تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۸۵ - ۰۵:۲۳

زهره منوریان: به نظر می رسد بیشترین چالش موجود در زمینه کار زنان، ناشی از نگرش و باورهای غلطی باشد که به تضعیف موقعیت آنان در جامعه منجر شده است.

 در حال حاضر مقاومت در برابر تغییر نگرش‌ها به دلیل ریشه گرفتن از سنت‌ها، بسیار شدید است و نمی‌توان تغییر پذیری سریعی را انتظار داشت. در این میان، بخشی از مسائل و مشکلات زنان موانع توسعه‌ای است که به ساختار کشورها مربوط می‌شود و بخشی از آن موانع غیرتوسعه‌ای است.از موانع توسعه‌ای، موانع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و از موانع غیرتوسعه‌ای موانع شخصیتی و فیزیولوژیکی را می‌توان نام برد.موانع اقتصادی عبارتند از: الف: کار بدون دستمزد. ب: اختلاف سطح دستمزد. ج:نوع مشاغل.

موانع اجتماعی اشتغال زنان نیز از موانع فرهنگی و اقتصادی مجزا نیست. اما برای تقریب به ذهن جدا از موانع دیگر مطرح شده است. موانع اجتماعی عبارتند از: 1 – آموزش 2 – مسائل موفقیت 3 – تفکیک شغلی

موانع فرهنگی و اجتماعی اشتغال زنان

 بی‌سوادی و یا پایین‌بودن سطح سواد، تبعیض در نمود زن در بسیاری از کتب آموزشی، تبعیض در نمود زن در سینما و نمایش‌ها، ازدواج در سنین پایین موانع اساسی فرهنگی اشتغال و مدیریت زنان را می‌توان در سه مانع زیر خلاصه نمود:

1  - پیشداوری‌های رایج در جامعه که به عدم پذیرش زنان منتهی می‌شود. مانند تعریف عرضی مدیر خوب که فردی است دیرجوش و سخت، قوی، دارای حضور همیشگی، بی‌باک، ستیزه‌جو، ترقی‌خواه، در حالی که یک زن فردی است دارای توانایی سکوت، خوش‌بین، به سادگی رضایت‌پذیر، منظم و مهربان؛ نتیجه قهری این تعریف مهم، عدم امکان مدیریت زنان است.

2  - عدم تجانس با نقش مادری؛ فرهنگ ایرانی فرهنگ اصالت خانواده است، بنابراین تضاد نقش مادری و نقش اجتماعی زن از موانع اساس فرهنگی اشتغال زنان است:

باید توجه نمود که دلایل فوق برای پذیرش مسئولیت مدیریتی از سوی زنان موجه نیست زیرا:
  - یک زن مدیر می‌تواند به جای جدل، توانایی‌های زنان، اندیشه و هنر خود را به میان بکشد.
  - وقار و جدیت استحکام شخصیتی، ضرورت موفقیت در عرصه‌های اجتماعی است.
  - مادران می‌توانند مانند پدر، با حفظ نقش خانوادگی در تلاش‌های اجتماعی مشارکت داشته باشند.
  - فقدان روحیه مخاطره‌پذیری به معنی عدم توانایی مسئولیت مدیریتی نیست.
مهم‌ترین مشکلات 

در ایران امروزی از یک طرف، زن به عنوان شهروند در قانون اساسی پذیرفته شده و از طرف دیگر، نابرابری‌هایی در حقوق زن وجود دارد که دائماً‌ با حقوق شهروندی او در قانون اساسی در تضاد قرار می‌گیرد. مدیران سیاسی، قانون اساسی را طوری تفسیر می‌کنند که برای تأمین حقوق زنان مفید نیست.

مهم‌ترین مسئله زنان، مسئله حقوق آنها در خانواده است. مسائل زنان، مسئله نابربری‌ زنان نیست، بلکه مسئله برتری مردها است که به نحوی سعی می کنند نابرابری‌ها را نهادینه کنند.

