فکر میکردیم بالاخره نام شاهان را از کتب درسی برای همیشه حذف بکنیم یا نکنیم؟ و از این دست شیرینکاریهای شگفتانگیز که یک جفت برادر ایتالیایی با خبر یافتن ارتش کمبوجیه حسابی سر ذوقمان آوردند؛ آن هم کجا؟ مصر.خلاصه آب دستمان بود زمین گذاشتیم و پایکوبان و مسرور از این شکوه و جلال ایران باستان تصمیم داشتیم بپریم در نخستین طیارهای که در محل مورد نظر توقف میکند تا چشممان به جمال این ارتش نازنین که بسیاری آن را افسانه میخواندند، روشن شود و با خواهش یا تهدید چند ماهی هم که شده آنها را قرض بگیریم و در موزه ملی نمایش دهیم تا حسابی دلمان بسوزد از آن همه شکوهی که حالا از آن تکه استخوانی بیش باقی نمانده.
برخی هم البته از ذوق کشف و شهود بهره برده و برای کمبوجیه میسرودیم: ارتش گمگشته باز آید به ایران غم مخور... که مصرع دوم توی دهانمان ماسید و یک باستانشناس مصری که از قضا با پارتی بازی سمت مهمی هم در مصر پیدا کرده خبر فوق را به کل تکذیب کرد و گفت نه خانی رفته نه خانی آمده! حالا کم گرفتار بودیم باید بیابیم پرتقال فروش را که البته همیشه پای پرتقال فروش ما میخواهد ورزشی باشد یا اجتماعی یا فرهنگی وسط گود سیاست گیر افتاده.
حال باید دید این ماجرای فرهنگی قرار است بستری باشد برای باز شدن یخ روابط سیاسی ما و مصریها یا وسیلهای است برای سردتر کردن روابط؛ البته بعد از اینکه پرتقال فروش مربوطه را یافتیم و بالاخره فهمیدیم اصلا ارتشی بود یا نبود؟
باستانشناسان ایتالیایی بقایا و استخوانهایی که به احتمال زیاد به لشکر کمبوجیه تعلق داشته و در حدود 2هزار و 500سال پیش در شنهای صحرایی در غرب مصر مدفون شدهاند را کشف کردند.
براساس نوشتههای هرودوت، کمبوجیه پسر کورش پس از نافرمانی کاهنان معبد آمون از خواستههای وی 50هزار جنگجو را از تبس برای حمله به واحه سیوه در مصر اعزام کرد که این سپاه پس از 7 روز پیادهروی در بیابان به واحهای به نام El Kargha رسیدند که پس از خروج از آن دیگر هرگز دیده نشدند.
هرودوت مینویسد: بادی قدرتمند و کشنده از جنوب برخاسته و تودههای عظیمی از شن را به همراه آورده است و تمامی نیروهای این لشکر را در خود مدفون کرده است.
افسانه لشکر ناپدید شده کمبوجیه بهتدریج در غبار تاریخ به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه این دو دانشمند ایتالیایی اعلام کردند نشانههایی را از لشکر ایرانی که توسط توفان شن بلعیده شده بودند، کشف کردهاند.
در کنار این اجساد صخرههایی به شکل یک پناهگاه طبیعی در ابعاد 35 متر در 8/1متر در 3 متر کشف شده که بهدلیل ابعاد بزرگ، مکانی مناسب برای پناه گرفتن از توفان شن به شمار میرفته است.
براساس گزارش دیسکاوری، محققان ایتالیایی برخلاف دیگر باستانشناسان، مسیری متفاوت از مسیرهای مورد مطالعه را از سمت جنوب بررسی کرده و موفق به کشف بقایای این لشکر بزرگ شدند.
رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در نامهای زودهنگام از رئیسجمهوری مدد خواست و رئیسجمهور هم دستور اعزام هیأتی به صحرای مذکور را صادر کرد. اما...
زاهی هواس، باستانشناس معروف مصری که اکنون دبیرکل ارشد هیأت باستانی مصر است در سایت رسمی خود این خبر را تکذیب کرده و نوشت لازم است من مردم جهان را در زمینه اخباری که به تازگی در روزنامهها و خبرگزاریها منتشر شده است درباره برادران ایتالیایی که کشف بقایای ارتش کمبوجیه پادشاه ایرانی را مطرح کردهاند، آگاه و در همینجا اعلام کنم که این اخبار بیپایه و اساس و گمراهکننده است.
