امسال بیش از 100 فیلم کوتاه و بلند ایرانی و خارجی در رشتههای مختلف جشنواره برای دریافت تندیسهای زرین و سیمین با یکدیگر رقابت میکنند. فیلمهای هنرمندان حرفهای و آماتور در گروه فیلمهای علمی، مستند، انیمیشن، تربیتی، داستانی و نماهنگ به نمایش درمیآیند. در کنار فیلمسازان سرشناس، دانشآموزان فیلمساز هم با کارهای خود در جشنواره حضور دارند.
امسال هشتمین جشنواره بینالمللی دانشآموزان فیلمساز هم همزمان با جشنواره رشد برپا میشود. از مجموع 40 فیلم ایرانی رسیده به جشنواره دانشآموزی، 14 فیلم موفق شدند به بخش مسابقه راه پیدا کنند. 53 فیلم خارجی هم خواستار شرکت در هشتمین جشنواره بینالمللی دانشآموزان فیلمساز بودند که 17 تای آنها برای بخش مسابقه انتخاب شدند. به گفته روابط عمومی جشنواره، تولیدکنندگان و سازندگان فیلمهای این بخش، عموماً نوجوانان دوره دبیرستان هستند. فیلمهای این فیلمسازان نوجوان بیشتردرباره مضامین اجتماعی است و آنها فیلمهای خود را تحت عناوینی چون مسائل تربیتی، بزهکاری، بیماریها و اعتیاد ساختهاند.
خواب های دنباله دار/عکس:جواد جلالی
داوران دانشآموزی امسال سه نفر هستند که شامل یک نفر از کشور ارمنستان و دو داور ایرانی میشوند. یکی از این داوران دانشآموزی 11 ساله است. فیلمهای بخش دانشآموزی در سینما فلسطین به نمایش در میآیند و نمایش فیلمها برای دانشآموزان به صورت رایگان خواهد بود.
جشنواره در هر گروه از بخشهای مسابقهای خود جوایز را به صورت تندیس زرین به اثر برگزیده اول و تندیس سیمین به اثر برگزیده دوم اهدا خواهد کرد. این جوایز همراه با یک جایزه نقدی و یا سکه بهار آزادی خواهد بود. داوران به اثر منتخب سوم هم دیپلم افتخار اهدا میکنند. در عین حال، داوران هشت جایزه ویژه هم به بهترین فیلمنامه، کارگردانی، تصویربرداری، تدوین، تهیهکنندگی، موسیقی متن، بازیگر نقش اول و بهترین فیلم جشنواره میدهند.
امسال فیلمهای بلند داستانی «خوابهای دنبالهدار» (پوران درخشنده)، «زمانی برای دوست داشتن» (ابراهیم فروزش)، «کودک و فرشته» (مسعود نقاشزاده)، «رقص در آتش» (محرم زینالزاده)، «وقتی لیموها زرد شدند» (محمدرضا وطندوست) و «پنالتی» (انسیه شاهحسینی) در جشنواره رشد حضور دارند. تعدادی از این فیلمها فصل گذشته در جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان (همدان) به نمایش در آمدند. جشنواره رشد تا 16 آبان در تهران و 30 شهر کشور ادامه دارد. این جشنواره سینمایی، آموزشی و تربیتی از سوی دفتر تأمین رسانههای آموزشی وزارت آموزش و پرورش برپا میشود.
گفت و گو با محمدرضا وطن دوست؛ روایتی شاعرانه در دل طبیعت
« وقتی لیموها زرد شدند» چند هفته قبل جایزه بهترین فیلم اول جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را دریافت کرد و همین روزها همزمان با جشنواره رشد، در بخش مسابقه جشنواره سائوپولوی برزیل هم حضور دارد. این فیلم قصه زندگی زنی به نام شهربانو است که همراه با بقیه آزادگان به کشور برمیگردد و در بازگشت متوجه میشود محیط زندگی او تغییرات زیادی کرده است. جشنواره رشد در کنار نمایش فیلم وطنپرست، برنامه تجلیل از آثار او را نیز دارد.
