خوشحالم که در چنین راهی به شهادت میرسم. خوشحالم که از عالم و مافیها بریدهام. همه چیز را ترک گفتهام. علائق را زیر پا گذاشتهام. قید و بندها را پاره کردهام. دنیا و مافیها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم...»
این واژههای عارفانه و خالصانه بخشی از وصیتنامه شهید دکتر مصطفی چمران است.شخصیتی ویژه و منحصر به فرد که تاریخ کمتر مشابه آن را در خود مییابد.
دلیر مردی نستوه که بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) پس از شهادت او فرمودند: «او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت».
در بیست و هفتمین سالگرد شهادت دکتر چمران، با مهندس مهدی چمران، رئیس شورای اسلامی شهـر تهـران هم صحبت بودیم تا با بهرهگیری از گفتهها و خاطراتش، بیشتر با زوایای وجودی و شخصیتی آن شهید بزرگوار آشنا شویم؛ متن زیر حاصل این گفتوگوست.
- از دوران ابتدایی زندگی شهید چمران بگویید و تحصیلات ایشان در تهران.
- مصطفی چمران، دوازدهم مهرماه 1311 در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. در دبستان انتصاریه ـ نزدیک محله پامنار ـ درس خواند و پس از آن به دبیرستان دارالفنون رفت. از آنجا که دانشآموز ممتاز مدرسه دارالفنون بود به توصیه یکی از معلمانش، جناب آقای آذرنوش که از دبیران برجسته ریاضی بود، به دبیرستان البرز که از نظر علمی سطح بالاتری داشت منتقل شد و تحصیلاتش را در آن دبیرستان به پایان رساند.
- فعالیتهای مبارزاتی ایشان علیه رژیم شاهنشاهی از چه دورهای آغاز شد؟
- در همان دوره و در کنار تحصیل در دانشگاه، شهید چمران مطالعات و مبارزات سیاسی ـ مذهبی نیز علیه رژیم شاهنشاهی داشت. در مبارزات سیام تیر در مقابل مجلس شورای ملی سابق در سرچشمه که نزدیک منزلمان هم بود و در تظاهرات بعد از کودتای ننگین 28 مرداد در مقابل شاه و در مبارزات ضدرژیم در دانشگاه تهران از مبارزان سرسخت و اصلی بود.
در کنار این فعالیتها در درس تفسیر مرحوم آیتالله طالقانی از حدود 15 سالگی شرکت میکرد و در حوزه علمیه مرحوم مجتهدی نیز برخی از دروس حوزوی را میآموخت.
- چهطور شد که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و وضعیت تحصیلی او در آمریکا به چه صورت بود؟
- پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه تهران باز هم به خاطر ممتاز بودن از نظر تحصیلی با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا اعزام شد. ابتدا به دانشگاه تگزاس رفت و طی 2 سال موفق به اخذ مدرک لیسانس با عالیترین نمرات از این دانشگاه شد. پس از آن برای دریافت تز خود به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت و دکترای خود را در رشته فیزیک الکترونیک (فیزیک هستهای) و رشته تخصصی فیزیک پلاسما اخذ کرد.
پس از دریافت مدرک دکترا میتوانست در بسیاری از دانشگاههای آمریکا تدریس کند و پیشنهادهای زیادی هم به او شد ولی چون کار پژوهش و تحقیق را ترجیح میداد در یکی از مراکز پژوهشی آمریکا که برای «ناسا» هم کار میکرد، به کارهای تحقیقاتی و پژوهشی پرداخت.
- عمده فعالیتهای مبارزاتی شهید چمران در آمریکا که باعث قطع بورس تحصیلی ایشان هم شد چه مواردی بود؟
- پس از ورود به آمریکا بلافاصله مسئولیت انجمن دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا را که در دست سفیر ایران و ساواک بود با انتخاباتی که در دانشگاه برگزار کرد در اختیار گرفت. سپس برای گسترده شدن فعالیتها، انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را شکل داد و تا زمانی هم که آنجا بود، مسئولیت، سازماندهی و راهبری همه این انجمنها را بهعهده داشت.
این انجمنها فعالیتهای مختلف سیاسی از جمله برگزاری راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی داشت. که از جمله آنها میتوان به راهپیمایی 90 مایلی از جنوب آمریکا به واشنگتن و نیویورک و روبهروی مقرّ سازمان مللمتحد اشاره کرد.