او فعالیت این دو برادر را غیرقانونی میخواند و یادآوری میکند که آنها پیش از این نیز با افسانهبافی قصد فروش اشیای عتیقهای را در مکانهای دیگر داشتهاند. و سازمان میراثفرهنگی نیز طی اطلاعیهای بر مواضع خود پافشاری کرده و ماجرا را تا حدودی سیاسی اعلام کرد.
همچنین پائولو گاللو رئیس هیأت باستانشناسی در واحةالبحرین مصر و محقق مصرشناس در دانشگاه تورین ایتالیا و عضو انجمن باستانشناسی اسکندریه مصر نظراتی نزدیک به
زهی هواس بیان کرده است. او گفته: «من این ادعا را تأیید نکرده بلکه آن را تکذیب میکنم. میتوان گفت در واحة البحرین (در مصر)، تنها اثر باستانی که تاکنون به دست آمده، معبدی متعلق به سلسه سیام فراعنه است... هیچکس زمانی که برادران کاستیلیونی میگویند ما این اشیا را یافتیم، آنجا حضور نداشته و هیچکس نمیداند آنها این اشیا را دقیقا کجا پیدا کردهاند و هیچکس (غیر از خودشان) تاکنون این اشیا را از نزدیک ندیده است. بنابراین این یک رویه و روش علمی نیست.
این آقایان باستانشناسان آماتور هستند و حرفهای به حساب نمیآیند. چون باستانشناسان حرفهای و متخصص بهگونه دیگری عمل میکنند حرفهایها ابتدا اشیای پیدا شده را در جای خود باقی گذاشته تا از آن مستندنگاری علمی، عکاسی و گزارش کاوش تهیه کنند و سپس بلافاصله مقامات مسئول و متخصصان دیگر را درخصوص یافتههای خود در جریان میگذارند.»
او تاکید میکند: «آقایان کاستیلیونی باستانشناسان آماتوری هستند که مدتهاست اجازه ورود به مصر را دیگر ندارند، چون مقامات مصری دقیقا به خاطر روشهای غیرعلمیشان به آنها بیاعتمادند». همچنین او میافزاید: « تنها منبعی که از ناپدید شدن این لشکر سخن میگوید فقط هرودوت است. تمام داستان و تاریخنگاری هرودوت، مورخ یونانی، علیه کمبوجیه است. او در حقیقت میخواهد تصویری منفی از کمبوجیه ترسیم کند.
احتمالا به همین دلیل او از این تحرک نظامی در صحرا سخن میگوید تا نشان دهد کمبوجیه اصلا فرمانده خوبی نبوده است. این ادعای هرودوت همانند ادعای دیگرش درباره کشته شدن گاو آپیس توسط کمبوجیه است. در حالی که در جریان کاوشهای باستانشناسی در مقبره گاو مقدس، تابوت بسیار زیبا و بزرگی به دست آمد که آن را کمبوجیه برای تدفین این گاو مقدس ساخته و به مصریها اهدا کرده است. بنابراین علم باستانشناسی، خلاف گفتههای هرودوت را نشان داده است.»
اقدام بعدی، درخواست ایران از یونسکو
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بیکار ننشسته و همچنان در تلاش برای کشف حقیقت ماجراست و با ارسال نامهای به یونسکو خواستار کمک این سازمان جهانی برای صیانت از هویت 50هزار سرباز هخامنشی در مصر شده است.
حسن محسنی، مدیرکل اداره روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از ارسال نامهای به یونسکو برای صیانت از هویت 50هزار سرباز هخامنشی در مصر خبر داد.
وی با اشاره به نگرانیهای موجود نسبت به تلاش مصریها برای از بین بردن هویت این سربازان هخامنشی میگوید: دکتر زاهی هواس، رئیس شورایعالی عتیقهجات مصر در وبلاگ شخصی خود آورده است که کشف بقایای ارتش کمبوجیه در مصر بیاساس و دروغ است.
این اظهار نظرهای مقامات مصری نشان میدهد که بهدلیل فشارهای سیاسی اقدام به انتشار چنین مطالبی میکنند به همین دلیل طی نامهای از یونسکو درخواست کردهایم تا سریعاً هیأت کاوش باستانشناسی را برای تعیین و تثبیت هویت 50هزار سرباز هخامنشی در مصر اعزام کند. مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری میافزاید: در این نامه پیشنهاد کردهایم که مسئولیت هیأت باستانشناسان اعزامی به مصر، با ایران باشد.