مهم‌ترین مشکل زنان، جنس دوم تلقی شدن آنهاست و اینکه به زن به عنوان ابزاری در خدمت سلامت، سعادت و رفاه مرد نگریسته می‌شود.

نابرابری تحصیلی

نظریه‌پردازان معتقدند که برای کاهش مشکل زنان از نظر نابرابری‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باید به آموزش آنان توجه شود. اگر زنان در زمینه آموزش، از نظر کمی و کیفی قادر به رقابت با مردان باشند، مشکلات دیگر آنان نیز کمتر می‌شود.

زنان در خانه، مدرسه و بازار کار (سه محل مهم و مرتبط با هم) اگر نگوئیم مورد تبعیض، دستکم مورد بی توجهی قرار می‌گیرند. کاستن از تبعیض در یکی از آنها به رفع دیگر تبعیض‌ها کمک می‌کند.

 آموزش و پرورش می‌تواند کانون شکستن این زنجیر تلقی شود و به یاری آن می‌توان آثار منفی عوامل ساختاری را بر مشارکت زنان در آموزش و در زندگی اجتماعی کاهش داد. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد که آموزش زنان هم برای خود آنان و هم برای خانواده و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، بسیار سودمند است.

بر این اساس به نظر می‌رسد حداقل یکی از علل عمده مشکلات زنان، نابرابری تحصیلی میان زنان و مردان است. جمعیت زن و مرد در همه جای دنیا و از جمله ایران کم و بیش مساوی است و اگر شرایط و امکانات فراهم باشد، باید علی‌القاعده و به صورت تقریب درصدهای کم و بیش مساوی از این دو جنس را در مقاطع مختلف تحصیلی و بازار کار ببینیم.

 از آنجا که در شرایط فعلی یکی از شرایط لازم برای احراز مشاغل مدیریتی،‌ تحصیلات دانشگاهی بویژه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری است، کافی است نگاهی هر چند اجمالی به وضعیت دانشجویان و فارغ‌التحصیلان این دوره‌ها و ترکیب اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها از نظر جنسیت، حداقل در سال‌های بعد از انقلاب، بیندازیم.


 آمار و اطلاعات حاکی از آن است که گرچه جمعیت دانشجویی زنان و جامعه زنان عضو هیات علمی دانشگاه‌ها بعد از انقلاب روندی افزایشی داشته است، اما قابل مقایسه با سرعت افزایش آنان در جامعه مردان نیست.


مدیریت اجرایی و مشاغل بالا نیاز به مدارک تحصیلی بالاتر در حد کارشناسی ارشد و دکتری دارد. البته زنان پس از دریافت مدارک یکسان نیز در بازار کار با انواع محدودیت‌ها و تبعیض‌ها مواجه هستند.

مروری بر  عقب‌ماندگی زنان

1  - در جامعه بزرگ ایران 10میلیون نفر زن بی‌سوادند، این روند منفی می‌تواند شرایط فرهنگی نامناسب و بازدارنده‌ای در امر مشارکت زنان فراهم سازد.

2  - زنان خود را دست‌کم می‌گیرند. زنان در جامعه امروزی ایران الگوهای متعدد و جذاب از زنان مدیر و مدبر در اختیار ندارند تا در پی خودسازی و کسب موفقیت‌های برتر باشند، لذا در جهت افزایش اطلاعات خود در زمینه حقوق فردی، خانوادگی و حرفه‌ای تلاش نمی‌کنند!

3  - زنان اعتماد به نفس لازم را برای مشارکت در امور کشور ندارند.

4  - زنان ایرانی طی سال‌های اخیر در عرصه‌های متعدد پیشرفت‌های شایان توجهی داشته‌اند، اما زنان در مواضع تصمیم‌گیری هنوز از همتایان مرد خود بسیار عقب‌ترند.

