و به توضیح مقاصد و مناهج صیام و فلسفه کف از اعمال متداوله در ایام دیگر میپردازند و اینگونه فهم و درک روشمند خویش را که در مشارکت فهم و درک جمعی- تاریخی پدید آمده است، پیش روی مخاطبان خویش مینهند که از لطایف و دقایق قرآنی بسی دورند. در این جستار کنکاشهای رمضانی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) را از نظر میگذرانیم؛ فیلسوف واقعگرایی که در تفسیر گرانقدر خویش «میزان» تلاش میکند تا فهمی فارغ از پیشفرضها و پیشدانستههای فلسفی و عرفانی، ارائه دهد؛ فهمی مبتنی بر روش تفسیری قرآن به قرآن.
آغاز بحث علامه طباطبایی درباره آیات 183، 184 و 185را بررسی سیاق آیات تشکیل میدهد که از نگاه ایشان امری محوری و ساختاری است و به احتمال فراوان چارچوب مباحث آینده را سامان میدهد. اولین برداشت از سیاق یا چگونگی بیان آیات و ارتباط آنها با یکدیگر، نزول هماهنگ و جمعی این سه آیه است؛ زیرا ترکیب «ایاما معدودات/ روزهای معدودی» متعلق به کلمه «صیام/ روزه» در میانه آیه 183 است.
و «شهر رمضان/ ماه رمضان» در ابتدای آیه 185 به لحاظ نحوی خبر مبتدای محذوفی است که میتواند ضمیر راجع به «ایاما معدودات» در ابتدای آیه 184باشد؛ بنابراین باید این سه آیه را در ارتباط با یکدیگر فهم کرد. سیاق آیات همچنین براین امر دلالت دارد که دو آیه نخست به منزله مقدمه و تمهید آیه سوم است؛ زیرا در این دو آیه متکلم یعنی خداوند سبحانه و تعالی- از نگاه علامه- قصد دارد تا اضطراب و نگرانی احتمالی مخاطب را نسبت به صیام که احتمالا از نگاه مخاطب امری ثقیل بر طبع و شاق بر جسم به شمار میرود، از میان ببرد.
از این رو نخست آن را امری طبیعی به شمار میآورد که بر امم گذشته هم واجب بوده است؛ البته مشخص نمیسازد که ماهیت این امتهای گذشته چیست و نیز نوع وجوب و خصوصیات تکلیف را نیز بیان نمیکند تا مخاطب به جهت ذهنی درگیر مقایسههای بیحاصل که احتمالا بر اثر گذر تاریخی شرایع از دورههای متفاوت زمانی امر محتومی بوده است، نشود. دوم آنکه به بیان شرایطی میپردازد که در آن، زمینههای سادهتری برای روزهداری مطرح شده است. اینکه مریض و مسافر نباید روزه بگیرند و اینکه روزه طاقتفرسا، مستحب است نه واجب، از نگاه علامه طباطبایی تسهیل و نوعی مقدمهگویی برای بیان امر اصلی به شمار میرود.
این مقدمهگویی برای امری چون صیام از آن رو حکیمانه به نظر میرسد و متین که در هر امر محتملالتخلف و دور از قبول عرفی، زمینهسازی، معقول و مطبوع به شمار میرود. از این رو تمام کلمات و جملههای دو آیه نخست به گونهای کنار یکدیگر آرام گرفتهاند که ذهن مخاطب را به تشریع روزه همراه با ارفاق و ملائمت هدایت میکند؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همانگونه که بر کسانی که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید.» (بقره/183) یعنی نباید از آن بترسید یا آن را سنگین شمارید. این حکم مختص شما نیست، گذشتگان و امتهای پیشین هم مخاطب آن بودهاند.
گذشته از آن این حکم جز در ایام معدود واجب نیست. و معدود و انگشتشمار در کلام الهی بر تحقیر و کوچکانگاری اطلاق میشود. استثنائات انتهای آیه 185نیز ادامه همین روند را بیان میکند. علامه آنگاه به بیان علت ابهام موجود در ماهیت امم گذشته میپردازد و البته قصد ندارد تا هویت ایشان را مشخص سازد بلکه قصد دارد تا مقصود الهی از گذشتگان را با فطریبودن روزهداری پیوند زند؛ چرا که روزهداری در انواع و اشکال مختلف آن تنها محدود به اهل کتاب نبوده است.
کتب تاریخی مالامال از گزارشهایی است که از روزهداری مصریان، یونانیان، رومیان و هندیان سخن به میان آورده است. از این رو، ابهام موجود را باید ابهامی مقصود و ارزشمند به شمار آورد، چراکه قصد دارد تا از این طریق فطری و طبیعیبودن روزه را بیان کند. در انتهای آیه 185 نیز بر این امر تاکید رفته است که «خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد.» در نتیجه روزه را امری آسان و میسر و طبیعتا فطری به شمار آورده است. اما علت و فلسفه تشریع حکم وجوب صوم چه بوده است؟
علامه تلاش میکند تا با استفاده از فعل مترجی، یعنی «لعلکم تتقون/ باشد که پرهیزگاری کنید» در انتهای آیه 183 به این پرسش پاسخ گوید و البته از مباحث تاریخی نیز برای روشنترشدن بحث سود میبرد. این بحث از توضیح علت روزهداری بتپرستان آغاز میشود.