محسنی با بیان اینکه ماهیت تاریخی کشف این 50هزار سرباز هخامنشی و حساسیتهای فراوان آن برای دولت مصر چندان خوشایند نخواهد بود، یادآور شد: شورایعالی عتیقهجات مصر زیر نظر رئیسجمهوری مصر اداره میشود و همین موضوع میتواند بار سیاسی خاص ادعای رئیس این شورایعالی و تأثیر تعیینکننده فشارهای احتمالی وارده را دوچندان کرده باشد.
وی در ادامه میگوید: تمام مستندات مرتبط با بقایای 50هزار سرباز هخامنشی توسط دانشگاه لچه بررسی شده است اما نگران این هستیم که فشارهای سیاسی بر این دانشگاه باعث شود هویت آثار را خدشهدار کنند و تغییر دهند به همین دلیل با ورود یونسکو به این قضیه و اعزام هیأت کاوش به مصر تا حدودی از نگرانیها کاسته میشود.
رضا مرادی غیاث آبادی که پژوهشگر و نویسنده در زمینه باستانشناسی، اخترباستانشناسی، گاهشماری و فرهنگ ایران باستان است و بیش از 20 جلد کتاب از او به چاپ رسیده است نیز در این باره مینویسد: تازگی اخبار فراوانی از 2 برادر دوقلوی ایتالیایی که بازماندههای ارتش کمبوجیه در مصر را کشف کردهاند، منتشر شده است. در برخی گزارشهای فارسی از همین خبر، چنان روی دوقلو بودن این دو برادر تأکید و اصرار شده که گویی اگر آنان دوقلو نبودند، ارتش کمبو جیه کشف نمیشد.
در چند سال اخیر این سومین بار است که کسانی مدعی کشف ارتش کمبوجیه در مصر یا در لیبی میشوند.
ساختار این خبر- همچون نمونههای پیشین- بسیار عامیانه و اکتشافاتی «ژول ورن» گونه و مناسب نشریات جنجالمآب است که بهدنبال مخاطب بیشتر و جلبتوجه هستند. تا آنجا که موضوع را دنبال کردم، هیچ گزارش علمی یا دستکم گزارش مقدماتیای که متکی به شواهد باستانشناختی، نقشهها و عکسهای مستند باشد، پیدا نکردم. چند عکس بیربط با موضوع و ساختگی نیز در پیشانی اخبار آمده بود که سخت سوءظن برانگیز مینمود. چنین خبری را فعلاً به صرف همین گزارشها نمیتوان باور داشت؛ مگر آنکه گزارشهای علمیتر و معتبرتری از آن نشر یابد.
بازگویی روند مطالعات و سیر منطقی آن و نیز نام مکانهایی که در این خبر آمده است، همگی با یکدیگر متناقض و بیارتباط هستند. برای مثال شهر و واحهسیوَه (به اشتباه: سیوا) در شمالغربی مصر و نزدیکی مرز لیبی، شهر سُلوم در شمال مصر و در ساحل دریای مدیترانه، شهر و واحهالخَرجَه (خَرجَه/ خرِگه) در مصر مرکزی و معبد بزرگ آمون در کرنَک، در جنوب شرقی مصر و شمال سد اسوان است (البته معبد کوچک دیگری برای خدای آمون در سیوه وجود داشته است).
ما ایرانیان نیز که گاهی در برابر خارجیان احساس ضعف میکنیم و تصور میکنیم هر چه در نشریات فرنگی گفته شود، وحی منزل و بلاتردید است و جایی برای بحث و بررسی نمیگذارد همچون همیشه به سرعت ذوقزده و احساساتی شدیم و بدون احساس نیاز به کسب اطلاعات بیشتر از منابع موثق علمی، آنرا خبر اول روزنامهها و نشریات کردیم.
البته بدیهی است که در کنار اهداف معلوم و نامعلومِ سازندگان این قصههای ماجراجویانه و اکتشافی، نشریات و مخاطبان آنها نیز به اخبار مهیج نیاز دارند. اولی برای کسب مخاطب و دومی برای نیازهای تخدیری و کسب هیجان. بر هر دو گروه بالا به نسبت نامه رئیس سازمان میراث فرهنگی به رئیس دولت مبنی بر پیشنهاد پیگیری و انجام کاوشهای باستانشناسی در مصر، خرده کمتری وارد است. جا داشت که ایشان با صبوری و مشورت و بررسی بیشتر به این زودی در دام خبرسازان نمیافتاد.
