سالهای ابتدایی ورود این هنر به ایران نمایشگاههای زیاد و پربینندهای بر گزار میشد که میتوان گفت شاید برای مخاطبان به نوعی تردستیهایی از جنس هنر به حساب میآمد. پس از گذشت چند سال و تغییر مدیریتها در عرصه هنر چه در وزارتخانه و چه موزه و... پرداخت دولتی به این ژانرهای تازه به دنیا آمده کمرنگتر شد تا جایی که هماکنون تقریبا وجود خارجی ندارد و تنها محدود به برخی گالریها شده است.
گالری اثر نیز در آخرین نمایشگاه خود آثار هنر جدیدی را به نمایش گذاشت، با عنوان « پایین دار قالی: فرش ایرانی در هنر معاصر ایران»؛ عنوانی بسیار بزرگ، برای نمایشگاهی بسیار کوچک. پنج هنرمند در این نمایشگاه آثار خود را ارائه کردند: محبوبهکرمعلی، صادق تیرافکن، سمیرا علیخانزاده، ندارضویپور و محمود بخشیموخر.با یک نگاه ساده به این آثار و در کل به نمایشگاه، نخستین سؤالی که برایت پیش میآید این است که با توجه بهعنوان نمایشگاه آیا 5 هنرمند میتوانند نماینده کل هنر معاصر ایران باشند؟
پس از گذشتن از این موضوع هنگامی که به آثار موجود در نمایشگاه دقت میکنیم ابتدا کم بودن آثار ما را شوکه میکند. البته تعداد آثار اصلا دلیل بر خوبی یا بدی یک نمایشگاه نیست، ولی وقتی نمایشگاهی چنین عنوان بزرگی را یدک میکشد حداقل انتظار داریم که تعداد بیشتری کار هنری ببینیم.
نگاه کردن به آثار نیز چنگی به دل نمیزند. عکسهای تکراری محبوبه کرمعلی تصاویری است از فرشهای شسته شده شب عید که از پشت بامها آویزان است. تصویری که مکرر دیده شده و نه کادر بندی خاصی دارد و نه مفهوم، به زور به بیننده میفهماند که فرش ماشینی جایگزین فرش دستی شده است.
ویدئو آرت ندا رضویپور، تصویری کسلکننده از یک ماشین لباسشویی است که چند عروسک را میشوید و دائم میچرخد. ویدئو توسط تلویزیونی که روی فرش
قرار گرفته تصویر تکراری خود را نشان میدهد و در اطراف فرش عکسهایی از دیتیلهایی از حمام، آشپزخانه، لبخند یک زن و... . عنوان این اثر «یادداشتهای یک زن خانهدار» است.
اثر بعدی عکسی بود از صادق تیر افکن که اگر عکس فرش را از پسزمینه تصویر حذف میکردی، فیگورها هیچ ربطی به فرهنگ و هویت ایرانی پیدا نمیکرد. مجسمهای نیز از محمود بخشی موخر به نمایش در آمده بود که به نسبت باقی آثار، حرف بیشتری برای گفتن داشت؛ دار فلزی قالی درحالیکه به وسیله پوشش سیاه پوشیده شده بود.و آخرین اثر که شاید بهترین اثر این نمایشگاه باشد اثری بود از سمیرا علی خانزاده که تصویر یک زن قدیمی با حس نوستالژیک چاپ شده روی پلگسی گلاس شفاف بود که روی یک زمینه فرش واقعی نصب شده بود و تلفیق این دو، جلوه بصری زیبایی داشت و همچنین بیانگر
مفاهیمی درون خود بود.
به هر حال این هنر معاصر ماست که لنگان مسیری پر پیچ و خم را طی میکند. نه میتوانیم به آن افتخار کنیم و نه آن را مایه ننگ بدانیم. هنر معاصر ما شبیه موجودی است ناقص که هنوز بزرگ نشده است و هویت و منزلت خود را نیافته. این در حالی است که هنر معاصر در برخی از کشورهای شرقی بسیار پیشرفت کرده است.