- فیلم شما به آن صورت در رده سنی کودک و نوجوان قرار نمیگیرد. فکر میکنید چرا در جشنواره رشد حضور دارد؟
جشنواره رشد برای خودش برنامه و ضوابطی دارد و همانطور که میدانید فقط فیلمهای خاص کودکان و نوجوانان را به نمایش نمیگذارد. در کنار دانشآموزان، جشنواره به اولیا و مربیان هم توجه دارد. از این نظر، فیلم من را میتوان در این رده قرار داد. در عین حال، با توجه به اینکه قصه در شمال کشور اتفاق میافتد و آداب و رسوم و فرهنگ این منطقه را به نمایش میگذارد، میتوان گفت دانشآموزان دوره دبیرستان هم مخاطب آن محسوب میشوند.
- چرا به دوران نوجوانی شخصیت اصلی فیلم نپرداختید؟
قصه فیلم این مورد را نمیطلبید. آنچه در قصه زندگی این زن اهمیت داشت بخش دوران دانشگاه و پس از آن بود. میخواستم او را داوطلبانه به جبهه جنگ بفرستم تا بتوانم قصه گم شدن او و انتظار نامزدش برای بازگشت او و مسائل پس از آن را تعریف کنم. این فیلم ادای احترام به کسانی است که اسیر شدند و پس از سالها به عنوان آزاده به میهن برگشتند. اما واقعیت این است که همه آنها یک دوران نوجوانی داشتند. میتوان این دوران را در فیلمی دیگر به تصویر کشید.
- انتخاب محل فیلمبرداری (لوکیشن) شمال به این دلیل بود که خودتان اهل این منطقه هستید؟
فقط این نکته نبود. قصه بسیاری از فیلمهای جنگی ما در جنوب و مناطقی در این محل رخ میدهد. میخواستم برعکس این قضیه کار کنم. هدفم این بود که بگویم جنگ فقط اختصاص به جنوب کشور نداشت و مناطق بسیار دور از این محل را هم تحتتأثیر خود قرار داد. برایم خیلی جالب بود که واقعیتهای سخت و تلخ جنگ را در محیط لطیف و طبیعت بکر شمال به تصویر بکشم و مسائل و مشکلات آدمهای این منطقه را در پیوند با جنگ به نمایش بگذارم. به دنبال یک پرداخت شاعرانه بودم و به همین دلیل دست و پنجه نرم کردن با چنین مسئلهای برایم جالب و جذاب بود.
صحنه ای از« وقتی لیموها زرد شدند»/عکس: محمد حقیقیان
- فکر میکنید ارتباط تماشاچی نوجوان با فیلم شما چگونه باشد و انتظار چه نوع واکنشی را دارید؟
قصه «وقتی لیموها زرد شدند» مستقیماً وارد فضای جنگ نمیشود و ما در هیچ یک از صحنههای آن شاهد شلیک حتی یک گلوله هم نخواهیم بود. در جریان قصه فیلم و پرداخت آن است که با گذشته شهربانو آشنا میشویم. این قصه از آنجا شروع میشود که او پس از سالها غیبت از خانه، به عنوان یک آزاده برمیگردد. بیننده فیلم همراه مرور خاطرات و رؤیاهای شهربانو، با گذشته او آشنا میشود. فکر میکنم مخاطب دبیرستانی فیلم با این فضا احساس همراهی و همدلی کند. سعی کرده ام فیلم تلفیقی از طبیعت، عشق و جنگ باشد. تعریف این قصه در یک سیر شاعرانه برای مخاطب نوجوان جذابتر خواهد بود. قصه فیلم ،بازگشت به دوران جنگ است و این چیزی است که بیننده نوجوان ما هم به کمک آن، با بخشی از تاریخ کشورش آشنا میشود.
- در فکر آن نیستید که برای کودکان و نوجوانان فیلم بسازید؟
اگر موقعیت آن پیش بیاید خیلی دوست دارم چنین کاری بکنم. قصههای بچهها به فضاهایی که خودم دوست دارم، نزدیکتر است. البته همین حالا هم یک جورهایی با آنها در ارتباط هستم. فیلم جدیدم «دوبرادر»- که احتمال دارد این نام تغییر کند- درباره دو برادر دوقلو است که شبیه هم فکر نمیکنند و همین اختلاف عقیده، باعث بروز اختلافات و مشکلاتی بین آنها میشود. سن این دو برادر در فیلم بیست سال است.
