یک روز خبر آلودگی دریاها، روزی دیگر خبر آلودگی هوا ناشی از پدیده ریز گرد و یک روز خبر آنفلوانزای خوکی؛ روزی هم خبر جاده کشی در کوههای دماوند و علم کوه ؛ به تازگی هم اخبار نگران کنندهای از تخریب جنگلهای ارسباران میرسد. قرار است بهمنظور توسعه معدن مس بخشی از اراضی جنگلی تخریب شود.
طبق اطلاعات منتشر شده بخشی از اراضی ارسباران در دست تبدیل و تغییر برای آمادهسازی سازههای مربوط به مجتمع فراوری مس معدن سامگون است. نزدیکی این اراضی با جنگلهای ارسباران نگرانی دوستداران و کارشناسان محیطزیست و منابع طبیعی را بهدنبال داشته است. فعالیت چندین ساله معدنکاران مس در ارسباران در حالی انجام میشود که زمزمههایی برای شروع توسعه فعالیت مجتمع تولید فراوردههای مس در منطقه به گوش میرسد. معدن مس سامگون بدون ارزیابی زیستمحیطی در حال حفاری و اکتشاف تازه جهت توسعه معدن فوق است.
کسانی که از نزدیک جنگلهای ارسباران را مشاهده کردهاند میدانند که تا چه اندازه این عرصههای جنگلی زیبا و منحصر به فرد است. جنگلهایی که در حد فاصل شهرستان کلیبر تا شهرستان خدا آفرین در کنار رود ارس - خط مرزی ایران و 2 کشور ارمنستان و آذربایجان- امتداد دارد.
از شگفتیهای جنگلهای ارسباران دور بودن از محیط هوای شرجی دریا و همچنین مستقر بودن در دل کوههای سر به فلک کشیده است که در صبحگاهان وقتی به این جنگلها نگاه میکنید انگار تابلویی مینیاتور روبهروی شما قرار دارد.
جنگلهای ارسباران و توجیهات اقتصادی
بعضی از مسئولین منطقهای یکی از دلایل توسعه معدن فوق در منطقه حفاظت شده ارسباران را ایجاد اشتغال میدانند. شاید دلیل اینکه توسعه یک معدن میتواند باعث کارآفرینی برای مردم یک منطقه و ایجاد اشتغالزایی برای آنان باشد توجیه خوبی بهنظر برسد ولی آیا با نابودی منطقه جنگلی ارسباران که در دنیا بینظیر است این توجیه منطقی است؟ بهویژه آنکه معادن مس زیادی در استانهای مرکزی ایران (که این معادن در قلب بیابان و کویر است) قرار داده است.
ادامه توسعه صنعتی معدن مس در مناطق خاصی همچون جنگلهای ارسباران نمیتواند توجیه اقتصادی داشته باشد. از سوی دیگر، ادامه توسعه چنین معدنی در جنگلهای ارسباران میتواند ضربات جبران ناپذیری به محیطزیست و منابع طبیعی این مملکت وارد کند.
گردشگری گزینهای مناسبتر برای ایجاد اشتغالزایی
با توجه به کم بودن سرانه جنگل برای مردم کشور ایران (که این سرانه خیلی پایینتر از میانگین سرانه دنیاست) آیا بهتر نیست از کارگرانی که قرار است برای اشتغالزایی در معدن استفاده شود در توسعه، احیا و نگهداری این جنگلها استفاده شود. حتی میتوان نکات زیستمحیطی و نگهداری جنگل را به این نیروها آموزش داد که منطقه جنگلی ارسباران را به محلی برای جذب توریست و گردشگری تبدیل کنند تا گردشگران ایرانی و توریستهای خارجی بتوانند با سفر به این منطقه ضمن مراعات نکات زیستمحیطی مناطق جنگلی توسط آنان، از نعمتهای خدادادی لذت ببرند و از حضور این گردشگران و توریستها سودی نیز حاصل مردم منطقه شود. ورود هر گردشگر به منطقه میتواند چند شغل ایجاد کند.