- آیا در آن مقطع، دورههای آموزش نظامی را گذرانده بود و فعالیت نظامی هم داشت؟
- خیر، شهیدچمران پس از مبارزات مختلف دانشجویی و مواردی که به آنها اشاره کردم، برای اینکه بتواند این مبارزات را به شکل جدیتر و مؤثرتری ادامه دهد به دعوت جمال عبدالناصر به مصر رفت و 2 سال در مصر ماند.
در همان مقطع بود که او دورههای چریکی و ضدچریکی را در مرکز تعلیماتی و آموزشی عالی مصر که افسران ارشد و برجسته مصری در آن جا آموزش میدیدند، گذراند. پس از آن نیز همان دورهها و فنون را به ایرانیها و فلسطینیهایی که به مصر میرفتند، آموزش میداد.
- گویا مهاجرت ایشان به خارج از کشور پس از اعطای بورس حدود 21 سال طول کشید، طی این سالها دکتر چمران هیچگاه به ایران باز نگشت؟
- خیر، حدود 2 سال پس از اعزام به آمریکا، بورس او به خاطر مبارزاتش علیه رژیم شاهنشاهی قطع شد. رژیم شاه هم اجازه نمیداد که او به ایران بازگردد. حکم اعدام غیابی او صادر شده بود و حتی چند بار ساواک پدرمان را احضار کرد و او را تحت فشار قرار داد که بنویس فرزندت به ایران بازگردد ولی او این کار را نکرد.
- کشور لبنان از چه زمانی افتخار میزبانی دکتر چمران را پیدا کرد؟
- پس از فوت جمال عبدالناصر، شهید چمران نتوانست در مصر بماند و به اروپا و از آنجا هم به آمریکا بازگشت. پس از مدتی کوتاه به دعوت امام موسی صدر به همراه خانواده اش به لبنان رفت و در شهر صور مستقر شد و مدیریت یک مدرسه صنعتی (پلی تکنیک) به نام «جبل عامل» را بهعهده گرفت. این مرکز در جنوب لبنان و نزدیک مرز فلسطین اشغالی بود و در آنجا فقیرترین شیعیان لبنان ساکن بودند.
البته شهید چمران در جای جای کشور لبنان حضور داشت و به همه جا سرکشی میکرد ولی محل استقرار اصلی اش در مدرسه صنعتی جبل عامل در شهر صور بود که شاگردان بسیاری را در همین دوران پرورش داد.
افرادی که بعدها بزرگترین مبارزان و رزمندگان تاریخ شیعی لبنان شدند و هنوز هم هستند که حتی از میان آنان میتوان به سید حسن نصرالله اشاره کرد. این فعالیتها باعث تغییر و ارتقای جایگاه و ارزش شیعیان در لبنان شد که پیش از آن وجود نداشت.
- هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر چمران در لبنان بودند یا ایران؟
- در باند فرودگاه دمشق بودند! قضیه چنین بود که نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر چمران تصمیم گرفت با 400 نفر مسلح از ایرانیها و شیعیان لبنان که همان رزمندگان «امل» بودند به ایران بیاید و در جنگهای خیابانی که پیشبینی میشد در ایران به راه بیفتد، حضور یابند و اوضاع را سامان دهند.
از دولت سوریه درخواست هواپیما کردند و حافظ اسد هم موافقت کرد که 2 هواپیمای نظامی به آنها بدهد. تصمیمشان این بود که در جاده تهران ـ قم فرود بیایند و این نیروهای مسلح را برای یاری مردم بفرستند تا از میزان کشتارها کاسته شود. این افراد روز 22 بهمن 57 وارد فرودگاه دمشق شدند و آماده پرواز به ایران بودند که در همان فرودگاه خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران را شنیدند و دیگر ضرورت آمدنشان به ایران از بین رفت.
البته پس از چند روز یعنی در اواخر بهمن ماه با یک گروه 92 نفری متشکل از مسئولان بلندپایه مذهبی و سیاسی لبنان مثل رئیس پارلمان، نایبرئیس مجلس شیعی اعلای لبنان و رؤسای احزاب و سازمانها و علمای این کشور با یک هواپیما وارد ایران شدند و پس از ورود، به دیدار و زیارت حضرت امام (ره) رفتند.
