رابطه بین زمان و تغییر در طول تاریخ، دغدغه ذهن بسیاری از فیلسوفان و سؤالی مبهم نزد انسانهای متفکر بوده است.
تصور کنید از شهر یا روستایی کوچک به شهری بزرگ مهاجرت میکنید. پس از سالها برای بازدید اقوام یا انجام کاری به محل سکونت قبلیتان بر میگردید، حس میکنید همه چیز تقریبا دستنخورده باقی مانده و احتمالا با خود میگویید«زمان از اینجا نگذشته...».
فرض کنید برای استراحت یا رتقوفتق کارهایتان قصد دارید یا مجبورید چند روزی را در این نقطه دنج سر کنید. یکی دو روز اول احساس میکنید وقت بیشتری دارید و طی روز میتوانید حتی به کارها و سرگرمیهای ریزی بپردازید که در شهر وقتی برای انجامشان پیدا نمیکنید. بعد از چند روز باز هم حس میکنید وقت بیشتری دارید و در واقع حس میکنید زمان کش میآید. چرا؟!
ریچارد شلگل درمقاله زمان و جهان فیزیکی سؤال میکند «آیا جهان در تغییر است از اینرو که زمان میگذرد یا احساس گذشت زمان در اثر تغییر دست میدهد؟»
شلگل نتیجه میگیرد که وجود تغییر، تصور زمان را پدید آورده است و نشان دادن تغییرات از خواص اصلی زمان است و در واقع تغییر، نشانهای برای درک و اندازهگیری زمان است.
درست به همین دلیل است که شما در شهر کوچک یا روستای دنجتان احساس میکنید گذر زمان کند شده است. در آنجا تغییرات بهطور قابل ملاحظهای کم یا نامحسوس هستند، برخلاف جریان زندگی- خصوصا در شهرهای بزرگ- که تغییر، بهطور مداوم جلوههای گوناگونی از خود را به نمایش میگذارد.
کتاب «چیزی قطبنماها را دیوانه میکند» دومین مجموعه شعر منتشر شده حمیدرضا شکارسری در حوزه دفاع مقدس است. ( اگر کتاب «حماسه کلمات» را که نتیجه بررسی او در مورد 20سال شعر دفاع مقدس است- و نه شعرهای سرودهشده توسط او - ندیده بگیریم). مجموعه شعر نخست او «چراغانی بیدلیل»است که شعرهای شاعر را در فاصله بین سالهای 1370 تا 1379 شامل میشود. شعرهای چیزی قطبنماها را دیوانه میکند اما همگی در سال 1387 و در جریان سفر شاعر به جبهههای جنوب سروده شدهاند؛یعنی میتوان برای برخی شعرها فاصله زمانی هفدهسالهای را در نظر گرفت.
سؤال اینجاست که شعرهای این دو کتاب که در موضوع، مشترک هستند چه نسبتی با هم دارند؟ آیا براساس پارادایم مورد نظر این مقاله – و نه تاریخهای مندرج ذیل هر شعر – میتوان بر فاصله زمانی این شعرها صحه گذاشت؟ به عبارت دیگر شکارسری در چیزی قطبنماها را دیوانه میکند، چه فرقی با شکارسری در چراغانی بیدلیل دارد؟
با قبول این نکته که در چراغانی بیدلیل، قلمرو شعرها از خود شاعر - بهعنوان فردی جامانده از قافله - شروع میشود و تا بطن جامعه و لایههای مختلف زندگی یاران سفرکرده گسترش مییابد، با شاعری مواجهیم که شعرهایش از لایههای سطحی مسائل گذشته و با پیامدهای جنگ در جامعه، عمق پیدا کرده است. از جمله با خواندن شعرهای «شاید هنوز» که به مادران شهدای مفقودالاثر و «انتظار» که به همسران صبور شهدای مفقودالاثر تقدیم شدهاند، درمییابیم که شاعر در این کتاب به تاثیر جنگ بر نهادهای اجتماعی مانند خانواده توجه ویژهای داشته است:
به عادت دیرین / به امیدی شیرین بسترت را میکاوم / شاید هنوز / در رؤیا متبسم ببینمت / بسترت را میکاوم / شاید کودکانه غلتی زده باشی / شاید سردت باشد / تا به آهی گرمت کنم / بسترت را میکاوم / شاید مهتاب آزارت دهد / تا پردهای باشم بر پنجره / بسترت را میکاوم / اگرچه شنیدهام / یله در توفان آتش و خون / برای همیشه رفتهای.
