تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۴

دکتر محمد کمالی*: نامگذاری روزها، هفته‌ها و سال‌ها، رسمی دیرینه است.

شاید به نوعی بتوان ریشه نامگذاری‌ها برای ایام مختلف در سازمان‌های بین‌المللی را که در سال‌های قرن بیستم رونق گرفت، در همین فرهنگ ایرانی جست‌وجو کرد. به هر حال هدف از این نامگذاری‌ها یادآوری است؛ ذکر آنچه بدان متعهد شده‌ایم و بازگو کردن دردها، نیازها، اقدامات، رسیدن‌ها به‌ویژه نرسیدن‌ها. اما این همه آغازی است برای یاد‌آوری اینکه همه ساله هفته آخر تیر ماه به نام هفته بهزیستی نامگذاری شده است.

مقاله زیر به بررسی بهزیستی از منظر بازگو کردن‌ها می‌پردازد؛ آنجا که لنگ زده‌ایم و نیاز به تحرک و تلاش مضاعف است، آنجا که افراد دارای نیاز ویژه در پس محرومیت، وضعیت نامساعدی دارند، آنجا که با وجود کوشش‌های به‌عمل آمده دسترسی به جامعه برای افراد دارای ناتوانی مقدور نشده است، آنجا که حق شهروندی برای افراد در نظر گرفته نشده است، آنجا که جامعه با نگرشی نامطلوب به افراد مرتبط با بهزیستی می‌نگرد، آنجا که نگاه خیریه‌ای غالب می‌شود، آنجا که حرمت انسان زیر پا گذارده می‌شود و آنجا که... .

بهزیستی واژه‌ای بلند است و گستره‌ای وسیع دارد. بهزیستی شالوده یک عشق است که به زمین می‌آید تا ظهوری معنوی در کنار یاوران بهزیستی و همراهان آن داشته باشد. آنکه در بهزیستی گام می‌زند و قدم بر می‌دارد، در مسیری است که رو به تعالی است، رو به خداست و افسوس که غفلت‌ها امان‌مان نمی‌دهد که به هنگام عبور، از سیر معنوی این عزیمت بهره بریم. هفته بهزیستی شاید تذکری باشد که کجا ایستاده‌ایم... .

بهزیستی در آستانه 30سالگی است، سال 1359 شهید بزرگوار دکتر فیاض بخش با مصوبه‌ای که از شورای انقلاب گرفت، زمینه ساز رخداد بزرگی در فعالیت‌های اجتماعی ایران شد؛ رخدادی که با ادغام 13 نهاد‌، سازمان و مؤسسه، برای خدمت به نیازمندان جامعه، باعث شد تا گروهی از افراد متخصص و متعهد عزم خود را جزم کنند.

مجموعه‌های کوچک و بزرگ دولتی و غیردولتی که اینک باید در قالب یک سازمان دولتی به خدمت مشغول شوند، حجم گسترده فعالیت‌هایی که باید انجام می‌شد، انگیزه بسیار بالای مدیران و کارکنان که از پیروزی انقلاب انرژی مضاعفی برای خدمت به مردم کسب کرده بودند و مخاطبین فراوانی که منتظر دریافت خدمات بودند، همه زمینه گسترش فعالیت‌ها را نوید می‌داد. با بروز جنگ تحمیلی و در برهه‌ای از زمان، کار رسیدگی به امور جانبازان را هم به این مجموعه سپردند.

طرح شهید رجایی برای سالمندان بالای 60 سال و طرح‌های دیگر، هر روز بر حجم فعالیت‌های سازمان افزود، غافل از اینکه پتانسیل و ظرفیت سازمان محدود است. اعتبارات محدود‌تر و خدمات رسانی در ابعاد تازه مشکل‌تر شد. آرام‌آرام برخی فعالیت‌ها از سازمان حذف شد و سازمان در دوحیطه امور اجتماعی و توانبخشی به فعالیت مشغول شد و به‌تدریج روزمرگی گریبان سازمان را گرفت. آغاز دهه 70، تحولی در سازمان شکل گرفت، حوزه پیشگیری و فرهنگی در سازمان ایجاد شد.

دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با هدف تربیت نیروهای متخصص مورد نیاز تاسیس شد. توسعه بخش غیردولتی در حوزه توانبخشی آغاز شد، راه‌های تازه در بازپروری معتادان به‌کار گرفته شد و حجم اعتبارات و از سوی دیگر پوشش افراد افزایش قابل ملاحظه‌ای یافت و به تعبیری باید گفت که بهزیستی جانی دوباره گرفت. سال‌های پایانی دهه 70 و زمزمه تشکیل وزارت رفاه، فعالیت‌های گسترده‌ای را در بهزیستی رقم زد که تدوین بخش اصلی قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی، بخشی از آن بود.

روند در پیش گرفته شده در دهه 80، با آرامش بیشتری دنبال شد. در سال‌های نخست، فعالیت‌های پیشین ادامه یافت، برخی روحیات حاکم، مانع گسترش، نوآوری و ایجاد برنامه‌های تازه شد. قانون جامع حقوق افراد دارای معلولیت که در سال 83 به تصویب رسیده بود، در سال‌های بعد، زمینه افزایش اعتبارات و بالارفتن افراد تحت پوشش را فراهم ساخت. هر چند تا نقطه مطلوب فاصله فراوانی پیش روست. تصویب پیمان نامه جهانی حقوق افراد دارای ناتوانی در مجلس دستاورد مهمی در این سال‌ها برای بهزیستی است که لزوم تلاش دو چندان را می‌طلبد. در سایر بخش‌ها نیز اورژانس اجتماعی و برخی برنامه‌های پیشگیری در سطح کشور از نمود بیشتری برخوردار بودند.

فقدان استراتژی

آنچه در اهداف تشکیل سازمان بهزیستی آمده است خود به‌خود روشن می‌سازد که بهبود زندگی افراد مخاطب سازمان باید به‌عنوان اصلی‌ترین هدف در نظر گرفته شود؛ هدفی که برای هر سازمان ارائه‌کننده خدمات، هدفی آرمانی محسوب می‌شود.

استراتژی‌های رسیدن به این اهداف بدیهی است گوناگون خواهد بود. از این‌رو به‌نظر می‌رسد یکی از مشکلات سازمان در طول 30 سال گذشته، فقدان استراتژی مناسب برای رسیدن به اهداف بوده است. ملاحظه می‌شود حتی در زمان‌هایی هم که اعتبارات نسبتاً مناسبی در اختیار بوده است، وضعیت نامناسب مخاطبین سازمان تغییر عمده‌ای نیافته است.

حتی اینکه در آمارها گفته می‌شود مثلاً در سال 80، کمک هزینه مستمری 80 هزار ریال بوده است و اینک 320 هزار ریال، باید پذیرفت در هر دو موفقیت، دردی از زن سرپرست خانوار با این ارقام دوا نمی‌شود. از سوی دیگر اینکه در آن سال‌ها، اگر صندلی چرخدار هر 5 سال یکبار داده می‌شد و اینک هر 3 سال باز هم تفاوتی در اصل قضیه که آن رفع نیاز به صندلی چرخدار به‌عنوان یک تعهد مشخص برای سازمان باشد، ایجاد نمی‌کند.

تاسیس حوزه پیشگیری با وجود منافع فراوانی که می‌توانست داشته باشد در پیچ‌و‌خم دیدگاه‌های خاص در وزارت بهداشت، رفاه و سازمان بهزیستی به‌نظر نمی‌رسد که هیچگاه به جایگاه واقعی خود دست پیدا کرده باشد. در حوزه اجتماعی نیز تعدد مراکز مرتبط با موضوعات اجتماعی که معمولاً مسئولیتی هم بر عهده نمی‌گیرند، کلافی سر در گم ساخته است و متأسفانه وزارت رفاه نیز به‌عنوان متولی امور اجتماعی در کشور، با سایر مدعیان از جمله وزارت کار و امور اجتماعی، نیروی انتظامی، وزارت کشور، سازمان ملی جوانان‌، شهرداری، آموزش‌و‌پرورش و... به نقطه مطلوبی نرسیده است به‌گونه‌ای که بارها در همین اواخر، زمزمه انحلال آن هم به گوش رسید که این وضعیت جایگاه سازمان بهزیستی را نیز متزلزل خواهد ساخت.

