مهدی محمدی: به نام خون و به نام شهید و به نام حماسه و به نام تمام مقدسات این سرزمین، از نام‌های جاودانه‌ای می‌نویسم که برای سربلندی این دیار، راه را بر دژخیم بستند و بر بلندای جاودانگی ایستادند.

از آستانه آسمان تا عمق آبی اقیانوس‌ها را با خون خویش رنگ ‌کردند و ابهت‌ها را به سخره گرفتند و ابهتی ابدی را بر فراز تاریخ به اهتزاز درآوردند.

به نام کوچه‌ها و خیابان‌های این شهر و به نام میدان ژاله، به نام 17 شهریور، به نام خرداد 42، به نام‌ تبعید و از خانه دور شدن، به نام دیار غربت و به نام هجرت، به نام ‌یک انقلاب و به نام گلوله‌هایی که در جان جوانان این سرزمین ناگهان سرب بودنش را فراموش می‌کرد و دوباره حیاتی ابدی بر جان جوانان وطن می‌بخشید.

به نام خاک جنوب و به نام نیزارهای خوزستان و به نام شلمچه، به نام سردشت، به نان پلاک‌های گمشده در عمق خاک و به نام نشانه‌های پیدا شده در آسمان از ‌بلندای سرزمینی با تو حکایت‌ها می‌گویم که خون را در رگ‌های حیات جاری کردند و از هر ساحل این رودهای سرخ، درختان باروری سترگ برخاستند که تا آسمان رسیدند. آسمان را شکافتند و به نهایت و به ابدیت رسیدند. پایشان ریشه در زمین ‌داشت و دلشان سر به ‌فلک کشیده بود.

به نام آرامش، به نام تثبیت، به نام شکوفایی، به نام ‌سرفرازی در عرصه‌ها، به نام قله‌هایی که یک به یک فتح شدند و به نام اوج‌نوردانی که قله‌ها را یک به یک تسخیر کردند و پرچم عزت و آزادگی را بر فراز بلندترین قله‌ها به اهتزاز درآوردند و می‌آوردند.

و به نام تمام تاریخ و به نام تمام روزهایی که بر این ملت گذشت و نامشان را در سرسبزترین صفحه تاریخ نگاشت. به نام تمام این‌ها می‌نویسم و به نام تمام این‌ها سوگند می‌خورم. و به یاد تمام این حماسه‌ها شعری از نو می‌سرایم و آن را بر صفحه آسمان می‌نگارم.

می‌نویسم که من و تو نوادگان حماسه‌ها، خون‌ها، شهید شدن‌ها، اسارت‌ها، مفقود شدن‌ها، تبعیدها و هجرت‌ها هستیم و می‌نویسم که پدران ما حالا که بر سریر آسمان تکیه زده‌اند، از آن بالا نگاهمان می‌کنند و می‌پایند تا مبادا باری را که حالا بر دوش ما نهاده‌اند به سرمقصد می‌رسانیم یا نه. در هر قدمی که برمی‌داریم هزاران بار قلبشان بیشتر از لحظه قبل می‌تپد.

ما یادگاران چنین مردمانی هستیم و این سرزمین و تمام داشته‌هایش، ثمره ‌خون‌ها و خون دل خوردن‌هاست. از دورها که به سوی معاصر می‌آیی، ‌با هر قدم به سمت امروز، صفحه‌ها رنگین‌تر از پیش می‌شوند و‌ حکایت شنیدنی‌تر. این‌ها همه یادگار یک تاریخ است. یادگاری که در خفا و آشکار و در لای صفحه‌ دل‌های قرن‌ها دست به دست چرخیده است و حالا در سرزمینی به نام ایران به بار نشسته است.

آری این انقلاب ثمره خون‌ها و خون‌دل خوردن‌های بزرگانی است که یا راه شهادت را برگزیدند و یا سعادتمندانه زیستند و یا این که با مرگی آرام و با آرامشی عجیب، پس از سال‌ها زیستن به دیاری ابدی گام نهادند. اما همه آنها که در راه پیروزی این انقلاب گام گذاشته بودند، سرفرازانه برای آن مبارزه کردند و راه صلابت و استواری را با ‌گام‌های بلند طی کردند.

این انقلاب در مسیر پیروزی و تثبیتش و فراز و نشیب‌هایش به امروز رسیده است. انقلابی که به عنوان یکی از مهم‌ترین اتفاقات قرن گذشته در تاریخ به ثبت رسید، ضمن ‌برپا کردن شاخص‌ترین حکومت اسلامی در ادوار اخیر، یک نماد بزرگ را هم از خود به جهان ارائه داد و آن حاکمیت ولایت فقیه بود.

 عشق مردم به ولایت

نظریه حاکمیت ولایت فقیه همواره به عنوان یکی از روش‌های اساسی حکومت در دین اسلام و در بین علما مطرح بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) این نظریه را در عرصه عمل به مرحله ظهور رساندند و راهی نو در برابر دیدگان جهانیان گشودند.

 در واقع ولایت فقیه مهم‌ترین ثمره انقلابی است که شهدای بسیاری داشت و به عنوان نمادی از یک حرکت اصیل مردمی و اسلامی در تاریخ به ثبت رسید. ولایت فقیه امروز مهم‌ترین نماد حکومت اسلامی در ایران است و در جای جای دنیا با شاخصه‌هایی خاص شناخته شده است.

مردم ایران اسلامی با علاقه وافر به این ثمره انقلاب همواره ‌بر اجرای فرامین و احکام آن تاکید داشته و هرکس را  که ذره‌ای از اصول مربوط به ولی فقیه تخطی کند، هیچ‌گاه برای لحظه‌ای هم که شده چنین افرادی را نخواهند پذیرفت. 

فرآیند تاریخی اندیشه ولایت فقیه

درباره زادگاه بحث «حکومت در اسلام‏» ، آنچه از بررسی مبانی اسلام به دست می‏آید حاکی از آن است که ولایت ظرفی برای فقه است، یعنی ابتدا ولایت تحقق پیدا کرده و وجود یافته، سپس فقه در آن ظرف، رشد و نمو کرده است.

 توضیح آن که پس از هجرت پیامبر اکرم‌(ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی در آن جا، برخورد پیامبر‌(ص) و اصحابشان با مسائل اجتماعی و سیاسی موجب شد یک نظام داخلی به عنوان «نظام ولایی‏» شکل بگیرد. البته در آن موقع، این نظام شکل ابتدایی خود را داشت و نیازمند قانون، اصول و مبانی حقوقی بود که به تدریج، در طی زمان پدید آمد؛ آنچه را که ما امروزه «فقه‏» می‏نامیم.

 اما پیش از این دوران، چون این نیازها وجود نداشت، این نظام نیز مطرح نبود. به همین دلیل، در آیاتی که پیش از هجرت بر پیامبر‌(ص) نازل شده است، احکام و مسائلی که مردم به صورت روزمره به آنها احتیاج دارند بیان نشده و بیشتر مسائل اعتقادی و کلامی ذکر گردیده است؛ همچون مسائلی درباره ایمان به آخرت و ثواب. پس از مطرح شدن مسئله ولایت و حکومت و ملموس‏تر شدن نیاز به احکام و مسائل خاص آن، فقه تحقق پیدا کرد. از این زمان به بعد هم هیچ‏گاه تا‌کنون فقه از ولایت جدا نشده است.

در عصر امام صادق‌(ع) که به علت کارشکنی‌های عوامل جاهل و حکومت‌های شر امید به بازگشت ولایت به مسیر اصلی خودش از بین رفت، ایشان مسئله مقبوله عمر بن حنظله را مطرح کردند. بدین روی، ولایت مشروع به فقیه سپرده و او حاکم دانسته شد و مردم به او ارجاع گردیدند تا حکومت ظاهری خلفای جور را به رسمیت نشناسند و مشکلات خود را توسط فقها حل کنند. در واقع، امام صادق‌(ع) با این کار، ولایت را از مسیر معروف و ظاهری‏اش به صورت ولایت‏شخص فقیه درآوردند.

 از این زمان تا پایان عصر حضور ائمه هدا‌(ع) در بین مردم، متشرعان در فکر این بودند که فقهای شیعه را شناسایی کنند و آنها را مرجع خود قرار دهند. این همان چیزی است که ما آن را «ولایت فقیه‏» می‏نامیم، اگر چه در گذشته به این نام خوانده نمی‏شد. 

 عصر غیبت

در عصر غیبت، این نیاز بیشتر احساس شد، ائمه اهل بیت‌(ع) در میان مردم حضور نداشتند و حاکمان جور در راس امور بودند. بنابراین، تنها راهی که مردم داشتند مراجعه به فقها بود. از آن تاریخ به بعد، با مسئله «ولایت فقیه‏» برخوردهای مختلفی شده است.

 شاید بتوان گفت اولین کسی که کتاب فقهی‏اش به دست ما رسیده است و می‏توان از آراء و اقوال او یک نظریه سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه برای اسلام درست کرد مرحوم شیخ مفید است. د

ر عصر حکومت‏شیعی صفویه، فقهای ممتازی همچون محقق ثانی به این مسئله توجه خاص نشان دادند و علاوه بر جهات نفی، به جهات اثباتی مسئله هم پرداختند، این سیر تا زمان مرحوم نراقی ادامه داشت. امروز مسلمین ناگزیر به داشتن ولی فقیه هستند که بدینوسیله ازفساد و گمراهی و ذلالت درامان باشند، زیرا به اعتقاد دانشمندان دینی، ‌فقهاء اوصیاء دست دوم رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص)هستند.

از آنجا که نظارت و حکومت وظیفه انبیاست چنین امری وظیفه ولایت فقیه نیزمحسوب و منظورمی گردد واطاعت از ولایت فقیه برهمگان واجب است وحکومت و ولایت نیز دراین زمان با فقها است تا فرج و ظهور امام عصر حضرت مهدی(عج) انجام گیرد .

همشهری جمعه

برچسب‌ها