این کم توجهی را میتوان در رویکرد رسانهها به این سینما هم مشاهده کرد. گروه ادب و هنر همشهری که قبلاً در گزارشها و مطالبی به سینمای مستند پرداخته است،قصد دارد از این پس به صورت مداوم با ارائه تحلیل، گفتوگو و گزارش این عرصه را پوشش دهد. آنچه پیش رو دارید مطلعی است بر یک سلسله گزارش و تحلیل درباره سینمای مستند ایران.
یک اتفاق نه چندان ساده
پخش مستندهای درخشان سینمای ایران از شبکه 4 را میتوان یک اتفاق مهم در این عرصه قلمداد کرد. مدتی است که این شبکه اقدام به پخش مستندهایی کرده است که نسل تازه احتمالاً فقط نام آنها را شنیده است. در هفتههای اخیر مستندهایی چون «اون شب که بارون اومد» و «پیکان» از ساختههای کامران شیردل روی آنتن رفت.
فیلمهایی که هر کدام فصل تازهای را در سینمای مستند رقم زدند. رویکرد طنزآمیز شیردل به ماجرای روستازاده گرگانی و واقعیت را منشوری چندوجهی دیدنهم بعد از گذشت سالیان طولانی، خالی از طراوت نیست. شیر دل در زمانی این فیلم را ساخت که تصور رایج از سینمای مستند، جز چند استثنا چیزی فراتر از گزارشهای تصویری تخت از یک رویداد یا مکان نبود.
چنان که فیلم «پیکان» هم تحولی در مستندهای صنعتی ایجاد کرد.
پخش مستندهایی از این دست در صورتی که تداوم داشته باشد میتواند به غنای سینمای مستند ایران بینجامد.
نگاه تیز بینانه فیلمساز
نشان دادن مستندهای ماندگار، یک حسن دیگر هم میتواند داشته باشد. بخش اعظم این آثار حاصل نگاه تیزبینانه فیلمساز به رویدادهایی است که خیلیها به سهولت از کنارش گذر کردهاند. این نگاه نکتهبین اگر در میان مستندسازان ما تسری یابد، آن وقت آثاری به مراتب بهتر در این عرصه خواهیم داشت.
در این سالها با وجود آنکه به لحاظ امکانات شاهد پیشرفتهای قابل توجهی بودهایم، همچنان در بسیاری از بزنگاههای حساس جای خالی مستندسازان حس میشود.
در اختیار گرفتن یک دوربین 16 میلیمتری در روزگاری که برای خیلی از فیلمسازان به آرزو میمانست «آوایی که عتیقه میشود»، «ندامتگاه زنان»، «ریتم»، «طلوع جدی» و... مقابل دوربین رفتند. حالا در شرایطی که پیشرفتهای تکنولوژیک و آمدن دوربینهای دیجیتال، یک «امکان» برای سینمای مستند محسوب میشود؛ انتظار میرود شاهد یکی از بهترین دوران مستندسازی ایران باشیم.
هدف: جلب اعتنای جشنوارهها
رویکردی که در این سالها بیشتر مشاهده میشود، حرکت برخی مستندسازان به سمت جلب اعتنای جشنوارههای بینالمللی است.
اتفاقی که در سینمای نوین ایران رخ داد در ابعادی کوچکتر در سینمای مستند تکرار میشود. در واقع سینمای جشنواره پسند شاخهای هم در عرصه مستند دارد که به نظر میرسد صرفاً در خدمت مقاصد فستیوالهای خارجی است.
برخی از مستندهایی که در سالهای اخیر جوایزی هم از این جشنوارهها از آن خود کردهاند، رویکردشان کاملاً در خدمت ارائه تصویری غریبنما از ایران بوده است.
در این آثار که اغلب در مناطق دورافتاده فیلمبرداری شدهاند، کوشیده شده تا ایران به مثابه سرزمین عجایب با آدمهایی بدوی و عقبمانده معرفی شود. دقیقاً همان کاری که برخی فیلمسازان جشنوارهای با فیلمهای بلند سینماییشان انجام میدهند.
جالب اینکه چنین رویکرد کاسبکارانهای با سکوت برخی از مسئولان مواجه میشود. در شرایطی که گاهی اوقات انعکاس واقعیتهای ملموس جامعه در قالب فیلم مستند با مخالفتهایی مواجه میشود، این سکوت در ارائه تصویری نامطلوب از کلیت جامعه جای سؤال دارد.
مستند در فیلم داستانی
سینمای داستانی ایران از زمان توفیق کیارستمی؛ رویکرد به مستند را در دل فیلم داستانی در دستور کار خود قرار داد. بسیاری از فیلمهای سینمایی جشنواره پسند ایران بیش از آن که داستانی باشند، مستند بودند.
به تدریج این روند چنان پررنگ شد که برخی از فیلمسازان کلاً درامپردازی و روایت در فیلم داستانی را به فراموشی سپردند و با دوربین 35 میلیمتری و در قالب فیلم داستانی، عملاً مستند ساختند.