( شعر شاید هنوز - صفحه71 – چراغانی بیدلیل )
همین نکته در توجه شاعر به روابط متقابل نهاد اقتصاد و جنگ مشاهده میشود:
او که شعله بود و زخم، باورش نمیشود
این که خرج نان شدهست، تیغ و اسب و زین من
(شعر سقوط - صفحه 41 - چراغانی بیدلیل )
نهادهای تفریحی و آموزشی از دیگر نقاطی است که تاثیر جنگ بر ذهن شاعر را نشان میدهد:
در هیچ کدام از این چهارخانههای روبهرو / تکهپارههایت را پیدا نمیکنم / ناامید / با / ش/ی/ش/های شکسته / رگم را میزنم /خوشبختانه امروز خبری از ویتامین جدول نیست/ و چهارخانهها همراه تکهپارههای احتمالی تو / زیر سرخ / دفن میشوند...
( شعر جستوجو - صفحه 27- چراغانی بیدلیل)
تمام این شعرها براساس کلیت نگرش شاعر به مقوله جنگ ایران و عراق و قداست آن در ذهن شاعر از سازمانبندی منسجمی برای تامین اعتقادی مخاطب برخوردار هستند و اغلب با یک تلنگر به نقاط حسی- اعتقادی مشترک شاعر و خواننده، این سازمانبندی به سرانجام موفقی میرسد. اما از آنجا که در بیشتر شعرهای این کتاب، شعرها - با وجود حمل بار ارزشی مورد نظر شاعر - بهدلیل اینکه با سنجههای دفاع مقدس بومی نشدهاند قابلیت تاویل بیشتری پیدا میکنند و در بافتهای موقعیتی گوناگون قابلیت خوانشهای دیگری پیدا میکنند:
پریان دریایی / رؤیای شاعران / تا داغ دریانوردان جوان / فراموشمان شود / اما دریا اگر دریاست / از اشکهای این پری کوچک است / که سالهاست / در انتظار آن ماهیگیر جسور / موجها را به شماره نشسته است.
(شعر انتظار - صفحه77- چراغانی بیدلیل )
ملاحظه میکنید این پری کوچک میتواند در هر قوم و قبیلهای از اسکیموهای ساکن خلیج آلاسکا تا قبایل حاشیهنشین بندرهای آفریقا باشد و در انتظار ماهیگیر یا قهرمان جسوری که دیگر بازنمیگردد، بنشیند. در این شعر جسارت ماهیگیر یا قهرمان قبیله است که به انتظار پری کوچک هویت ارزشی و اعتبار میدهد.
شکارسری در بیشتر شعرهای این کتاب خصوصا درشعرهای سپید با پرهیز از بیان مستقیم و شعاری و احساساتی – که خطری جدی برای هنر در آن دوره بود – با ایجاد تعادل بین فرم و محتوا و بهرهگیری توأم از تخیل (تخیلی سخت هدایتشونده ) و اندیشه، به سمت پایهگذاری نوعی از شعر متعهد حرکت میکند که در مسیر حرکت کلی او به سمت شعر ناب است.
در مجموعه شعر چیزی قطبنماها را دیوانه میکند، هنوز هم هنجارهایی به شکل قضایا و استدلالهای عقیدتی در بطن شعرها منتشر و مستتر هستند و رعایت آنها غالبا به این جهت که قداست دفاع مقدس در دستگاه نشانهشناسی شاعر تثبیت شده، درونی است و کمتر میتوان الزامهای بیرونی برای موضوعیت این مطلب در شعرها در نظر گرفت. این شعر مصداقی از شعرهایی است که در قید الزامها گیر افتاده است:
چنین که میشکوفد این بوته گل سرخ / لابد ریشه بسته / در بالهای شکسته تو / ای سینهسرخ مدفون! / این شکفتن به پرواز میماند.
(شعر 14- صفحه 24 – چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
گل سرخ، ریشه، سینهسرخ و پرواز، کلماتی هستند که به محض قرارگرفتن در متن – بهدلیل پیشینهای که در ادبیات ارزشی ما دارند – شعر را در چنبره مفهومی از پیش تعیین شده به محاصره درمیآورند.