بعد از دیدار عمومی، یک دیدار خصوصی نیز خود دکتر چمران با امام (ره) داشت که امام به او فرمودند: در ایران بمان و او هم با اینکه موقتاً آمده بود و قرار بود که به لبنان بازگردد، به دستور ایشان در ایران ماند و دیگر به لبنان باز نگشت.
- فعالیتها و سمتهای ایشان پس از پیروزی انقلاب به چه صورت بود؟
اولین برنامههای او آغاز یکسری فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به ویژه شناساندن لبنان و شیعیان این کشور و مسائل فلسطین به مردم ایران بود و البته دستور حضرت امام (ره) مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. پس از آن به پیشنهاد حضرت امام (ره) و با توجه به پذیرش دولت موقت آن روز بهعنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب منصوب شد.
در همان ایام در مبارزات نظامی مختلفی حضور داشت؛ از جمله حادثه مریوان و پاوه که توسط ضدانقلاب شکل گرفته بود و دکتر چمران با تدبیر و فرماندهی ویژه خود به این غائلهها پایان داد. پس از آن به وزارت دفاع منصوب شد و دست نوشتهای هم در این مورد دارد که نگرش و برداشت او را به شکل زیبایی از وزیر دفاع بودن نشان میدهد.
با نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی به پیشنهاد دوستان، نامزد نمایندگی مجلس شد که با رأی بالا در همان دور اول به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد.
- اگر امکان دارد دست نوشته ایشان را درخصوص وزارتشان بخوانید.
- «راستی چه حکمتی است که عارفی وارسته از دنیا که سراسر وجودش عشق و محبت است به فرماندهی نظامی گمارده میشود و چنین روح لطیفی اسلحه به دست میگیرد و در میان غرش تانکها و خروش مسلسلها به استقبال شهادت میرود و بزرگترین نیروهای متمرکز ضدانقلاب را متلاشی میکند.
این فقط در سرزمین انقلاب اسلامی ایران ممکن است اتفاق بیفتد و فقط ایدئولوژی اسلامی است که میتواند چنین انسانهایی را خلق کند. متفکرین دنیا میگفتند حاکم باید فیلسوف باشد من اضافه میکنم که فرمانده نظامی باید عارف باشد.»
- دکتر چمران چه زمانی و به چه علت به فکر تشکیل ستاد جنگهای نامنظم افتاد؟
- پس از حمله صدام به ایران، دلش آرام نگرفت که در خوزستان جنگ باشد و مردم خوزستان تحت فشار نظامی دشمن باشند و او در تهران به قول خودش «به صندلیهای نرم مجلس شورای اسلامی تکیه بزند». بنابراین پس از دیدار و کسب اجازه از حضرت امام (ره) به اهواز رفت تا طبق تجربیات ارزشمند نظامی خود، ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل دهد.
پس از تشکیل این ستاد، مبارزات ویژه در مقابل نظامیان دشمن آغاز شد و خوشبختانه طی مدتی کوتاه قدم به قدم و خاکریز به خاکریز دشمن را عقب راندند و اهواز نیز از خطر سقوط رهایی یافت.
- جریان مجروح شدن ایشان را در سوسنگرد شرح دهید.
- دکتر چمران 26 آبان 1359 برای آزادسازی سوسنگرد که در محاصره نظامیان بعث قرار داشت به این منطقه رفت. در آن روز با گلوله مستقیم تانک و کلاشینکف پاهایش از 2 ناحیه به شدت مجروح شد و در همان حال، نبرد و رزم یک تنه بسیار سختی را در مقابل تیپ زرهی دشمن انجام داد بهطوری که همه آنها را به فرار واداشت و سپس با یک کامیون که آن را به غنیمت گرفت به اهواز بازگشت و در بیمارستان بستری شد.
بعد از این جریان، برای زیارت امام (ره) پس از مدتها به تهران آمد. این موضوع را من قبلاً هم در سالگرد شهادت او تعریف کردهام که وقتی به حضور امام(ره) رسید، امام (ره) که از قضیه مجروح شدن ایشان خبر داشتند فرمودند که پاهایت را دراز کن که دکتر چمران شرم داشت و این کار را نکرد ولی پس از اینکه امام سه بار به ایشان فرمود، قبول کرد و مجبور شد پاهایش را دراز کند و نقشه هایش را توضیح دهد.
- لطفاً از زمان و نحوه شهادت ایشان برایمان بگویید.
