تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۶:۲۶

هادی معیری‌نژاد: معمولا هر سال در ماه مبارک رمضان یک سریال از دیگر سریال‌های نمایشی متمایز می‌شود و بیشتر مورد استقبال مخاطب قرار می‌گیرد.

معمولا اگر در آن سال تعداد آثار نمایشی زیاد و کیفیت آنها قابل‌قبول باشد این رقابت سخت‌تر و رفتن روی سکوی اول برای عوامل، افتخار‌آمیز‌تر است. اما در سال‌هایی چون امسال که عملکرد تلویزیون در بخش نمایشی بسیار بی‌رمق بوده، اگر بگوییم سریال پنجمین خورشید افخمی از دیگر سریال‌ها از موقعیت بهتری برخوردار است، نکته افتخار آمیزی به نفع سریال نگفتیم؛ هر چند که این امر از ارزش‌های بالقوه آخرین سریال افخمی چیزی کم نمی‌کند.

علیرضا افخمی که تا سال‌ها او را به نام ناظر کیفی می‌شناختیم، پیش از این با تب سرد در مقام کارگردان به مخاطبان تلویزیون این نکته را منتقل کرد که کارگردانی هوشمند است و برای وقت مخاطب و نوع تدوین اثر احترام قائل است البته نسبت به دیگر کارگردانان امروز سیما.

او نشان داده است که کلید درک مخاطب از تعلیق را در دست دارد و می‌تواند آن‌را در قفل فیلمنامه بچرخاند.

افخمی با کوله‌باری از تجربه و درک از مخاطب سیما و شرایط امروز او، به سراغ ساخت سریال پنجمین خورشید رفته است؛ سریالی که بیش از دیگر سریال‌های ماه  مبارک رمضان و حتی سریال‌های قبل از آن نظر مخاطب تلویزیون را به‌خود جلب کرده است.
اما چرا پنجمین خورشید سریال نسبتا خوبی است و به این مهم یعنی جلب رضایت مخاطب نائل شده است؟

پیش از هر چیز پنجمین خورشید موفقیتش را مدیون عنصری به نام فانتزی یا تخیل است؛ عنصری که سال‌هاست در سریال‌های سیما فراموش شده و یا اگر هم استفاده شده است، در آثار موسوم به ماورائی بیشتر به سمت درک غلط از معنویت و ماورا سیر کرده تا به سمت تکوین یک ژانر اثر‌گذار و سرگرم‌کننده تلویزیونی.

افخمی سعی کرده است از فانتزی تا حدی که امکانات تکنیکی تلویزیون ما اجازه می‌دهد به‌عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیمی مناسب ایام ماه مبارک رمضان استفاده کند. در به‌کار‌گیری این ابزار درست مثل فیلمی چون جومانجی (با بن‌مایه‌ای تقریبا همانند) سعی شده است که عنصر تخیل ساز درست در خدمت اهداف فیلمنامه قرار گیرد که البته به موفقیت همگن هالیوودی‌‌اش نیست. در جومانجی عنصر تخیل ساز یک جعبه بازی است که بازیگران را وارد تونل زمان می‌کند و خود به‌عنوان عنصر، نقش تعیین‌کننده‌ای در تمام ساختار فیلمنامه بازی می‌کند.

اما در پنجمین خورشید افخمی اهمیت چندانی به این عنصر نداده و اصل جابه‌جایی زمان را پیش روی خود نهاده است ضمن اینکه قسمت‌های ابتدایی سریال که مربوط بهپیدا شدن گردنبند پنج خورشید است، چندان خوب و با وسواس طراحی نشده است، گویا فیلمنامه برای رسیدن به دوره معاصر عجله داشته است. به‌عنوان مثال کیفیت پیدا شدن عتیقه‌ها هنگام بمباران می‌توانست بهتر طراحی شود چون بمبی که تخریب نکند و قاچاقچی‌ای که زیرزمین خانه‌اش به جای انبار، موزه داشته باشد و مشخصات جنس را مثل موزه ایران باستان‌ بیل بزند چندان قابل‌قبول نیست ضمن اینکه رگه ارتباطی داستان با دوران گذشته بسیار سست است و در هر قسمت محسن مجبور است یک سکانس دنبال دزد گردنبند بدود و او را پیدا نکند.

