تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۶:۱۷

سهند صادقی بهمنی: رمضان چون می‌آید حامل دلالات و نشانه‌های فراوانی است برای مومنان

چه این تنها زمانی است که مختص گردیده به خداوند و آنکه قرآن در آن نازل گردیده و آنکه خداوند بندگان را به تکلیف صیام مفتخر ساخته و آنکه بنده در آن تقاضای تقدیر امورخویش برای تمام سال تا رمضان آینده می‌کند.

 در روایت بیشتر  بر تقاضای حج از خداوند تاکید رفته است؛  «خدایا در این ماه برایم مقدر ساز تا در این سال و هر سالی حج خانه‌ات نصیب گردد.» و آنکه خداوند وعده داده تا گناهان کبیره را ببخشد، چراکه غیر او کسی را توان بخشش آن نیست. در روایت است که خداوند از بنده خواسته تا او را به رحمانیت و علامیت بخواند و غفران  ذنوب از او بخواهد در این ماه و به‌خصوص لیله‌قدر. مومن اما این همه می‌کند به انگیزه خداوند و این همه خواهد تنها برای خداوند. خدایا برای تو روزه  گرفتم و با رزق و روزی تو افطار کردم و توکلم بر توست. ای آنکه گستره آمرزشت گسترده است بیامرز مرا. بنابراین افتتاح رمضان با این انگیزه‌هاست و نیز استمرار و اختتام آن.

رمضان اما به تفصیل چه ماهیتی دارد؟ مومن چگونه و با چه انگیزه‌ای باید خدا را بخواند؟ متمایز ساختن رمضان از ماه‌های دیگر حاوی چه نشانه‌ای است؟ و دست آخر اینکه چگونه می‌توان پربهره از رمضان خارج شد؟

در اهمیت رمضان - هرچند رمضان مفهومی ماهوی نیست- می‌توان از تشبیهاتی که در کلام رسول‌اعظم(ص) و ائمه(ع) آمده و می‌توان نام «تشبیهات رمضانی» بر آن نهاد، سود برد. این تشبیهات گذشته از این‌همانی‌‌سازی‌های مجازی حاوی نکات فراوانی در باب رمضان و مقصود و منتظر از آنند. در روایتی از پیامبر که شیخ صدوق آن را در «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» آورده رمضان به بهار فقرا مانند شده؛«رمضان ماه خدا و بهار فقراست.» به احتمال فراوان مقصود نبوی مقایسه ایشانی است که توانایی حج‌گزاردن دارند و آنان که بی‌بهره‌اند. از این‌رو فقرا که از چنین توانایی‌ای بی‌بهره‌اند از رمضان سود می‌برند چنان‌که نمازجمعه حج فقرا دانسته شده است. 

در روایت دیگری که جلال‌الدین سیوطی آن را در «الجامع الصغیر» آورده، پیامبر اول رمضان را به رحمت، وسط آن را به مغفرت و پایان آن را به رهایی از آتش تشبیه کرده است. در روایتی دیگر همین مضمون، به چشم می‌آید. رمضان آغاز گشوده‌شدن درهای بخشایش و رحمت الهی است. به احتمال فراوان وجه شبه را می‌توان در نفس رمضان جست‌وجو کرد؛ چه رمضان هرچند در لغت معنای «سوختن یا سوزانیدن» می‌دهد اما در روایتی یکی از نام‌های پروردگار معرفی شده و پیامبر از گفتن آن بی‌اضافه‌شدن واژه «شهر (=ماه)» بدان نهی کرده است. از سوی دیگر رحمت یکی از افعال الهی است و چون میان ذات و فعل  باری تعالی سنخیت و مشابهت ذاتی برقرار است، بنابراین می‌توان به راز، تشبیه رمضان به رحمت پی برد.

البته در روایت، رمضان مجرد از شهر استعمال نشده است؛ از این‌رو معنای حدیث را باید «گشوده‌بودن باب رحمت الهی» دانست. ماه رمضان به ماه خدا نامیده شده و روزه‌داران در آن مهمانان خدا و مورد تکریم الهی دانسته شده‌اند. مهمانی رمضان اما مهمانی ویژه‌ای است چراکه درهای بهشت در آن گشوده و درهای آتش در آن بسته می‌شوند. این امر به گونه‌ای است که پیامبر در روایتی می‌فرمایند: «اگر کسی در ماه رمضان آمرزیده نشود، پس در چه ماهی آمرزیده خواهد شد؟!»