مسئولین و حفاظت از محیطزیست
وقتی با بعضی از مسئولین در مورد حفظ و احیای محیطزیست بعضی از مناطق خاص و منحصر به فرد صحبت میشود و به آنان گوشزد میشود که طبق اصل 50قانون اساسی حفاظت از محیطزیست یکی از وظایف اصلی شماست، آنان با توجیهاتی که میکنند از قبیل اینکه مردم منطقه ما ضعیف هستند و مردم چقدر در فشار و عذاب باشند تا محیطزیست شما حفظ شود یا اینکه این مکانهای منحصر به فرد زیستمحیطی شاید برای شما که در رفاه هستید مهم باشد ولی برای مردم فقیر و کمدرآمد منطقه اصلا مهم نیست و با توجیهاتی از این دست میخواهند از زیر بار مسئولیت اصلی خود که عبارت است از یافتن راه حلی که هم محیطزیست منطقه حفظ شود و هم مردم منطقه از مشکلات اقتصادی رهایی یابند، شانه خالی میکنند.
بعضی مسئولین محلی پا را فراتر گذشته و میگویند اصلا تصمیمگیری در مورد مشکلات منطقه بهخود ما مربوط است و خودمان میدانیم که حفاظت از محیطزیست واجبتر است یا رفاه حال مردم. برای این مسئولین مهم نیست که نابودی محیطزیست منطقه یعنی نابودی محیطزیست بخشی از کشور ایران. وقتی صحبت از بودجه میشود انتظار دارند که کل بودجه مملکت صرف منطقه آنان شود ولی وقتی به آنان گفته میشود وجود این جنگلها برای مناطقی نفتی (که از پول حاصل از فروش آن بودجههای آنان نیز تامین میشود) که بهعلت استخراج نفت از آلودگی هوا رنج میبرند چقدر مفید است، آنان جوابی برای گفتن ندارند.
مردم و ثروت ملی
با توجه به اینکه خداوند در سرزمین ایران در مناطق مختلف نعمتهای خاصی قرار داده است مثلا در استانهای مرکزی ایران معادن مس، آهن، سنگ و زغال سنگ و در استانهای شمالی دریای خزر و جنگلهای شمال و در استانهای جنوبی نفت و دریای خلیج همیشه فارس ایران و عمان را قرار داده است که بعضی از این نعمتها منحصر به همان منطقه خاص است چرا مردم و مسئولین آن منطقه فکر میکنند که باید این نعمتهای خدادادی را هر طور که دلشان میخواهد استفاده کنند و بقیه مردم کشور ایران در آن سهمی نداشته باشند.
مردم هر منطقه از کشور عزیزمان ایران باید بدانند که هر چیزی که جزء سرمایه ملی محسوب شد متعلق به همه ایرانیان است. چگونه است که در هنگام سوانح و بلایای غیرمترقبه مانند جنگ، سیل و زلزله در هر نقطه از کشور که باشد همه دوست دارند که بقیه هموطنان به کمک آنان بیایند و آنان را یاری کنند ولی در هنگام استفاده از نعمتهای آن منطقه، دیگران کارهای نباشند.
آیا در بلایای طبیعی مثل زلزله رودبار یا بم و قزوین پس از زلزله از با حضور و کمک، همه هموطنان ایرانی از همان دقایق اول جهت نجات جان کسانی که زیر آوار مدفون شده بودند نشتافتند و در ساختن این مناطق به زلزله زدگان کمک نکردند!؟
اگر قرار باشد جنگلهای شمال که یکی از منابع تولید اکسیژن و طراوات هوای این کشور است به دست اهالی آن منطقه از بین برود و به جای آن زمین کشاورزی و ویلا ساخته شود یا معادن مس و آهن کرمان فقط برای آن استان تهیه شود یا نفت جنوب فقط برای استانهای جنوبی خرج شود پس دیگر مفهوم ایران و ایرانی بودن و ثروت ملی معنایی ندارد.