اما گذشته از اینها سریال افخمی دچار مشکلی است که مربوط به‌خودش نیست. این مشکل به ساختار ژانربندی در سینما و تلویزیون ما برمی‌گردد و آن تقابل واقعیت و فانتزی است. در سینمای غرب به‌دلیل بهره‌مندی از ادبیات قوی تخیلی و پیشینه قوی ژانر تخیلی از ابتدای حیات سینما و از همه آنها مهم‌تر عدم‌تقابل تخیل‌های این‌چنینی با ساختار مذهب، مخاطبان با آثار تخیلی دچار مشکل نمی‌شوند و ما نیز به‌عنوان مخاطبان ایرانی این آثار، از آنها لذت می‌بریم و متعارف نبودن آن‌را می‌پذیریم، درست مثل فیلم جومانجی یا صدها فیلم تخیلی دیگر که از تلویزیون پخش می‌شود و هیچ مشکلی هم پیش نمی‌آید.

در کشور ما به‌دلیل فقر عنصر تخیل و فانتزی حتی در ادبیات ما و یا به روز نشدن و تصویری‌نشدن برخی از آثار موجود، مخاطبان خیلی زود با اثر دچار تقابل می‌شوند و به جای لذت‌بردن از داستان و غوطه‌ور شدن در فضای تخیلی آن خود را درگیر سؤال‌های بی‌پاسخ می‌کنند. فیلمنامه‌نویس و کارگردان هم مجبورند حتما به این سؤال‌های از پیش تعیین شده پاسخ دهند. به‌عنوان مثال در سریال پنجمین خورشید، تلاش محسن برای برگشتن و تغییر شرایط معاصر با مفاهیم قضاوقدر و نگرش‌های واقع‌گرایانه مخاطب ایرانی درگیر می‌شود.

این امر در مورد سریال‌های کمدی صدق نمی‌کند چون مخاطب کار کمدی اصلا ارزشی برای مفاهیم و تناقضات قائل نیست و به نفع خندیدن تناقضات را می‌پذیرد. به‌عنوان مثال در سریال مسافر زمان که آن‌هم براساس الگوی تونل زمانی بود مخاطب با اثر دچار مشکل نمی‌شد و سریال چه قوی و چه ضعیف با مخاطب خود مشکلی پیدا نمی‌کند. اما وقتی که مخاطب با یک سریال جدی آن‌هم مناسبتی که قرار است ترویج‌دهنده مفاهیم مذهبی و یا حداقل اخلاقی باشد ممکن است دچار همان سؤال‌های بی‌پاسخ شود.

اما اگر از این سؤال‌ها بگذریم سریال افخمی از ساختار خوبی برخوردار است و چنان که از او انتظار می‌رود تعلیق خوبی در داستان وجود دارد.

 در پنجمین خورشید داستان مثل دیگر سریال‌های مناسبتی کم‌فروشی نمی‌کند و چگالی مفاهیم و حوادث در هر قسمت به نحو پذیرفتنی تقسیم شده است. اگر نگاهی به سریال عبور از پاییز دیگر سریال ماه رمضان بیندازیم کاملا متوجه تفاوت این دو می‌شویم، در حالی که در عبور از پاییز اتفاق افتادن یک حادثه در فیلمنامه 2 قسمت طول می‌کشد و بازیگران برای اتلاف وقت یا چای می‌خورند یا تلفن می‌زنند و یا حرف‌های صدباره چند بار دیگر می‌زنند و کاملا این کم فروشی با اعصاب بیننده بازی می‌کند.

در پنجمین خورشید این اتفاق نمی‌افتد و طبیعتا چنین سریالی در مقایسه با اثر دیگر، با ساختار ضعیف‌تر موفق جلوه می‌کند.

در حقیقت سریال افخمی را باید گام نوینی در عرصه سریال‌سازی‌ سیما دانست البته اطلاق گام نوین به معنی تائید همه‌جانبه سریال نیست چرا که پنجمین خورشید با وجود امتیازات‌‌اش چنانکه ذکر شد دارای اشکالاتی نیز هست اما جسارت افخمی در ارائه داستانی تخیلی آن‌هم در فضایی جدی باعث شده است که به عنصر تخیل و تخیل‌سازی‌ در سال‌های آینده در سیما بیشتر بها داده شود و سریال‌سازی‌ سیما از دایره بسته‌‌اش بیرون‌آید.

البته سریال مسافران هم با وجود اینکه کمدی است اما تایید‌کننده این نظر در لزوم ارائه ژانرهای جدید است. به‌نظر می‌رسد تخیل و فانتزی حتی اگر نتواند در آثار جدی عده‌ای را اقناع کند اما بسیار بهتر از سریال‌هایی است که با انتقال مفاهیم جنایی و خشونت‌بار با روان مخاطب درگیر می‌شوند.