‌دانند که او هر داستانی را چنان متعلق به خود می‌کند که مایه حیرت می‌شود. تماشاگران سینمای مهرجویی می‌دانند که کارگردان کهنه‌کار سینمای ایران، تا درباره فیلمی نیندیشیده باشد و ساعت‌ها به داستانش فکر نکرده باشد، دست به ساخت فیلمی نمی‌زند و حالا اگر او به صرافت ساخت «نقاب زیبا» افتاده، لابد به این نتیجه رسیده است که داستان اسیری که پس از آزادی می‌خواهد صورتش را جراحی پلاستیک کند، می‌تواند به کار آدم‌های این روزگار بیاید؛ همان‌طور که فیلم‌های دیگرش تابه‌حال چنین بوده‌اند.

فرجام
ده فیلم جنگی تا جشنواره فجر؟ خبر خوشی است. می‌شود در جشنواره همه این فیلم‌ها را با هم مقایسه کرد و به نتیجه رسید. می‌شود تجربه‌های تازه فیلم جنگی را دید و چشم‌به‌راه تجربه‌های بعدی بود. می‌شود به روزی فکر کرد که همه کارگردان‌ها مشغول کار باشند؛ و چه‌کسی هست که نداند آن‌روز، روز خوب سینمای ایران است؟