5  - موانع رشد و ارتقای زنان عدم اعتماد به‌نفس، ‌کمبود تجربه مدیریتی، عدم پذیرش فراگیر ریاست و مدیریت زنان توسط مردان و زنان جامعه، برتری عاطفه بر عقل در خانم‌ها، مردسالاری و عدم‌معرفی زنان موفق در روستاها، شهرها، کارخانه‌ها و دانشکده‌ها به جامعه است.

6  - روحیه عدم خودباوری در زنان نسبت به توانمندی‌ها و شایستگی‌های خود، در کنار نابرابری فرصت‌ها و موقعیت‌های عملی کسب تجربه در زمینه‌های عملی سیاسی  - اجتماعی و عدم دسترسی اکثریت زنان با کفایت به پست‌های مدیریتی، به ویژه در سطح کلان باعث پیدایش شرایطی می‌گردد که در آن بانوان جامعه ما از تجربه‌اندونزی، کسب دانش عملی در حوزه فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، شناخت استعدادهای خود و شکوفاسازی آنها، رشد خلاقیت و نوآوری و حتی فرصت تقویت نقاط قوت و بازشناسی نقاط ضعف و رفع آنها محروم می‌گردند.

 به تبع آن جامعه نیز از توان فکری و نیروی مدیریتی زنان و بهره‌مندی از قابلیت‌ها و شایستگی‌های آنان بی‌نصیب می‌ماند.

موانع پذیرش مسئولیت

1  - حجم زیاد کار و وظایف سنگین آموزشی از مهم‌ترین مشکلات موجود در سر راه تأمین و تربیت مدیر است.

2 - کمبود فوق‌العاده شغل مدیران مدارس، حجم زیاد کارها و فعالیت‌های اجرایی خصوصاً‌ در موارد غیر آموزشی و همچنین اختیارات کم و محدود برای مدیران مدارس.

3  - مسئولیت بیش از اندازه مدیران در برابر اولیای دانش‌آموزان

4  - عدم توجه اولیاء

5  - اختلاف با معلمان و عدم همکاری آنان

6  - خستگی از کار و مسئولیت زیاد

زنان به علت نقش دوگانه‌ای که در محیط کار ایفا می‌کنند، با این انتظار که هر دو نقش را باید به نحو احسن اجرا کنند، فشار زیادی را برای انجام همزمان کارها باید متحمل شوند. از سوی دیگر مردان هم انجام مسئولیت‌های خانوادگی را فقط بر عهده زنان می‌دانند، لذا زنان و مردان هر دو معتقدند که عامل مسئولیت‌های خانوادگی بر عدم پذیرش پست‌های مدیریتی از سوی زنان موثر است.

  - زنان، یک‌سوم نیروی کار رسمی جهان را تشکیل می‌دهند اما در کارهایی اشتغال دارند که پایین‌ترین مزد به آنان پرداخت می‌شود و بیش از مردان نسبت به بیکاری آسیب‌پذیرند. از آن گذشته،‌ در ازای کار مشابهی که زنان و مردان آن را انجام می‌دهند، زنان سه‌چهارم مردان، مزد دریافت می‌کنند و اگرچه 90درصد کشورهای جهان دارای تشکیلاتی برای پیشرفت پایگاه اجتماعی زنان هستند، با این وجود، زنان به علت آموزش کمتر و عدم اعتماد به نفس و کار و مسئولیت سنگین‌تر در سطوح مختلف تصمیم‌گیری در کشور، حضور کمتری دارند.