جالب است که این اتفاق در جایی رخ میدهد که خود سینمای مستندگونهای کاملاً مهجور به شمار میآید. جایی که مهمترین نهاد حمایت کننده از فیلم مستند، سالها بودجهاش را به ساخت فیلمهای داستانی سینمایی اختصاص میداد.
ظرفیتهای نامکشوف مستند
چندی پیش در خبرها آمده بود که فیلم مستند «رژه پنگوئنها» به تنهایی سهم قابل توجهی در افزایش صادرات سینمای فرانسه داشته است. مستندی که نمایشش در سراسر جهان با توفیق مواجه شده و عملاً سودآورترین فیلم سینمای فرانسه در سال گذشته بوده است.
مشابه این اتفاق در سینمای کشورهای دیگر هم فراوان رخ داده است. درحالی که تصور رایج در این جا، در مورد مقوله فیلم مستند؛ به گونهای است که اصلاً نمیشود حرف از اکران مستند در سالنهای سینما زد.
فیلم مستند ظرفیتهایی دارد که بسیاری از آنها هنوز بالفعل نشده است. فراهم کردن بستری مناسب برای نمایش فیلم مستند در سینماها میتواند یکی از این ظرفیتها باشد.
کم توجهی تلویزیون
در سراسر دنیا، تلویزیون بیشترین بها را به فیلم مستند میدهد. شبکههای معروف تلویزیونی دنیا بخش قابل توجهی از بودجهشان را صرف تولید فیلمهای مستند میکنند. صرف بودجه فراوان برای ساخت فیلم مستند از سوی شبکههای تلویزیونی معتبر، کاملاً براساس توجیه اقتصادی این کار صورت میگیرد.
مستندی که توسط یک گروه حرفهای با صرف بودجه و وقت کافی ساخته میشود؛ به عنوان آثاری پربیننده روی آنتن رفته و به دیگر شبکهها هم فروخته میشود. در حالی که در تلویزیونها، شاخصترین مستندساز هم با بودجهای بسیار کمتر از یک فیلم با مجموعه داستانی درجه ج باید فیلم بسازد.
وقتی میگوییم در بسیاری از بزنگاههای حساس جای خالی دوربین مستندسازان حس میشود، بخشیاش قطعاً ریشه در چنین مسائلی دارد.در سالهای اخیر رویکرد تلویزیون نسبت به گذشته قدری بهبود داشته، ولی هنوز فاصله زیادی با شرایطی که بتوان آن را مطلوب نامید، داریم.
مسئله آموزش
حدود چهار دهه پیش، فریدون رهنما دوربین فیلمبرداری و فیلمخام در اختیار تعدادی جوان مستعد گذاشت و از آنها خواست که مستند بسازند. از بین این چهرهها، تعدادی بعدها مستندسازان برجستهای شدند. گروهی که با همان رهنمونهای رهنما و امکاناتی که او در اختیارشان میگذاشت، به فوت و فن کار مسلط شدند.
از سوی دیگر اما تعدادی از فیلمسازان همان نسل، پس از گذراندن تحصیلات عالیه در دانشکدههای سینمایی کشورهای اروپایی به ایران آمدند و به مستندسازی پرداختند. به تدریج سینما در ایران هم جزو رشتههای دانشگاهی قرار گرفت.
در سالهای پس از انقلاب شاهد گسترش قابل توجه دانشکدههای هنری شدیم، به طوری که در حال حاضر سینما از سوی مراکز آموزشی مختلفی تدریس میشود. نقش انجمن سینمای جوان را هم نباید فراموش کرد.
به خصوص برخی مربیان کوشا در شهرستانها که برخی از استعدادهای فعلی سینمای مستند محصول تلاش آنها هستند. با این همه اگر مقوله آموزش در این عرصه را با آنچه که در زمینه سینمای داستانی اتفاق میافتد، مقایسه کنیم، متوجه میشویم که مستند در این عرصه هم مهجور واقع میشود.
کافی است حجم کتابهای تئوریک منتشر شده در زمینه سینمای مستند را مثلا با آنچه در زمینه کتابهای فیلمنامهنویسی داستانی به بازار آمده مقایسه کنیم. هنوز یکی از مهمترین مراجع دانشجویان در زمینه سینمای مستند، کتابی است که سالهاست تجدید چاپ نشده است.
نکته دیگر اینکه مستندسازی به صورت تخصصی و یک رشته دانشگاهی تدریس نمیشود. در واقع هنوز طرح منسجمی در دانشگاهها در این زمینه وجود ندارد. به قول یک مستندساز، در عرصههای گوناگون گفتارنویسی، روایت، فیلمبرداری، تدوین و... در سینمای مستند، تنها تجربهها و نقل سینهبهسینه دیده میشود که کافی نیست.
اگر آموزش تخصصی نداشته باشیم تولید تخصصی هم امکانپذیر نخواهد بود. علاوه بر آن باید همواره فیلمسازان در این زمینه پژوهشگر بوده و حتی در زمینههای فلسفه، تاریخ و... نیز دارای مطالعات آکادمیک باشند.