بحث الحاق مجدد سازمان به وزارت بهداشت با آن سابقه روشن عدم‌درک از فعالیت‌های بهزیستی، خطری جدی را متوجه بنیان بهزیستی می‌کند‌. بنابراین در زمانی که برنامه پنجم توسعه در دست تدوین است، پرداختن به موضوع بازتعریف جایگاه وزارت رفاه و در پی آن سازمان بهزیستی کشور باید به‌طور جدی مد نظر قرار گیرد.

از منظری دیگر، بازسازی درونی سازمان باید به‌طور جدی مطمح نظر قرار گیرد. علاوه بر اینکه در برنامه پنجم، جایگاه سازمان بهزیستی در نظام جامع رفاه اجتماعی – با وجود قانون – باید مورد عنایت ویژه قرار گیرد، لازم است تا بهزیستی در آستانه 30 سالگی، به بازتعریف، محدود ساختن، حذف و اضافه کردن برخی وظایف خود اقدام کند.

 تجربه 30 ساله باید به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد، برخی وظایف باید از فعالیت‌های سازمان حذف شود که لزومی به ارائه آنها نیست و تغییرات و تحولات صورت گرفته در فضای ارائه خدمات بهزیستی لزوم این کار را ضروری می‌سازد. به‌طور مثال گسترش مراکز ارائه خدمات روزانه توانبخشی و نیز خدمات شبانه روزی، ضرورتی برای ایجاد مرکز دولتی و یا ارائه فعالیت از طریق آنها ایجاد نمی‌کند و لازم است تا همانطور که در مسیر جریان فعلی صورت گرفته است از این اقدام اجتناب شود. برخی فعالیت‌ها باید محدود شده و یا برخی فعالیت‌ها اضافه شوند. ارتقاء فرهنگ استفاده از فناوری‌های اطلاعاتی در سازمان ضرورتی انکارناپذیر است، بنابراین فعالیت‌های مبتنی بر عملیات دستی باید محدود شده و از سازمان رخت بربندد و این موضوع باید تا عمق فعالیت‌ها تعریف شوند.

به قرار اطلاع، می‌دانم که حرکتی اینگونه اتخاذ شده است لیکن رشد، ارتقاء و گسترش آن در کشور باید در دستور کار قرار گیرد. درک مناسب‌تر از جامعه هدف و مخاطبین سازمان و محور قرار دادن آنها در کلیه فعالیت‌ها یک استراتژی مناسب برای ارائه خدمات در سازمان است. شیوه‌های عمل در این زمینه با کاستن از نقش سازمان در ارائه خدمات و استفاده از نهادهای غیردولتی به‌ویژه سازمان‌ها و انجمن‌های غیردولتی معلولان باید مد نظر جدی قرار گیرد.

از سوی دیگر در حوزه توانبخشی، اجرایی‌ساختن پیمان نامه جهانی حقوق معلولان و همینطور قانون جامع حقوق معلولان است، که می‌توان هر دو را در قالب یک استراتژی در نظر گرفت که تمام‌هم سازمان باید بر تحقق این امر قرار گیرد. در چنین حالتی بسیاری از نابرابری‌ها، نادیده انگاشتن‌ها، تضییع حقوق شهروندی، فقدان دسترسی‌ها و... برای معلولان پیشگیری یا رفع خواهد شد.

30 سالگی سازمان باید حاکی از بلوغ کامل و رسیدن سازمان به درجه‌ای مطلوب از رشد سازمانی باشد. عقیده‌ها مسلماً متفاوت است اما آیا سازمان در آستانه 30 سالگی به فکر بازنگری خود افتاده است؟ این سؤالی است که از هم‌اکنون می‌تواند برای همکاران سازمان مطرح شود تا همزمان با برنامه‌هایی که به این مناسبت طراحی و در نظر گرفته خواهد شد با دیدی وسیع‌تر به آینده سازمان نگاه کنند.

 * دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران