همشهری آنلاین _ فتانه احدی: «زن در حالی که کودک خردسالش را در آغوش دارد، خودش به مقابل ساختمان اورژانس میرساند و درخواست کمک میکند. پرسنل اورژانس که میبینند حال کودک وخیم است و نفس نمیکشد، در خیابان و مقابل ساختمان اورژانس عملیات نجات را آغاز میکنند در میان ناباروی همه موفق میشوند کودک خردسال را به زندگی برگردانند.» این چکیده فیلمی است که این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و توجه خیلیها را جلب کرده است؛ ماجرای کودکی خردسال که قلبش از تپش ایستاده و تلاش امدادگران اورژانس برای نجات او که با واکنش بسیاری از کاربران در فضای مجازی روبهرو شده است. اما این اتفاق چطور رخ داد و ناجیان کودک خردسال چه کسانی بودند؟
به گزارش همشهری، این حادثه حدود ساعت ۱۳ شنبه گذشته در اصفهان رخ داد.
آن روز زن جوانی سراسیمه خود را به مرکز اورژانس در ملکشهر اصفهان رساند و سراسیمه کمک خواست. ۳ نفر از پرسنل که در ستاد اورژانس اصفهان حضور داشتند بلافاصله خود را به کودک رساندند و وقتی متوجه شرایط وخیم او شدند، وی را از کودک گرفته و عملیات نجات را آغاز کردند.
عملیات در زمان طلایی
دختر یک ساله که نیهان نام داشت، در حالی به دست فرشتگان نجات خود رسید که قلبش یکی، دو دقیقه قبلتر از تپش ایستاده و صورتش کبود شده بود.
علیرضا حاتمی از پرسنل ستادی اورژانس اصفهان در گفت و گو با همشهری میگوید: ساعت یک بعداز ظهر بود و کارم در مرکز تمام شده بود. از ساختمان بیرون آمدم تا با سرویس به خانه برگردم اما انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا لحظات بیشتری در محل کار بمانم. چرا که راننده سرویس در ترافیک مانده و هنوز نرسیده بود. در این فاصله ناگهان صدایی بلند شد و زن و مردی هراسان و سراسیمه خود را به نزدیک ساختمان رساندند. زن جوان کودک بیجانی در آغوش داشت و برای نجاتش از ما کمک میخواست. من با عجله کودک را از مادر گرفتم و همکارانم را صدا زدم تا برای کمک خود را برسانند.
وی میافزاید: مادر کودک از اینکه چه اتفاقی برای فرزندش رخ داده بود، خبر نداشت. با احتمال اینکه چیزی راه گلوی کودک را گرفته، عملیات نجات را آغاز کردیم. کودک ایست کامل قلبی کرده بود و نفس نمیکشید. ما شروع کردیم به دادن تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی اما به نظر میرسید که او فوت شده است.
حاتمی که قبلا پرستار بوده و در فوریتهای اورژانس فعالیت داشته، میافزاید: کودک در تایم طلایی ایست قلبی قرار داشت. معمولا زمان طلایی برای برگشت ایست قلبی بین ۴ تا ۵ دقیقه است که اگر بیش از این زمان، قلب از ضربان افتاده باشد دیگر برگشت وجود ندارد. مادر کودک گریه و زیر لب دعا میکرد. واقعا لحظات نفسگیری بود، در همه مدتی که در حال ماساژ قلبی بودم از خدا میخواستم که به کودک زندگی دوباره بدهد. هر چند به نظر میرسید کودک فوت شده، اما امیدم را از دست ندادم و همچنان عملیات احیا را ادامه دادم.
۳۰ دقیقه نفسگیر
در لحظات سخت و پر از استرس برای نجات یک جان، پرسنل اورژانس با دقت و با تجربهای که داشتند، به عملیات احیا ادامه دادند. دقایق در حال سپری شدن بود اما کودک همچنان بدون حرکت با چشمان بسته خوابیده بود.
