تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۸۵ - ۰۶:۱۷

عباس کاظمی‌: مراکز خرید در تهران، فضایی متفاوت از فضای مدرسه و خانواده است. نوجوانان به عنوان گروهی که واسط بین بزرگسالی و کودکی هستند، هویت خود را در چنین فضایی، آزادنه‏تر به نمایش می‏گذارند.

در اینجا می‏خواهم بحث کنم که چگونه مراکز خرید به مکانی مناسب برای پاتوق نوجوانان بدل می‌شود. نوجوانان در پاساژ سکنی می‏گزینند و چنین سکنی‌گزیدنی، بی‌مسأله نیست. حضور نوجوانان برای بزرگسالان(فروشنده‌ها، مسئولین پاساژ، نگهبانان و خریداران) عذاب‌آور و ناشایست تلقی می‏شود. از این رو نوجوانان دائما به انحاء مختلف، ترغیب یا تهدید می‏شوند که برای پرسه‌زنی به مراکز خرید نیایند.

حضور نوجوانان در مراکز خرید، شیوه زیست و سکنی‌گزیدن‌شان، هژمونی فرهنگی بزرگسالان را زیر سوال می‌برد. آنها قلمرویی متفاوت از قلمرو خانه(سلطه والدین) و قلمرو مدرسه(سلطه دولت) برای خود دست‌وپا می‏کنند. پاساژ و دیگر مکان‌های عمومی ‌چون خیابان، قلمرو سوم زندگی نوجوانان است که در آن، امکان بیشتری در زیرسوال‌بردن هژمونی فرهنگی موجود بزرگسالان دارند. در واقع، خانه و مدرسه، از مکان‌هایی هستند که بزرگ‌ترها هنجارهای خود را در «بچه‏ها» درونی می‏کنند.

ما در این مطالعه، نوجوانان و بچه‏ها را جزوی از «اقلیت‌های فرهنگی» محسوب کردیم. به ‏رغم اعلامیه کنوانسیون سازمان ملل متحد در باب حقوق کودکان، بچه‏ها اساسا بخشی از گروه‌های محروم از حقوق شهروندی هستند؛ خصوصا این‌که نهادها و سیاستمداران، کمتر پاسخگوی کودکان هستند و آنان به‌ندرت حق حضور در عرصه عمومی ‌و حق اظهار نظر دارند. در روایت مسلط، کودکی مرحله گذاری است که تنها با ورود به بزرگسالی کامل می‏شود. با ورود به بزرگسالی است که این به‌اصطلاح بچه‏ها رؤیت‏پذیر می‏شوند.

نوجوانی، حلقه واسط چنین مرحله گذاری است. در سنین نوجوانی، بچه‏ها زیر ذره‏بین قرار می‏گیرند و نظارت بر رفتارهای آنها در فضاهای عمومی‌ افزایش می‏یابد. در حالی که در خانه و مدرسه، فضاهای کنترلی شدیدتری وجود دارد، در فضاهایی چون مراکز خرید، نوجوانان امکان بیشتری برای تجلی خلاقیت‌های رفتاری خود دارند. آنان به ساماندهی فضاهای مربوط به خود در این مراکز و در خیابان‌ها می‏پردازند. مع‏الوصف حضور نوجوانان در همین فضاهای عمومی، ‌مناقشه‏برانگیز است چرا که از طریق حضور و گردهمایی‌شان، هژمونی بزرگ‌ترها در باب مالکیت اماکن عمومی ‌را به مبارزه دعوت می‏کنند.


برای نوجوانان، مرکز خرید فرصت‌هایی ایجاد می‏کند تا استقلال فضایی خود را حفظ کنند. مرکز خرید نه‌تنها بافتی فرهنگی بلکه محل زندگی است؛ جایی که آنان می‏توانند هویت‌شان را اثبات کنند و متعلقات و احساسات‌شان را به نمایش بگذارند.


همان‏طور که «بها بها» در باب سرکوب فرهنگی در جوامع استعمارشده معتقد بود که استعمار لزوما به سرکوب منتهی نمی‏شود بلکه به مقاومت فعال نیز ممکن است بینجامد، نوجوانان مرکز خرید نیز سرکوب‌شدگانی هستند که فعالانه از حق حضور و حق استقلال‌شان دفاع می‏کنند. در این چشم‌انداز، مراکز خرید به عنوان مکانی بینابینی تلقی می‌شود؛ منطقه‏ای بین بزرگسالی و کودکی و جایی که برای رشد فردیت و تشکیل عناصر جدید هویتی، فرصت‌های مفیدی در اختیار دارد.


برای توضیح شیوه مصرف نوجوانان از مراکز خرید، در این رساله از انگاره پرسه‏زن استفاده کردیم؛ همان‌طور که بنیامین گفت، پرسه‏زن در حالی که داخل جماعت شهری است، هرگز بخشی از آن نیست و در بهترین حالت، تنها تماشاگر جماعت است. در مطالعه ما نوجوانان نیز اگرچه درون جماعت بزرگسالان و خریداران غوطه‌ورند اما هرگز بخشی از آنها محسوب نمی‏شوند؛ آنها حضوری نامرئی و نامقبول دارند.