از این‌رو رحمت و آمرزش را باید وجه تمایز رمضان دانست. گستره رحمت به حدی است که پیامبر،  پاکی از گناهان را به پاکی و بی‌گناهی کودکی که تازه از مادر متولد شده است تشبیه کرده؛ «ماه رمضان، ماه وجوب روزه است و کسی که با ایمان و اخلاص به وظایف روزه‌داری عمل کند از گناهانش همانند روز ولادت- که هیچ گناهی بر او نیست- پاک خواهد شد.» رمضان گناهان آینده را نیز از میان می‌برد؛ «رمضان زمینه آمرزش گناهان مابین خود و رمضان آینده را فراهم می‌کند.» آری درهای آسمان در اولین شب رمضان باز و تا آخر رمضان بسته نخواهد شد. رمضان و روزه‌داری اما از سوی دیگر به زکات تشبیه شده است.

علامه مجلسی در بحارالانوار از پیامبر نقل می‌کند که هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن، روزه‌داری است. راز تشبیه صیام به زکات را باید در 2عامل جست‌وجو کرد؛ نخست آنکه زکات در قرآن و روایات، هم‌ردیف نماز شمرده شده است. در یک مورد اما روزه نیز چون زکات هم‌شأن نماز دانسته شده: «استعینوا بالصبر و الصلوه/ با صبر و نماز (از خدا) کمک بگیرید.» و صبر در روایات، همان روزه دانسته شده. و دوم آنکه زکات پاک‌کننده اموال است، چنان که روزه پاک‌کننده بدن‌هاست. هرچند معنای زکات عام است اما تنها به منصرف آن یعنی اموال، مختص شده است. همه این تشبیهات بر یک نکته پای می‌فشارد؛ آنکه آغاز و افتتاح رمضان ستایش باری است به حمد و رحمت.

مومن یقین می‌کند که باری مهربان‌ترین مهربانان است در موضع عفو و رحمت. خداوند خود دعوت کرده است به دعا و ستایش به تشریع و توان و اجازت داده به تکوین تا مومنان او را بخوانند و از او مسئلت کنند. اندوه و غصه و لغزش‌های مومن به کناری می‌روند. این همه تنها به لطف باری است. زنجیره‌های بلا را او گسسته و سایه رحمت را او گسترانده چرا که او خدایی است که در ملکش هیچ مخالفی ندارد و در امر و فرمانش هیچ خصمی؛ خدایی که در آفرینش، او را شریک نباشد و در عظمت، او را شبیه؛ خدایی که فرامینش در خلق جاری است و قدرت و مجد و کرمش پدیدار؛ آنکه گنجینه‌های رحمتش را پایانی نیست و کثرت و فراوانی و عطا و بخشش‌اش را انتها.

رمضان با چنین نگاهی به خداوند آغاز می‌شود، با این نگاه استمرار می‌یابد و به پایان می‌رسد و به تبع این نگاه زمینه مناسبی را برای مهمانی پروردگار فراهم می‌آورد. مؤمن خود را در درگاه او معلق و محتاج می‌پندارد و این نیاز و احتیاج ذاتی اوست. از این رو درخواست از او موافق نوامیس طبیعت است؛ «خدایا از تو درخواست می‌کنم اندکی از بسیار  و حاجتم بدان بی‌پایان است هرچند تو از ازل بی‌نیاز بودی و آنچه نزد تو اندک است برایم بسیار...» رحمت و غفران پروردگار که از مؤمن خواسته تا از او بخواهد، مؤمن را امیدوار می‌سازد هرچند خوف از میان به‌کلی رخت برنمی‌بندد؛  «خدایا عفو تو از گناهانم و درگذشتن تو از خطاهایم و بخشش‌‌ات از ظلمم و پرده‌پوشی‌ات بر عمل زشتم و بردباری‌ات بر جرم و گناهان بی‌شمارم که به‌ عمد و خطا بوده مرا به طمع انداخته تا از تو آنچه را استحقاق ندارم بخواهم.»

بنده نیز چون خدا را رئوف و رحیم علی‌الاطلاق می‌یابد، آزمند و حریص در طلب فزونی می‌رود و خوف و ترس و نومیدی را به‌کناری می‌گذارد؛ «خدایا تو را با دلی مطمئن می‌خوانم با انس و رغبت، بی ترس و مهابت، با ناز و دلال.» اینک که بنده از حد می‌گذرد و آنچه را شایسته نیست می‌خواهد خدا سؤال و دعای او را بی‌اجابت نمی‌گذارد. بنده اما با آنکه خدا را خوانده از او روی می‌گرداند و با آنکه خداوند بر محبت خود افزوده، دستمایه خشمش را فراهم می‌آورد. و با همه دوستی و شفقت او، جاهلانه از او دوری می‌کند. این همه اما خداوند را از اعطای رحمت و احسان و فضل بازنمی‌دارد که او جوادی ‌است، که خود بنده را خوانده: «سپاس خدای را بر عفوش در عین قدرت و بر بردباری‌اش در عین غضب.»