بنده از مناسبات دیپلماتیک چیزی سر در نمیآورم و نمیدانم که فیالمثل چگونه میتوان در کشوری که با آن در قطع رابطه کامل هستیم، دست به عملیات کاوش زد؛ اما همین قدر میدانم که دستگاه باستانشناسی مصر به نحو چشمگیری در منطقه پیشرفته و روزآمد است. بسیاری از دانشگاهها و انستیتوهای باستانشناسی جهان در آنجا فعال هستند و دفتر و دستک و کارگاه و آزمایشگاه دارند. بعید میدانم آنان نیازی به توان باستانشناسی کشوری داشته باشند که ابزار و امکاناتی بیش از بیل و ماله و کمچه ندارد.
همیشه پای سیاست در میان است
اولین بار سازمان میراث فرهنگی در اطلاعیه خود پای سیاست را به میان این ماجرای فرهنگی باز کرد؛ البته کارشناسان مسائل سیاسی و روابط بینالملل نیز چنین مسئلهای را دور از ذهن نمیدانند. یکی از آنها دکتر ماکان عیدی پور، کارشناس روابط بینالملل است که در گفتوگو با همشهری این موضوع را تأیید میکند. او میگوید: امروز روابط ایران و مصر در تیرهترین وضعیت ممکن است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روابط سیاسی ایران و مصر قطع شد اما امروز ما در روابط فرهنگی هم مشکلات زیادی داریم بهخصوص در بحث میان شیعه و سنی و نسل کشی تازهای که آغاز شده است. صرفنظر از این موضوع ماجرای ضدایرانی شدن اعراب را هم باید در نظر گرفت.
عیدی پور معتقد است در شرایط کنونی اینکه مصریها بخواهند اقتدار تاریخی ایرانیان را انکار کنند، دور از ذهن نیست. وی میگوید: زمزمه امپراتوری ایران که تا مصر پیشروی کرده احیای امپراتوری فارس را بهدنبال دارد و طی آن قدرت گرفتن شیعه را در پی خواهد داشت که این امر نه تنها برای مصریها که برای جامعه عرب قابل پذیرش نیست؛ همان طور که در ماجرای حذف نام خلیجفارس، اعراب از هیچ کاری کوتاهی نمیکنند. این کارشناس امور بینالملل در ادامه تأکید کرد: امروز دنیای عرب حتی حاضر است از ثروت بسیاری که ممکن است کشف این اثر و نمایش آن در موزهها برایشان به ارمغان بیاورد، بگذرد تا نام ایران را از تاریخ حذف کند و به ذهن کسی خطور نکند که ایران بزرگترین قدرت منطقه در زمان باستان بوده است.
عیدی پور نکته جالب دیگری را مطرح میکند و آن عکسالعمل رژیم اشغالگر قدس است. او میگوید: باید دید مواضع اسرائیلیها چه خواهد بود. از طرفی در تمام متون مقدس یهود شاهان ایرانی ستوده شدهاند و از طرفی دیگر پذیرفتن قدرت تاریخی ایران برای آنها گران تمام میشود؛ بهنظرم باید منتظر سرمایهگذاریهای آنها در هالیوود بود تا با ساختن آثاری چون 300 دست به تحریف تاریخ ایران بزنند.
اذعان به جاه و جلال ایرانیها خطرات ژئوپوپلیتیک را به همراه خواهد داشت. قوم یهود همیشه در تلاش بودند تا با تاریخ جعلی خود را به ماقبل تاریخ وصل کنند و در این راه بهترین کار بهره بردن از شاهان ایرانی و اقتدارشان بوده است. مواضع رژیم اشغالگر قدس در آینده جالب توجه خواهد بود. عیدی پور پیشنهادی را هم در این زمینه مطرح میکند و میگوید: چندین راه برای شکستن یخ روابط سیاسی همیشه وجود دارد که میتوان به ورزش و فرهنگ در این میان اشاره کرد. ماجرای بهوجود آمده میتواند بستر مناسبی برای برقراری روابط صلح آمیز میان ما و مصریها باشد که این امر تنها با مذاکرات دوستانه و عدم موضعگیریهای تهدیدآمیز ممکن خواهد بود.
هرودت کیست؟
اصل ماجرای ارتش گمشده از نوشتههای هرودوت برگرفته شده است؛ مورخی یونانی. البته در روایت معتضدهم یونانیها رقبای ایران در فتح مصر دانسته شدهاند و این خود در صحت گفتههای هرودوت سؤالهای بسیاری را در ذهن میپروراند. نوشتههای او شامل 9 کتاب است و از اینجهت آن را «تاریخ در نه کتاب» مینامند و هر یک از کتابهای او به نام یکی از ارباب انواع یونان کهن است. بعضی از محققان تقسیم و نامگذاری آثار هرودوت را از قرون بعد میدانند و معتقدند که تألیفات او ابتدا تقسیماتی نداشتهاست.