محمد علی هاشمی مسئول آموزش مرکز اورژانس اصفهان، یکی دیگر از افرادی است که در فیلمی که عملیات نجات کودک منتشر شده، حضور دارد. او به همشهری میگوید: آن روز داخل اداره بودم که متوجه شدم یکی از همکارانم با فریادهای بلند درخواست کمک میکند. بلافاصله به بیرون از ساختمان رفتم و دیدم که وی نزدیک پلههای ساختمان اورژانس، کودکی را خوابانده و در حال انجام عملیات احیا است.
وی میافزاید: از مادر کودک پرسیدم چه شده و او گفت که نمیداند. اما نیمساعت پیش درحال خوردن انگور بودند و شاید دانه انگور در گلوی کودک گیر کرده است.
هاشمی ادامه میدهد: بدن کودک کبود شده بود و او نفس نمیکشید. کاملا مشخص بود که ایست قلبی کرده است. بنابراین عملیات احیا قلبی – ریوی را آغاز کردیم. کیف وسایل احیا را به سرعت آوردند و با استفاده از تزریق داروی کمک کننده احیا، تنفس مصنوعی و ماساژ همه تلاشمان را انجام دادیم تا کودک دوباره به دنیا باز گردد. اتفاقی که بعد از حدود نیم ساعت تلاش رخ داد و کودک در مقابل چشمان نگران و منتظر مادرش و بقیه افرادی که آنجا بودند، شروع به نفس کشیدن و گریه کرد. بعد از احیا، کودک را به بیمارستان بردیم و نیهان کوچولو ۲ روز در بیمارستان تحت مراقبت بود و بعد از بهتر شدن حالش مرخص شد.
هاشمی میگوید: علت این حادثه را متوجه نشدیم اما مسمومیت، مشکلات مغزی و تشنج میتوانند باعث چنین اتفاقی شوند که در مراحل بعدی پزشکان با معاینات تخصصی متوجه علت آن خواهند شد.
تشکر از فرشتگان نجات
کودک یک ساله که به طرز معجزهآسایی به زندگی برگشته بود، بعد از ۲ روز، از بیمارستان مرخص شد.
چند روز بعد پدر و مادرش در حالی که شیرینی در دست داشتند برای تشکر به مرکز اورژانس رفتند. آن روز مادر کودک تعریف کرد: «روز حادثه در خانه بودم که ناگهان متوجه شدم دخترم نفس نمیکشد. صورتش کبود شده بود و بلافاصله او را بغل گرفتم و از خانه خارج شدم. در آن لحظات فکرم درست کار نمیکردم. از راننده تاکسی خواستم ما را به بیمارستان ببرد اما او وقتی دیدم صورتم دخترم کبوده شده و نفس نمیکشد، گفت که تا رسیدن به بیمارستان ممکن است بچهام از دست برود. بعد گفت که ما را به مرکز اورژانس ملکشهر که نزدیک است میبرد. شاید اگر او نبود، حالا کودکم زنده نبود.»
سومین ناجی
اما در فیلمی که از عملیات نجات نیهان کوچولو منتشر شده، فرد سومی هم حضور دارد.
پرستار تریاژ اورژانس به نام الهام شریفپور. او نیز به همشهری میگوید: آن روز وقتی دیدم همکارانم با عجله به بیرون از ساختمان میدوند، من هم به سمتشان رفتم. در بیرون ساختمان کودکی بیهوش را دیدم که روی زمین خوابیده و نفس نمیکشد.
بلافاصله ماساژ قلبی و تنفسی و گرفتن رگ آغاز شد. شرایط به شدت بحرانی بود و باید همه با دقت عملیات احیا را در همان جا روی زمین انجام میدادیم. فرصت کم بود و نباید حتی ثانیهای را از دست میدادیم. درا بتدا احتمال خفگی دادیم و حتی بعد از آن احتمال مسمومیت دادیم. از این رو عملیاتی را که نیاز بود را با استفاده از داروهای احیا انجام دادیم که بعد از مدتی کودک به زندگی برگشت و چشمانش را باز کرد. آن لحظه بهترین لحظه زندگیام بود.