- برنامه دیگری هم دارید؟
طرحی دارم که سال آینده فیلمبرداریاش را شروع میکنم. قصه زندگی پیرمردی است که خاطراتش را مرور میکند. بخشی از این خاطرات که حدود یک چهارم قصه فیلم میشود مربوط به دوران کودکی و نوجوانی اوست. این بخش فیلم مستقیماً با بچهها و دنیای آنها سروکار دارد.
پای صحبت محرم زینال زاده؛ فاصله غروب تا سپیدهدم
«رقص در آتش» فیلم جدید محرم زینالزاده قصه زندگی یک دختر دانشجو را تعریف میکند که ناخواسته درگیر مسائل مربوط به مواد مخدر میشود. این نکته شرایط ویژهای را برای او و خانوادهاش به وجود میآورد. زینال زاده قبل از این برای گروه سنی کودک و نوجوان، فیلمهای «ماه در آینه» (1369) و «پسر زشت» (1386) را کارگردانی کرده، که این دومی موفق به دریافت تندیس جشنواره رشد نیز شده است.
- مخاطب اصلی فیلم دختران نوجوان و جوان هستند؟
در وهله اول، بله. ولی قصه و فضاسازی به گونهای است که خانوادهها به صورت کلی میتوانند تماشاچی آن باشند. زمانی که فیلم را میساختم هدفم بیان یک معضل اجتماعی بود و عموم مخاطبان را مدنظر داشتم. قصه فیلم گریزی به مشکلی میزند که در جامعه ما وجود دارد. سعی کردم از شعارزدگی و پرگویی فاصله بگیرم. حتی به همین دلیل، کل قصه فیلم از یک غروب شروع و تا سپیده صبح روز بعد تمام میشود.
- چرا زمان قصه را اینقدر کوتاه و محدود کرده اید؟
تا آن حسگیر افتادن در یک موقعیت خاص را بهتر به نمایش بگذارم. برایم این نکته اهمیت داشت که حس انسانی را نشان دهم که در یک وضعیت ناخواسته قرار میگیرد و چگونه سرنوشت او تغییر میکند. ما آدمها در زندگی روزمره در موقعیتهای مختلفی قرار میگیریم. قصه فیلم به یکی از این موقعیتها می پردازد.
صحنه ای از «رقص در آتش»/عکس: رضا موسوی
- آیا تماشاچی با یک فیلم تلخ روبهرو خواهد شد؟
خیر. فضای فیلم گرم و صمیمی است و بخش مهمی از آن به روابط گرم خانوادگی اختصاص دارد. البته همیشه مطرح کردن مسائل اجتماعی در فیلمهای سینمایی باعث میشود تا با قصههایی تلخ و سخت روبهرو شویم. ولی در «رقص در آتش» سعی
کرده ام بخشهای امیدوار کننده ماجرا را برجسته کنم. با این حال، در برخی صحنهها شما آن لحن تلخ را خواهید دید.
- فکر میکنید واکنش تماشاچی نوجوان به قصه فیلم چگونه باشد؟
تصورم این است که دختران دانشآموز دبیرستانی ارتباط خوبی با آن برقرار کنند؛ یک ارتباط گرم و صمیمی. یکی از هدفهای اصلیام هنگام ساخت فیلم، دادن آگاهیهای ضروری به مخاطب نوجوان و جوان بوده است.
- شما که برای کودکان و نوجوانان چندین فیلم ساختهاید، چرا این راه را ادامه ندادید؟
مثل بعضی از دوستان که میخواهند در نوع (ژانر)های مختلف کار کنند، من هم میخواهم در این مسیر حرکت کنم و تجربههای تازه و مختلفی به دست بیاورم. تازهترین کارم «تو خورشید، من ماه» کاری در زمینه سینمای جنگ است. اما در هر ژانری که فیلم بسازم چند نکته را رعایت میکنم. این فیلمها باید حرفهایی برای گفتن داشته باشند و درباره مسائل و مشکلاتی باشند که همه ما در زندگی روزمره با آنها روبهرو هستیم. از سوی دیگر به سینمای شاعرانه علاقه خاصی دارم و دوست دارم فیلمهایم چنین حال و هوایی داشته باشند.