هرودوت زمان وقوع حوادث تاریخی را در بعضی از گزارشها، درهم و ناهماهنگ نوشتهاست ودر موارد زیادی داستانگویی جای تاریخ را گرفته. علاوه براینها گویی روح اسطورهپرستی یونانی هم در آثار هرودوت جایگاه ویژهای داشتهاست. نوشتههای هرودوت درباره بابل و آسور هم آشفته و افسانهآمیز است. وی کاهنان مصر و بابل را مأخذ تحقیقات خویش معرفی کردهاست. با اینوجود کتابهایش در معرفی اوضاع و احوال مشرقزمین در عهد باستان قابلتوجهاست.
نظرات مورخان و مشاهیر درباره هرودوت
هرودوت در زمان خود نویسنده بسیار معروفی بود و گفته میشود که نوشتههای خود را در زمان بازیهای المپیک در آتن میخواندهاست. دانشمندان قرون بعد عقاید متفاوتی در باره آثار او داشتهاند، اما روی هم رفته بیشتر محققان او را مورخی میدانند که سعی بر نوشتن حقیقت داشتهاست.
اوسویوس، وقایعنگار معتبر قرن سوم میلادی ضمن گفتوگو درباره سالهای ۴۴۵ و ۴۴۶ پیش از میلاد، میگوید: هرودوت کتاب خود را در ملأعام در آتن خواند و به افتخار بزرگی نایل شد.پلوتارک اشاره میکند که هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده و آنها در برابر ستایش شهر آتن، ده تالان به او دادهاند.
ارسطو او را افسانهگوی، ولی خوشبیان و دارای قدرت نویسندگی دانسته و به اشتباهات هرودوت در علوم طبیعی اشاره کردهاست.
توسیدید که تاریخ جنگهای پلوپونزی را نوشتهاست، میگوید: هرودوت نثرنویسی بود که به حقیقت نویسی علاقه نداشت.
کتزیاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشتههای او را درباره کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشاه تکذیب کردهاست.
ژوزف فلاویوس مورخ یهود و مان تُن مورخ مصری هم معتقد به اشتباه در روایات او هستند. سیسرون، سخنور نامدار رومی، او را پدر تاریخ نامیده ولی در عینحال به افسانهگویی او اشاره کردهاست.
دیودور سیسیلی هم به افسانههایی که هرودوت وارد تاریخ مصر کرده، اشاره دارد.سترابون جغرافیدان نامدار مینویسد: به شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر میتوان اعتماد داشت تا به هرودوت و مورخان دیگر عهد قدیم.
اما تاریخدانان متأخر معتقدند که با وجود افسانهگویی، از حقیقت زیاد دور و به آن بیتوجه نبودهاست. و سرانجام درباره هرودوت باید گفت که بیشتر کشفیات راجع به ایران قدیم مطالب نوشتههای او را تأیید میکند و همچنین باید گفت بسیاری از گفتههای او در مورد ایرانیان غلط است و ناشی از یونانی بودن و حس ملیگرایی اوست.سؤال دیگر اینجاست که آیا ادعای مورخی را که بسیاری او را افسانه گویی خلاق مینامند میتوان سندی بر صحت تاریخ نامید؟
موضوع بر سر بودنیا نبودن ارتش مذکور نیست، موضوع اینجاست که ماجرای ارتش کمبوجیه ناتوانی بزرگی را بر ما نمایان میکند و آن هم نبودن تحقیقات و پژوهشهای کافی در زمینه تاریخ در کشور و هیجانزده شدن زود هنگام همه ماست. مادامی که علاقه زیادی به تاریخ گذشته کشور نشان نمیدهیم و بیشتر به سیاهنمایی و دلزدگی از شاهان و ستمهای آنان مشغولیم باید با چنین رویدادهایی هم مواجه شویم.
مهم نیست که تاریخ، تاریخ ستم و ظلم بوده یا مظلومیت، مهم اینجاست که اصل ماجرای تاریخ برای ما روشن باشد که هم ارزشهای میراث فرهنگی مان را بدانیم و بشناسیم و هم اقتدار ایرانی را که از شرق تا غرب را در برگرفته بود و هم اینکه هر کسی نتواند با احساسات ما به این راحتی بازی کند. فرض کنیم چنین ارتشی اصلا وجود ندارد یا این اکتشاف حاصل شهرتطلبی 2برادر ایتالیایی است چرا ما باید تا این اندازه احساساتی با مسئله روبهرو شویم و فرصت تحقیق و پژوهش در اصل ماجرا را هم بهخود ندهیم؟