ویژگی‌های زنان مدیر

اعتماد به نفس ضعیف، ثبات روانی و احساس پایین، تحلیل‌گیری ضعیف، سازگاری کم و توانایی‌های رهبری پایین؛ البته بر خلاف نگرش‌های منفی فوق تحقیقی که توسط سه محقق به نام‌های موریسن، وایت و وان‌والسور روی مدیران زن 45 شرکت انجام شد، ثابت کرد این مدیران زن دارای چند خصوصیت ویژه بودند. توانایی ایجاد ارتباط کاری و جانبی خوب با مردم و زیردستان، توانایی اثبات شایستگی‌های خویش، توانایی ایجاد کیفیت‌های کاری، دستیابی به اهداف تعیین‌شده، شناخت شغل و حوزه کاری و عملکرد مداوم و سختکوشانه.

به نظر می‌رسد که بیشتر زنان به دلخواه خود، تدریس در کلاس را به ارتقای شغلی و رسیدن به مقام‌های مدیریتی مدرسه یا کالج، ترجیح می‌دهند. این بدان دلیل است که زنان برای ارضای خود و برای ایجاد روابط اجتماعی و اینکه احساس کنند سهمی در اجتماع دارند، کار می‌کنند.

زنان، تمایل کمتری به مدیریت از خود نشان می‌دهند، زیرا دارای تضادهای نقش و استرس‌های بالقوه‌ای هستند. اگرچه ایجاد توازن بین نقش‌ها و مسئولیت‌های مختلف، یک هدف سازمانی مهم است اما از طرف دیگر منبع فشارهای روحی و روانی نیز می‌باشد. بنابراین حرکت به سوی مدیریت باید درنظرگرفتن این مسأله باشد.

در مواردی که زنان در موقعیت‌های بالا هستند و قدرتی دارند، چنین به نظر می‌رسد که پشتیبانی مقامات را دریافت نمی‌کنند، در حالی که در مورد مردان، این مسأله وجود ندارد. اگر زنی به مقام و مسئولیتی برسد، تصور می‌رود که باید تمام توان خود را به کار ببرد و ارزش خود را اثبات کند، در حالی که از مردان، چنین انتظاری در حد نهایت نیست.

 - موانع بارزی در درون موسسات به‌ویژه در دانشگاه‌ها وجود دارد که تمایل کافی برای حضور زنان در موقعیت‌های ارشد ندارد. دو مانع مهم، علت موقعیت‌های ضعیف برای پیشرفت زنان و فقدان امنیت شغلی است. حتی زمانی که زنان، شغلی را به دست می‌آورند، کمتر از مردان ارتقا می‌یابند.

بررسی‌های انجام‌شده در مورد زنان و مردان، حاکی از آن است که زنان در مقایسه با مردان در محیط‌های کاری با موانع و دشواری‌های متعدد مواجه هستند. مقایسه نسبت تصدی مشاغل مدیریتی در زنان و مردان نشان می‌دهد که رفع موانع سازمانی می‌تواند در تصدی مشاغل مدیریت توسط زنان، موثر باشد.

  - افزایش تجربه، آگاهی، برنامه‌ریزی درست، ایجاد فرصت‌های سازمانی مناسب، پرداخت حقوق و مزایای برابر به زنان و مردان می‌تواند در احساس رضایت شغلی زنان و پیشرفت سازمانی آنها موثر باشد.

  - تصورات قالبی اجتماع نیز می‌تواند در زمینه مدیریت زنان و مردان و سبک رهبری آنها در سازمان‌ها مداخله کرده و به عنوان مانع پیشرفت زنان محسوب شود. نگرش‌های اجتماعی و باورهای فرهنگی نیز می‌تواند از علل عدم تصدی مشاغل رده بالا در بین زنان شاغل باشد. زنان با احساس ناهمخوانی وظایف و نقش‌های سازمانی و نقش‌های خانه و زندگی خانوادگی مواجه هستند.

  - در شغل‌هایی که زنان حضور گسترده دارند، میانگین دستمزدها پایین‌تر است. نابرابری شغلی در مشاغلی که نسبت زنان زیاد است بالاتر است. هر چه زنان حضور بیشتری داشته باشند، نابرابری دستمزدها کاهش می‌یابد.