همشهری آنلاین-الناز عباسیان - لیلا شریف: ۴۳ سال از شهادت مصطفی چمران میگذرد؛ فرمانده بزرگی که جز ایران در لبنان نیز محبوب است. در منطقه ضاحیه در جنوب لبنان عکسهای او همه جا هست، در خیابانها، کوچهها و حتی مغازهها. اصلا بلواری هست به نام او که زیر عکسش بزرگ زدهاند: «مصطفی شمران». زندگینامه او عجیب است؛ کودکی از محله سرپولک که در مدرسه دارالفنون درس خوانده و بعدها جزو دانشجویان ممتاز فنی دانشگاه تهران میشود، سر از دانشگاه ایاندام(M&A)تگزاس در میآورد و بعدها دکتری خود را در دانشگاه برکلی کالیفرنیا میگیرد. اما مصطفی در لبنان و بعدها در جنگهای چریکی در غرب ایران به شهرت میرسد. فرماندهای که امامخمینی(ره) بعد از شهادت او در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در دهلاویه گفت: «چمران شرف را بیمه کرد.»
چمران شرف را بیمه کرد
امامخمینی(ره) بنیانگذار انقلاب: یک روز پس از شهادت مصطفی چمران، بنیانگذار انقلاب راهی حسینیه جماران شدند و صبح یکم تیرماه۱۳۶۰ در غم از دستدادن چمران سخن گفتند: «چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی میآیند از من میخواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید.»
منبع: صحیفه نور
مهریه ما تعهد داماد بود در راه تکامل من
غاده جابر، همسر شهید مصطفی چمران: من حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از کودکان لبنانی نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک کند. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی درحالیکه در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم. پس از گذشت ۹ ماه از آشناییام با دکتر چمران، ایشان به من پیشنهاد ازدواج داد. مهریهام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهلبیت(ع) و اسلام هدایت کند. عقد در شهر صور لبنان بود که عروس چنین مهریهای داشت؛ یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریهاش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود اینها. نخستین باری که امامموسیصدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده! شما میدانید با چهکسی ازدواج کردهاید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کردهاید. خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده، باید قدرش را بدانید.
منبع: کتاب «نیمه پنهان ماه» (خاطرات همسر شهید چمران)
منم کچلم! نکنه من چمرانم؟
مریم کاظمزاده، نخستین عکاس زن روزنامه انقلاب اسلامی: اول تابستان ۵۸ بود؛ قبل از ماجرای پاوه. دکتر چمران بهعنوان نماینده نخستوزیر به پادگان مریوان آمده بود تا ماجرای کردستان را از نزدیک ببیند. صبح بود با دکتر چمران و سرگرد شیبانی فرمانده پایگاه مریوان با جیپ ارتشی رفتیم تا گشتی در شهر بزنیم. سرگرد شیبانی رانندگی میکرد و دکتر چمران با کت و شلوار کنارش نشسته بود. من هم عقب ماشین بودم. گشتی در شهر زدیم، بعضی مغازهها باز و بسته بودند. روبهروی ژاندارمری جوانی توجه ما را جلب کرد. جوان ۱۷، ۱۶ ساله مسلحی بود. مرتب به دکتر چمران فحش میداد. دکتر نزدیک رفت و گفت: «چرا فحش میدهی؟» جوان مسلح با عصبانیت گفت: «چمران فالانژه». چمران پرسید: «فالانژ کیه؟»، جوان گفت: «نمیدونم؛ قاتله»، چمران گفت: «میشناسیش؟»، جوان گفت: «آره، کچله»، دکتر گفت: «منم کچلم! نکنه من چمرانم؟»، جوان گفت: «تو نیستی، اون از چشماش خونه میچکه.» خندیدم، دکتر چپچپ نگاهم میکرد.
منبع: صفحه شخصی مریم کاظمزاده
وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست میدارم
امام موسی صدر: شهید مصطفی چمران و امامموسیصدر تلاشهای فراوانی را برای شکلگیری یک ارتش متحد در برابر صهیونیستها انجام دادند و «جنبش امل» را پایهگذاری کردند. رفاقت شهید چمران و امام موسی صدر در لبنان زبانزد بود. زمانی که امام موسیصدر در سال ۷۸ میلادی به کشور لیبی رفت و ربوده شد، شهید چمران با مشارکت گروه بزرگی از بیروت و جنوب لبنان تا دمشق را برای آزادکردن امام موسیصدر به نشانه اعتراض پیاده طی کرد. در بخشی از وصیت شهید چمران خطاب به امام موسی صدر آمده است: «وصیت میکنم به کسی که او را بیش از حد دوست میدارم! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی میدانم! او را وارث حسین میخوانم! کسی که رمز طایفه شیعه و افتخار آن و نماینده هزار و چهار بچسبد صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حقطلبی و بالاخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت میکنم... برای مرگ آماده شدهام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شدهام.»
منبع: وصیتنامه شهید چمران
مصطفی نخستین موشک ایرانی را ساخت
مهدی چمران، برادر شهید چمران: رفتم پیش دکتر چمران و به ایشان گفتم که آمریکا حدود یک ساعت پیش اعلام کرده ما را تحریم شدید کرده است. دستهایشان را به حالت دعاکردن به سمت آسمان گرفتند و گفتند «الهی شکر!» گفتم چرا؟ گفت چون من مدام به دوستانم در صنایع دفاع میگویم خودتان بسازید، اینها میگویند حالا که هست و میآید و وجود دارد، چرا ما بسازیم؟ ولی حالا که نداریم و نمیگذارند بیاید، شروع به ساختن میکنند و ما میتوانیم خودمان بسازیم و تولید کنیم. خود ایشان هم نخستین موشک ایرانی را ساختند که در سال ۵۹ در جبهه جنگ و در اهواز ساخته شد و مورد آزمایش هم قرار گرفت. نخستین پل چریکی را که خودرو میتوانست از روی آن عبور کند، ایشان طراحی کردند و در جبههها ساختند. ابتکار جالبی که ایشان در ساخت آن پل بهکار بستند برای همه تعجببرانگیز بود. حتی ایشان یک نفربر نظامی طراحی کردند و موشک زیرآبی و زیردریایی ساختند.
منبع: خبرگزاری ایرنا