تاثیر جنگ بر نهاد اقتصاد بار دیگر در چیزی قطبنماها را دیوانه میکند مورد توجه شاعر قرار گرفته اما این بار به شیوهای دیگر و با بیانی تازه و بسیار واقعبینانه و به دور از القای مستقیم ارزشهای مد نظر شاعر:
هرگر نترسیدم / از آن مگسکی که زیر خال سیاه گونهات نشست / و از آن رودی که تو را برد / از این مگسها میترسم / که دور نام شیرینت پرسه میزنند / و از این رودی که / سر به بیکجا گذاشته است.
( شعر یک - صفحه 11– چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
شکارسری برخلاف چراغانی بیدلیل که عمدتا بر محور زبانی توصیفی نوشته شده، در چیزی قطبنماها را دیوانه میکند از وجوه تحلیلی و تبیینی زبان بهره بیشتری برده و گاهی حتی توجه آشکار او به مسائل فیزیولوژیک و بیولوژیک و پیوند آن با واقعیتهای جنگ بهعنوان جنبههای عینی این پدیده اجتماعی کاملا مشهود است که منجر به خلق تصاویری تازه از جنگ شده است و اتفاقا این مسئله از نکاتی است که در این کتاب به چشم میآید:
کرکسی زیبا / رشک عقابان مغرور کوه.../تکهای از تو / سهم او بوده است انگار.
(شعر 28 - صفحه 38 - چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
گاهی باید از تو / به استخوانی کوچک بسنده کنیم / که هنوز به آسمان اشاره میکند...
( شعر 36 - صفحه 46 – چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
و یا:
هر شب بازمیگردم / پیغامها را زیرورو میکنم / که هیچکدام از تو نیست / و منشی تلفنی / در آرزوی شنیدن صدای تو / پیر پیر شده است...
( شعر 50 - صفحه 60 – چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
همینطور توجه به مسائل روانشناختی بازماندگان جنگ از محورهایی است که برای ارائه تصویری ملموس از جنگ مورد استفاده شاعر قرار گرفته است:
کمکم بعضی شبها / فراموش میکند / بشقاب تو را بر سفره بگذارد / مادر / آخرین کسیست که / باور میکند...
( شعر 64 - صفحه 74 - چیزی قطبنماها را دیوانه میکند )
اگر بپذیریم فراموشی بهدلیل فقدان نشانههای بازیابی و یا حتی مداخله اطلاعات جدید در ذهن اتفاق میافتد و نیز اگر کتاب دوم شکارسری را دنباله منطقی کتاب اول بدانیم پس تلویحا پذیرفتهایم در این شعر همه و مادر بهعنوان آخرین فرد، در گیرودار زندگی، تن به فراموشی «تو»ی مقدس و بهشدت آسمانی چراغانی بیدلیل میدهند که در چیزی قطبنماها را دیوانه میکند به زمین آمده و وجهی عینی از جنگ را به نمایش گذاشته است. از طرفی برخورد شاعر با این روایت بسیار معمولی است و با توجه به پختگی اندیشه و زبان شکارسری بعید است که در این مورد قصد قبلی او در کار دخیل نباشد؛ پس به نظر میرسد قصد او از این طرز برخورد، نمایش عادت و روزمرگی است که اتفاقهای بزرگ مانند فقدان یک قهرمان یا فرزند قهرمان را تحتالشعاع قرار میدهد.
همچنین صرفنظرکردن از قوالب سنتی و رویکرد تمام و کمال شکارسری به شعر سپید نیز از دیگر جنبههای متمایزکننده دو کتاب مورد بحث و از جلوههای بارز تغییر در پروسه شاعری شکارسری است. اگرچه غزلهای شکارسری در چراغانی بیدلیل بهعلت بهرهمندی از زبان پرطراوت و ساخت کامل و کلی اثر، عقبه شعرهای سپید او محسوب میشوند اما پیوند کامل شکارسری با شعر سپید تغییر دیگری است که در چیزی قطبنماها را دیوانه میکند کاملا به چشم میآید و کیفیت ویژهای از نوشدن/ بودن، زندگی در زمان حال و داشتن نیم نگاهی به آینده را به خواننده ارائه میدهد.