آن را در مغازه جا گذاشتهاید. از راننده میخواهید که توقف کند. سریع پیاده میشوید و به طرف کتابفروشی میدوید. وقتی میرسید و سراغ گوشی را میگیرید، صاحب آنجا میگوید که مطمئن است آن را جای دیگری گم کردهاید.
از تلفن آنجا با موبایلتان تماس میگیرید تا شاید صدای زنگ آن را در حوالی فروشگاه بشنوید. صدای بوق آزاد میآید، اما کسی جواب نمیدهد.
گوشی شما لای درز پشت صندلی همان تاکسی پیکان قراضه افتاده و چون روی ویبراتور است کسی متوجه آن نمیشود و آنقدر با آن تماس میگیرید که باتریاش تمام میشود و هیچوقت پیدا نمیشود؛ چون آن تاکسی فرسوده است و به زودی تحویل مرکز بازیافت خودرو میشود تا بعد از بریده شدن سقف، زیر چندین تن آهن مدفون شود.