اخیراً مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی فعالیتهایی در خصوص آموزش سینمای مستند انجام داده که شاید تا اندازهای بتواند خلاء موجود را پر کند.
هر چند هنوز ضعف دانش تئوریک به مثابه معضلی جدی در نسل تازه مستندسازان مشاهده میشود.
مستند یا آگهی؟
سینمای مستند ایران به دلایلی که بخشهایی از آن در نوشته آمده، برای بسیاری از فعالانش بازدهی اقتصادی ندارد. به همین خاطر برخی از مستندسازان ناچارند برای گذران زندگی به ساخت فیلمهایی صنعتی – تبلیغاتی بپردازند.
به واسطه تلقی غلط بسیاری از سفارشدهندگان، تبلیغ رو و مستقیم هنوز هم بر بیان غیرمؤکد، اولویت دارد. به همین خاطر بسیاری از فیلمهایی که در مورد کارخانجات صنعتی از سوی فیلمسازان مستعد ساخته شده فاقد ظرافتهای هنرمندانه هستند.
در واقع سفارشدهنده چنان نظرش را به فیلمساز تحمیل میکند که حاصل کار نه یک فیلم مستند که صرفا یک رپورتاژ آگهی تصویری است. هر چند گاهی اوقات دیده شده که مستندساز در این عرصه محدود هم به خلاقیتهای فرمی دست زده است.
مشکل اکثر فیلمهای اینچنینی که بخش قابل توجهی از تولیدات مستند را هم تشکیل میدهد، این است که هیچ جذابیتی برای تماشا ندارند. در واقع اینها گزارشهاییاند که روابط عمومیها برای مدیران، ارسال میکنند و معمولا مخاطبی فراتر از این هم نمییابند.
در صورتی که در همین قالب فیلمهای صنعتی شاهد تولید مستندهایی بودهایم که بسیار دیدنی و جذاب هم بودهاند، به طوری که توجه هر مخاطبی را به خود جلب میکنند.
جزیره تنهایی
عدهای از مستندسازان اعتقاد دارند که تلقی رایج سینمای مستند را جزو پیکره سینمای ایران نمیداند و با آن به مثابه جزیرهای تک افتاده برخورد میشود.
وقتی بخش قابل توجهی از فیلمهای مستند بعد از تولید نهایتاً در یکی دو جشنواره به نمایش درمیآیند و بعد در آرشیوها خاک میخورند؛ به نظر میرسد که این عرصه اصلا اهمیتی ندارد.
استمرار این رویکرد باعث شده تا برخی از مستندسازان در حین تولید فیلمشان به جای مخاطب به سفارش فلان جشنواره داخلی یا خارجی فکر کنند.
فراهم آوردن امکان برای نمایش آثار مستند چه در سالنهای سینما و چه در تلویزیون میتواند این شاخه انحرافی در این زمینه را خشک کند.
در حال حاضر مهمترین نکتهای که میتواند این حس تک افتادگی از بدنه سینمای ایران را از مستندسازان دور کند، اهتمام جدی در اکران فیلم مستند است.جدای از این، اگر فیلم مستند امکان دیده شدن از سوی مخاطب را داشته باشد و فیلمساز بازخوردهای فیلمش را در دل جامعه مشاهده کند، هم درصد فیلمهایی که صرفا برای خوشآمد جشنوارهها ساخته میشود پایین میآید و هم اینکه انگیزهای مضاعف به سینماگران این عرصه داده میشود.
روایت در فیلم مستند
ضبط بیکم و کاست یک رخداد واقعی را نمیتوان فیلم مستند نامید. متاسفانه یک تلقی رایج وجود دارد که گویی روایت تنها در فیلم داستانی معنا و مفهوم دارد و مستند نیازی به روایت ندارد. این تلقی حتی در میان برخی مستندسازان جوان هم وجود دارد. در حالی که بدون روایت اصلا مستند مفهومی ندارد.
بخشی از این تلقی غلط ناشی از ضعفهای تئوریک سینمای مستند است. چون حجم کتابها و مقالاتی که درباره روایت در فیلم مستند منتشر شده حتی به اندازه یک دهم آثاری نیست که در آنها به روایت در فیلم داستانی پرداخته شده است.
مستندهای برجسته تاریخ سینما ماندگاریشان را مدیون روایت درستشان هستند.ضبط تصاویر بیظرافت از یک رخداد و گنجاندن مصاحبه در میان آنها که این روزها رایج شده، نامش هر چه باشد قطعا فیلم مستند نیست.گاهی اوقات تلویزیون آثاری را به عنوان فیلم مستند روی آنتن میبرد که در بهترین حالت یک گزارش تصویری است.
ساختارشکنی در این عرصه مهم اصلا ارتباطی با نفی مفهوم روایت ندارد.آوانگاردترین آثار مستند هم روایت را نفی نکردهاند، بلکه مبتنی بر شیوه روایی متفاوتی ساخته شدهاند.