- 22 خردادماه 60 بود که دکتر چمران با یک نقشه چریکی بسیار جالب به دهلاویه حمله کرد. هدف او آزادی بستان بود ولی برای این کار تصمیم گرفته بود که به کمر دشمن یعنی منطقه دهلاویه که بین سوسنگرد و بستان قرار داشت حمله کند. از اینرو پلی چریکی ساخت و رزمندگان شبانه از آن عبور کردند و وارد دهلاویه شدند و دشمن را از این منطقه بیرون راندند.
با این اقدام میتوان گفت کمر دشمن شکسته شد و از سوسنگرد تا دهلاویه یکباره آزاد شد. دشمن که از این اقدام بسیار خشمگین بود هر شب به این منطقه حمله میکرد تا اینکه شب 31 خردادماه 1360 در جریان یکی از این حملات، سرگرد ایرج رستمی، فرمانده این منطقه به شهادت رسید.
سرگرد رستمی افسر هوابرد شیراز بود ولی درجه خود را برداشته بود و در منطقه و خط مقدم همراه بسیجیان میجنگید و دکتـر چمران هم بسیـار او را دوسـت داشت. حدود 11 صبح که دکتر چمران فرد دیگری را به نام سید احمد مقدم پور بهعنوان فرمانده جدید به منطقه دهلاویه برد در حالی که روی خاکریزها او را توجیه نظامی میکرد، آتش خمپارههای دشمن باریدن گرفت و خمپارهای در کنار پای او به زمین نشست و دکتر چمران، سید احمد مقدم پور و رزمنده دیگری به نام حدادی هر سه همان جا به شهادت رسیدند.
به قول خود شهید چمران: «در سال 1311 درویشی پابرهنه پا به عرصه وجود نهاد» و من اضافه میکنم: «ما عارفی وارسته، معلمی متعهد و جنگجویی پرهیزکار و عابد و زاهدی متواضع و خاشع و هنرمندی بزرگ و سیاستمداری باتدبیر (که البته اینها نقل از کلام حضرت امام (ره) است که درباره او فرموده اند) در روز 31 خردادماه 1360 از میان ما خاکیان رخت بربست و به ملکوت اعلا پیوست.
- بهنظر میرسد ابعاد شخصیتی و وجودی شهید چمران آن طور که شایسته است در جامعه ما شناسانده نشده و در این زمینه جای کار بسیار است، نظر شما چیست؟
- من هم با این گفته شما موافقم. بهنظر من، ما برای جوانانمان نیاز به الگو داریم و دکتر چمران یکی از منحصر به فردترین و زیباترین الگوهایی است که میتواند معرفی و شناسانده شود؛ بهخصوص برای جوانان ولی متأسفانه خیلی در این زمینه تلاش نشده و نهایتاً ایشان را بهعنوان رزمنده و فرماندهای نظامی که در جبهه جنگ به شهادت رسیده میشناسند.
در حالی که ابعاد دیگر شخصیتی و وجودی شهید چمران بسیار فراتر از نظامی بودن اوست. عرفان، تواضع، علم و ایمان او بسیار مهمتر از این بُعد است. من هم از رسانهها و به ویژه صداوسیما گلایه دارم.
همچنین از مطبوعات و سازمانها و نهادهایی که دکتر چمران بهعنوان مسئول آنها بوده و خدمت کرده. او زمانی معاون نخست وزیر بوده یعنی ریاستجمهوری امروز در این زمینه مسئول است. مدتی نماینده مجلس بوده و هنوز هم تصویرش در مجلس بهعنوان یکی از شهدای مجلس شورای اسلامی نقش بسته است.
از طرفی وزیر دفاع بوده و ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل داده و در دفاع مقدس بزرگترین تأثیرگذاری را داشته است، یعنی تمام نیروهای مسلح در این حوزه و در زمینه معرفی ابعاد شخصیتی ایشان مسئولاند. شاید هم این پراکندگی مسئولیتها و فعالیتها باعث شده هر سازمانی این موضوع را به دیگری واگذار کند.
البته این تصور من است و بهعنوان بهانهای برای شروع و اقدام در این زمینه چنین نظری را مطرح میکنم نه قطعاً بهعنوان دلیل این امر.توان بنده هم در همین حد بوده و در حدّ قدرتم تلاش کرده ام. باز هم دعا میکنم از این مشغلهها رها شوم تا بتوانم به این کار زیبای فرهنگی که بسیار هم آن را دوست دارم بهتر و بیشتر بپردازم.