ایشان روزه میگرفتند تا الهههای خویش را راضی نگهدارند یا هنگامی که مرتکب گناه یا نافرمانی میشوند، خشم ایشان را فرونشانند و نیز به هنگام برآوردهساختن نیازی؛ از این رو، صیام نزد ایشان معاملهای بود که حاجت پروردگار در آن برآورده میشد تا نیاز بنده نیز برطرف شود. به سخن دیگر رضایت رب حاصل میآمد تا در پرتو آن رضایت بنده نیز حاصل آید. این تصویر معاملهگونه از صیام البته در نگاه توحیدی جایگاهی نخواهد داشت زیرا در این تصویر، پروردگار، موجودی محتاج و نیازمند تلقی شده است.
در نگاه توحیدی، پروردگار در واقع سودی از آثار عبادات و نتایج آن نمیبرد بلکه تمام سود آن متوجه بنده میشود: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها/ اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید، به خود [بد کردهاید]»، (اسراء/7).
اصولا پروردگار بینیاز مطلق است به خصوص نسبت بهمخلوقات: «یا ایهاالناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید/ ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بینیاز ستوده است.»(فاطر/15)
از این رو نخستین فلسفه روزهداری به واقع تسلیم امر الهی شدن است. همانگونه که مریض و مسافر با امتثال فرمان خداوند روزه نمیگیرند و با این عمل از امر الهی پیروی کردهاند، روزهدار نیز با روزهداری، امر الهی را پاس داشته است.
از اینرو اصل و اساس، فرمان الهی و امتثال آن است، نه روزهداری. از سوی دیگر و براساس نوعی از دریافت مقاصد الشریعه و کاربست نتایج آن، اینکه پرهیزگار، به واسطه روزهداری مرجّوالحصول باشد یعنی آنچه امید آن میرود، امر بعیدی نیست. زیرا هر انسانی با فطرت خویش درمییابد که هرکس قصد و اراده اتصال به عالم پاکی و علوی را در سر داشته باشد باید از بیقیدی و ولنگاری در برآوردهساختن شهوات خویش و خودسری و سرکشی در شهوترانی و دنیاگرایی، دست کشد و به نحو کلی از آنچه او را از پرداختن به پروردگار بازمیدارد، دوری کند.
این دوری و پرهیزگاری یا کفّ و بازداشتن نفس از پرداختن بیرویه به شهوات حاصل میآید؛ از اینرو بهتر است تا مومن از آنچه انجام آن در میان عامه مردم متداول است مثل خوردن، آشامیدن و مباشرت و جماع- که البته همگی از جمله مباحات به شمار میروند- خودداری کند تا توان پرهیز از گناهان و محرمات و ملکه دوری از آنها، برای او حاصل آید؛ چه هرکس ندای پروردگار را در دوری از لذایذ مباح شنید و به کار گرفت در دوری از محارم و معاصی شنواتر و بهکارگیرندهتر خواهد بود.
علامه در این فراز در واقع از نوعی نفی- که نفی عقاید و رسوم بتپرستان بود- به اثبات میرسد. میتوان رد اینگونه مباحث را در صفحات دیگر بحث رمضانی علامه هم پی گرفت. به عنوان مثال در بحث روائی که عنوان یک بحث مشترک در تمام آیات است، علامه این حدیث قدسی را گزارش میکند که «قالالله تعالی: الصوم لی و انا اجزی به / خدای تعالی فرمودند: روزه برای من است و من خود پاداش آن میدهم».
از نگاه ایشان وجه و علت این روایت که در آن روزه و نه عبادات دیگر از آن خداوند دانسته شده است. البته این روایت مورد اتفاق فریقین هم هست و از این قرار است که روزه تنها عبادتی است که از نفی سامان یافته است؛ برخلاف عباداتی مثل حج، نماز و زکات که از اثبات سامان یافتهاند یا لااقل اثبات، جزئی از آنهاست؛ زیرا افعالی مثل حج و نماز از آنرو که افعال وجودی به حساب میآیند به صورت خالص در اظهار عبودیت پروردگار به کار نمیآیند زیرا از نواقص امور وجودی مادی و آفتهایی مانند محدودیت و عجز برکنار نیستند برخلاف روزه که امری وجودی به شمار نمیرود و درست نقطه مقابل آن است؛ چرا که در روزه امور وجودی مثل خوردن، آشامیدن و جماع منتفی میشوند؛ بنابراین روزه به نحو خالص از آن باری تعالی است چرا که در نفی، بهره و نصیبی جز برای پروردگار وجود ندارد و اینکه اصولا نفی امری است که به واسطه طبع و ماهیت آن کسی جز پروردگار از آن مطلع نمیشود. استفاده از صیغه معلوم «اجزی به» نیز برهمین امر دلالت دارد، بنابراین روزه اصولا ماهیتی سلبی دارد.
البته علامه در تحلیل آن نیز از سیر نفی به اثبات بهره میبرد. خصیصه دیگر ماه رمضان انزال قرآن کریم است در آن، که کاویدن آن از نگاه علامه مجالی دیگر میطلبد.