آری، آفریننده خلق و شکافنده صبح، صاحب جلال و جود، خدایی که نه کسی را رسد مخالفتش و نه شریکی را تواند ایستادن در برابرش؛ آنکه قدرتمندان در برابرش مقهورند و بزرگان در پیش رویش ناچیز. مؤمن اینک خائف از «ازکف‌دادن» نعمت‌ها به زبانی دیگر به سوی او بازمی‌گردد و عاجزانه او را می‌خواند: «خدایا آنچه را از حق به ما شناساندی به عمل آن وادار کن و آنچه نشناخته‌ایم به عمل بدان وادار کن. خدایا پریشانی ما را از میان ببر و پراکندگی امور ما را اصلاح کن؛ شکاف و تفرقه‌های ما را التیام ‌بخش و عده قلیل ما را پایان ده...»

علت این همه خوف را اما باید در فقدان نبی(ص) و غیبت ولی(ع) و کثرت دشمن و قلت عدد دوستان و شدت فتنه‌ها و غلبه و تسلط زمانه بر رفتار و افکار دانست که در جای دیگر مؤمن که اینک قصد ورود به رمضان را دارد آن را بازگو می‌کند. این همه اما باعث نمی‌شود تا خوف بر رجاء غلبه کند و ترس بر امید؛ «خدایا ما را در این امور یاری کن به فتحی سریع از جانب خودت و با برطرف ساختن رنج‌ها و با پیروزی و نصرتی که تو خود آن را اعطا می‌کنی و سلطنت حقی که تو خود آن را آشکار می‌سازی و دست آخر رحمتی که تو خود آن را آشکار و هویدا و فراگیر می‌سازی.»

ورود به رمضان، ورود به ساحتی است که همه‌چیز آن از سوی باری فراهم آمده؛ همه‌چیز آن بی‌کم‌وکاست. و چون دخول و استمرار آن به دست باری است خروج از آن نیز به دست اوست. اما مؤمن که در میانه خوف و رجاء دست و پا زده اینک چگونه باید از آن خارج شود؟ توشه او چه باید باشد؟

«خدایا ما را در صالحان و در زمره پاکان قرار ده و مقام ما را در بهشت علیین بالا بر. با جامی از آب گوارا از چشمه سلسبیل ما را سیراب گردان... از میوه‌های بهشتی ما را روزی ده و از ابریشم و کتان بهشتی لباسمان پوشان. خدایا ما را به ثواب لیله‌ قدر که در این ماه است موفق گردان، به گزاردن حج در این سال و در جهاد و شهادت در راهت. دعا و درخواست‌های شایسته ما را مستجاب گردان و چون در روز قیامت اولین و آخرین را جمع می‌سازی ما را مشمول رحمت خود گردان و دور از آتش. خدایا این همه که می‌کنی، همه از جانب توست و چون تو می‌خواهی چنین می‌کنی و آنچه ما می‌کنیم همه برای توست و چون تو می‌‌خواهی چنین می‌کنیم. ای ارحم‌الراحمین»

رمضان آغاز سوختن است؛ سوختن از خودیت و منیت که منشأ و دستمایه تمام زشتی‌هاست و به رنگ خدا درآمدن که منشأ و مایه همه خوبی‌هاست. مؤمن اینک رنگ خدایی به خود می‌گیرد و با آنکه در زمان در حرکت است گویی فرازمانی شده و با آنکه در مکان در تعامل با دیگران است گویی فرامکانی شده. این همه اما از سوی باری است.
با درک این نکته و تنها همین نکته و کاربست آن است که مؤمن رمضانی می‌شود و چون رمضانی شد، خدایی شده است. از این رو رمضان بهانه‌‌‌ای است الهی و مانند تمام بهانه‌های دیگر؛ بهانه‌ای که منتهی‌الیه و محرک آن جز خدای تعالی نیست. و چون مقصود اوست خویش را سرگرم و دلمشغول واسطه‌ها نسازیم. این‌همه به این وابسته است که مقصود و مضمون و محتوا را تنها او ببینیم.