- در بنیاد شهید چمران که ریاست آن نیز بهعهده شماست چه فعالیتهایی تا کنون انجام شده است؟
- پس از شهادت دکتر چمران، این بنیاد را تأسیس کردیم. تمام آثار شهید را گردآوری کردیم که حجم آن نیز بسیار زیاد است. در مرحله بعد، تمامی اطلاعات و آثار دسته بندی و موضوع بندی شد. عکسهای فراوانی از دورههای مختلف زندگی و جنگ ایشان فراهم آمده است. وسایل شخصی باقیمانده از آن شهید نیز در این بنیـاد نگهداری میشود. حدود 400 سخنرانی هم ثبت و ضبط شده است.
تا کنون 10 عنوان کتاب در بنیاد شهید چمران منتشر شده است. کتابهایی مانند: کتاب لبنان، کردستان، انسان و خدا، رقصی چنین میانه میدانم آرزوست، نیایشها و... زندگینامه دکتر چمران هم در حال آمادهسازی است که پیش از این فقط خلاصهای از آن را منتشر کردهایم و اصل آن در آیندهای نزدیک بهطور کامل منتشر خواهد شد. مجموعهای از کارهای علمی و خلاقیتهای نظامی او را هم تدوین کردهام که ان شاءالله در فرصتی مناسب منتشر خواهد شد.
- از سریال شهید چمران و آقای حاتمی کیا چه خبر؟
- تا جایی که من اطلاع دارم نوشتن و ضبط سریال هنوز آغاز نشده فقط در مرحلهای تحقیقات مقدماتی اش انجام شد. آقای سیدمهدی شجاعی هم برای این کار اقدام کردند، حتی فیلمنامهای هم تدوین کردند اما هنوز کار تولیدی در این زمینه آغاز نشده است که نمیدانم مشکل کجاست.
- از همسر و فرزندان دکتر چمران برایمان بگویید.
- همسر اول ایشان از دانشجویان دانشگاه برکلی بودند. او و 4 فرزند دکتر، همان زمان همراه ایشان به لبنان آمدند و هنگام جنگهای داخلی لبنان آنجا بودند ولی متأسفانه شرایط بحرانی آن روز لبنان و حضور دائمی دکتر چمران در جبهههای جنگ و از طرفی حضور این خانواده در شهر صور و کنار مرز فلسطین اشغالی باعث شد که پس از مدتی آنها نیز به همراه دیگر ساکنان این منطقه، لبنان را ترک کنند و به آمریکا بازگردند.
در لبنان فرزندان دکتر چمران نیز در تمام مدت در کنار همان بچههای یتیم شیعی لبنان زندگی میکردند. البته پس از اینکه خانواده ایشان به آمریکا بازگشتند فرزند کوچک شهید چمران به نام «جمال» هنگام شنا غرق شد. دکتر چمران که بسیار او را دوست میداشت در دست نوشتههایش چنین آورده: «کفش کوچکت را کنار تختم گذاشتم و برای تو فرشته کوچکی که به جمع فرشتگان پیوستی اشک میریزم».
همسر اول ایشان و سه فرزندش هم اکنون در آمریکا ساکناند که البته خبری از آنها ندارم. بعدها دکتر چمران در لبنان با یکی از خانمهای رزمنده و البته ادیب آنجا به نام «غاده جابر» ازدواج کرد (حدود یک سال قبل از آمدن به ایران) که ایشان هم اکنون در مشهد ساکناند.
- مناجاتهای دکتر چمران معروفند، شما بهعنوان برادر ایشان کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
- تمامی مناجاتهای شهید چمران زیبا هستند ولی من از بین آنها یکی را به خاطر موضوعش و بحث توکل و امید به خدا که در آن به شکل زیبایی مطرح شده بیشتر دوست دارم که برای حسنختام گفتوگو آن را عیناً میخوانم:
«خدایا، به هر که دل بستم تو دلم را شکستی. عشق هر کس را که به دل گرفتم تو او را از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم تو یکباره همه را بر هم زدی و در میان طوفانهای وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و به هیچچیز امیدی نداشته باشم.
تو این چنین کردی تا به غیراز تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو آرامش و امنیت را احساس نکنم. خدایا تو را بر همه این نعمتها شکر میکنم.»