ایمان گربه که به خانه ها دستبرد می زد ، خبر نداشت که خریدار اموال مسروقه، مالباخته است و همین اتفاق نادر و عجیب موجب دستگیری اش خواهد شد.

همشهری آنلاین ؛‌حوادث: اسمش ایمان است و دوستانش او را گربه صدا می‌زنند. چون به راحتی از دیوار بالا می رود و وارد خانه‌ها می شود. او با همدستی دوستانش از خانه‌ها سرقت می‌کردند اما یک اتفاق عجیب گیرشان انداخت. گفت‌وگو با ایمان را بخوانید.

چرا گربه صدایت می‌زنند؟

هم چهره ام شبیه به گربه هاست و هم استعداد خاصی در بالا رفتن از دیوار دارم. همه می‌گویند مثل گربه از دیوار بالا می روی. حتی می توانم از درخت هم بالا بروم و وارد بالکن ها شوم. از بالکن طبقه اول هم می توانم به بالکن طبقه دوم راه پیدا کنم. خلاصه استعداد خاصی در این زمینه دارم و حرفه‌ای هستم.

سابقه‌داری؟

این سومین بار است که به جرم سرقت منزل دستگیر می شوم.

سرقت را از چه زمانی شروع کردی؟

سال‌ها پیش یکی از خلافکاران محل که متوجه شده بود مثل گربه از دیوار بالا می‌روم، سراغم آمد و مرا پیش سردسته یک باند سرقت برد. او گفت اگر به خانه ها دستبرد بزنی ، پول خوبی نصیبت می شود. می گفت اگر بتوانی وارد ساختمان شوی سهم تو از همه بیشتر خواهد شد. این حرف‌ها وسوسه به جانم انداخت و به خاطر رسیدن به پول و زندگی راحت، تبدیل شدم به سارق منزل.

کجاها سرقت می‌کردید؟

خیابان‌های بالای شهر. خانه هایی که چراغشان خاموش بود را شناسایی می‌کردیم و کارم شروع می‌شد. وقتی وارد خانه می‌شدم در را برای همدستانم باز می‌کردم و همه اموال داخل خانه را سرقت می‌کردیم.

چطور دستگیر شدید؟

بر سر یک بدشانسی. در آخرین سرقت وارد خانه‌ای شدیم و پول و طلا سرقت کردیم. بعد هم چشممان خورد به چند کتاب که به نظرمان جالب و خاص بود. کتاب‌ها را سرقت کردیم و فردای آن شب که دور هم جمع شده بودیم، یکی ازدوستانمان گفت این کتاب خیلی ارزشمند است. این را که شنیدیم از او خواستیم برایمان مشتری پیدا کند. می گفت یکی از کتاب‌ها خطی است که بیش از ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال قدمت دارد. در نهایت مشتری پیدا شد. می‌خواست کتاب ها را به مبلغ ۸ میلیارد تومان از ما بخرد. وقتی در محل قرار با خریدار حاضر شدیم، ماموران پلیس را مقابل خودمان دیدیم. می دانید چه اتفاق عجیبی رخ داده بود؟ خریدار همان مرد مالباخته بود. او در زمینه جمع آوری کتاب های قدیمی و خطی فعالیت می کرد. قرار بود از ما کتاب بخرد اما در ملاقات اول که کتاب‌ها را دیده بود، فهمیده بود که کتاب‌های خودش است. برای همین بیعانه داده و گفته بود که بقیه پول را ظرف چند روز جور می‌کند اما در این چند روز پلیس را خبر کرده بود و اینطور بود که دستگیر شدیم.

چند مورد سرقت انجام داده‌ای؟

بیشتر از ۶ مورد نیست. چون ما تازه کارمان را شروع کرده بودیم. راستش را بخواهید من آدم بدی نیستم. گاهی به خاطر عذاب وجدان گناهی که مرتکب می‌شدم، به افراد نیازمند کمک می‌کردم.