- این حس و حال شاعرانه در «رقص در آتش» هم هست؟
بله. اتفاقاً فکر میکنم با توجه به اینکه فیلم یک موضوع واقعی را مطرح میکند، وجود این حس و حال شاعرانه جلوه دیگری به آن میدهد. امیدوارم تماشاچی فیلم این لحن بیانی را بپذیرد.
- نام فیلم در ارتباط با مضمون قصه آن است؟
بله. آتش نماد گرما و سوختن است و این چیزی است که در فیلم و ضمن تعریف قصه آدمهای آن، با آن برخورد میکنیم. آتش میتواند خوب و در عین حال ویرانگر باشد و این همان وضعیتی است که شخصیتهای فیلم با آن روبهرو میشوند.
مهبد آستانی
«پنالتی» ساخته انسیه شاهحسینی قصه روزهای جنگ و بازی فوتبال را با هم ترکیب میکند، تا یک درام ورزشی را خلق کند. سومین ساخته سینمایی این فیلمساز از تعدادی نوجوان به عنوان شخصیتهای مهم قصه فیلم خود بهره گرفته است. دوچرخه همزمان با جشنواره فیلم کودک و نوجوان که فصل گذشته در همدان برگزار شد، گفتوگویی با این کارگردان داشت. به همین دلیل سعی کردیم در این گفتوگوی تازه، سؤالهای متفاوتتری را مطرح کنیم.
- «پنالتی» در جشنواره کودک و نوجوان همدان نمایش داده شد. نسخهای که در جشنواره رشد به نمایش در میآید متفاوت از آن نسخه است؟
خیر. همان فیلم است و هیچ تغییری نکرده است. نه تدوین مجدد شده و نه کم و یا زیاد شده است.
- شما تجربه تماشای فیلم با بینندگان آن را در جشنواره همدان دارید. حالا که آن را روی پرده میبینید، چه حس و حالی نسبت به آن دارید؟
نگاهم به آن فرقی نکرده است. اگر منظورتان این است که اگر آن را حالا میخواستم بسازم چه تغییری میکرد، باید بگویم آن را دوباره به همین شکل میساختم. «پنالتی» همان چیزی است که میخواستم بسازم و با توجه به شرایط مختلف، از آن احساس رضایت میکنم.
صحنهای از فیلم «پنالتی»/عکس:شاهرخ سخایی
- خودتان« پنالتی» را کاری نوجوانانه میدانید؟
سعی کردم تفکر حاکم بر فیلم تفکری پویا باشد و هم جوان آن را بپسندد و هم پیر. «پنالتی» از آن قصههایی است که میتواند همه نوع مخاطب داشته باشد، به همین دلیل من آن را درجهبندی سنی نمیکنم.
- کار با بازیگران محلی و نوجوان سخت بود؟
به صورت طبیعی هر کاری سختیهای خودش را دارد. کار با بازیگران هم در همین محدوده قرار میگیرد. ولی هنگام فیلمبرداری فیلم مشکل زیادی با بازیگرانم نداشتم. یک عامل مهم در این زمینه بومی بودن آنهاست. آنها چون از اهالی محل بودند، خیلی چیزها را خودشان میدانستند و دیگر نیازی نبود که آن مسائل را دوباره برایشان تکرار کنم. در عین حال، کودکان و نوجوانان ذهن صاف و راحتی دارند و آنچه را که به آنها گفته میشود، خیلی خوب و زود میگیرند. آنها نقش خود را جلوی دوربین خیلی راحت بازی کردند.
- کار بعدیتان هم درباره جنگ است؟
بله. این روزها مشغول تحقیق برای فیلمنامه «زیباتر از زندگی» هستم. خط اصلی قصه فیلم در باره هویزه و هجوم عراقیها به آن است.
- نوجوانان هم در این قصه نقشی دارند؟
همه در آن حضور دارند. وقتی جنگ شروع شد همه مردم در سن و سالهای مختلف در آن شرکت کردند . نوجوانان هم بخشی از این مردم هستند که در قصه فیلم به آنها هم پرداخته میشود.
مهکامه درودی