این را حسن جراحی - بازپرس شعبه 15 دادسرای صادقیه- میگوید، او در حال حاضر رسیدگی قضائی به پرونده یکی از حرفهایترین سارقان خانههای تهران را بر عهده دارد، سارقی که سرقت از 100 خانه پایتخت در پروندهاش به چشم میخورد، اما آنچه از این همه سرقتهای میلیونی نصیبش شده جیبهای خالی و اعتیاد به موادمخدر است.
تحقیقات پلیسی برای دستگیری این سارق میانسال زمانی آغاز شد که او هنگام درد دل کردن با یکی از دوستانش، ماجرای نامردی همدستانش بر سر تقسیم اموال مسروقه را باز گو کرد، غافل از اینکه این دوست ماجرا را به پلیس اطلاع خواهد داد.
کارآگاهان وقتی از زبان دوست شهرام شنیدند که او بعد از آزادی از زندان دست به سرقت از دهها خانه زده، به دستور بازپرس جراحی وارد عمل شده و وی را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفتند.
به این ترتیب وقتی این مرد همراه 2 همدستش قصد سرقت از خانهای در غرب تهران را داشتند، توسط مأموران دستگیر شده و به سرقت از دهها خانه اعتراف کردند.
شهرام را در دادسرای ناحیه 5 تهران و در حالی دیدم که پا بندی به پاهایش بود و برای بازجویی به شعبه 15 منتقل شده بود.
چهره آرامی داشت و اگر آن پابند و دستبند نبود به سختی میشد باور کرد که او یک سارق حرفهای است که حداقل 8 سال از عمرش را در کنج زندان گذرانده است.
چی شد که شروع به سرقت کردی؟
به خاطر دوستی با افراد نا اهل به مواد روی آوردم.اعتیادم به حدی بود که برای تهیه هزینه مواد مجبور به سرقت شدم و دوچرخهای را ربودم و پس از آن به زندان افتادم. در آنجا با چند سارق حرفهای آشنا شدم و باند سرقت به راه انداختیم.
خانهها را چطور شناسایی میکردی؟
یکی از همدستانم راننده آژانس بود. وقتی او مسافری را به فرودگاه یا ترمینال میبرد، میفهمیدیم که در خانه این مسافر هیچ کس نیست. به این ترتیب به آنجا میرفتیم و من سرقت را انجام میدادم. مادر همدست دیگرم نیز صاحب یک باشگاه ورزشی بود. زنهایی که به باشگاه میآمدند، درباره وضع مالی و جزئیات زندگیشان با هم حرف میزدند، و ما هم از این اطلاعات استفاده میکردیم و با شناسایی خانه آنها، نقشه سرقت را عملی میکردیم.
چرا در همه سرقتها فقط تو وارد خانه میشدی و 2همدست دیگرت بیرون از خانه منتظر میماندند؟
چون به راحتی از دیوار بالا میرفتم، فقط کافی بود روزنهای پیدا کنم که سرم از آن عبور کند. بعد هر طوری بود وارد خانه میشدم. اصلا به همین خاطر بود که به گربه مشهور شده بودم.
بیشتر چه لوازمی به سرقت میبردی؟
فقط طلا و سنگهای قیمتی. ما از روی پردهها و لوسترهای خانه حدس میزدیم که این خانه ارزش سرقت دارد یا نه. بعد من وارد میشدم و به اتاق خواب میرفتم. چون همه مردم طلا و جواهراتشان را در اتاق خواب نگهداری میکنند. اگر در آنجا چیزی پیدا نمیکردم، مطمئن میشدم که در این خانه طلایی نیست.
بزرگترین سرقتی که انجام دادی کجا بود؟
حوالی میدان 7 تیر. وارد خانهای شدم که بیش از 20 میلیون تومان طلا و جواهر داشت. پس از سرقت همه طلا و جواهرات را به همدستانم دادم تا بفروشند، ولی یکی از آنها اموال را بالا کشید و از همان زمان بین ما اختلاف افتاد.
در ازای فروش اموال مسروقه چقدر نصیب تو میشد؟
من از هر خانه بیش از 10 میلیون تومان طلا و جواهر به سرقت میبردم، اما چون معتاد بودم و قیافهام تابلو بود جرات نمیکردم اموال مسروقه را بفروشم. برای همین آنها را به همدستانم میدادم ولی آنها به ازای هر سرقت فقط 100 تا 300 هزار تومان به من میدادند که ظرف چند روز خرج مواد میشد.