امروزه اهمیت لئواشتراوس در محافظه‌کاری نوین آمریکا بر هیچ‌کس پوشیده نیست. بنابراین، نباید از این تعجب کرد، اگر امروزه سیاستمداران و نظریه‌پردازان نومحافظه‌کاری آمریکا، هر از گاهی یادی از پدر خوانده خود بکنند.

از این‌رو بخشی از شناخت روندهای فعلی سیاست در آمریکا و جهان معاصر، با آگاهی از آرای این فیلسوف امکان‌پذیر است.

مقاله حاضر بیشتر سیری است اجمالی در زندگی‌نامه فرهنگی لئواشتراوس و نیز نگاهی خاص دارد به کتاب معروف وی، یعنی «آزار و هنر نگارش» که در آن وی به بحث درباره علل پنهان‌نگاری یا نگارش رمزآلود می‌پردازد.

به نظر می‌رسد که اشتراوس، این شیوه را در جهت اندیشه‌ محافظه‌کارانه خود به استخدام درآورده بود.

مریم محمدی:

بیشترین دلیل براهمیت اشتراوس (1973-1899) را می‌توان نقاد بودن نسبت به عقلانیت و فلسفه سیاسی مدرن دانست. از منظر وی مدرنیته منجر به طرد ارزش‌های اخلاقی و فضیلت می‌گردد.

«خرد و تمدن» را از میان برده، تاریخ روایی و نسبی‌گرایی را جایگزین آن می‌سازد که نتیجه‌ و محصول آن‌را می‌توان به قدرت رسیدن دو حکومت «توتالتین» نازیسم و کمونیسم ذکر کرد.

اشتراوس برای رهایی از بحران‌های عصر مدرن راهی به جز بازگشت به فلسفه سیاسی کلاسیک معرفی نمی‌کند و به همین منظور به دنبال ریشه‌یابی این بحران به تامل دوباره اندیشه‌های فیلسوفانی چون افلاطون، ماکیاولی، ‌هابز، روسو، هگل و نیچه پرداخت.

اشتراوس هیچ‌گاه نهضت ضدعقل‌گرایی نیچه و‌هایدگر را قبول نکرد و رهیافت آن‌ها را تاریخی‌گرایی رادیکال نامید، که خود، بحران دیگری برای فلسفه مدرن محسوب می‌گردد.

اشتراوس اساس فلسفه را مبتنی بر عقل و از جهتی دیگر عقل مدرن را برای فلسفه ناکار آمد می‌دانست.

بنابراین او به دنبال نوع دیگری از فلسفه عقلانی بود تا بتواند حقیقت را بیاموزد. آشنایی اشتراوس با فلسفه اسلامی مربوط می‌شود به اواخر سال 1932، یعنی با حمایت‌مالی «بنیاد علوم اجتماعی راکفلر آلمان» در فرانسه به مدت دو سال درباره فلسفه اسلامی و یهودی دوره میانه به مطالعه مشغول بود.

در این زمان با دو تن از دانشمندان عرب شناس معروف فرانسوی به‌نام‌های «لوئی ماسینیون»(3) و «آندره زیگفرید» آشنا شد.

وی پس از خواندن آثار ابن میمون؛ فیلسوفی یهودی که در سرزمین‌های اسلامی رشد کرده و حتی بسیاری، وی را مسلمان می‌دانند با اندیشه‌های فیلسوفانی همچون فارابی و ابن‌سینا و ابن‌رشد که معلمان فکری ابن‌میمون بودند، آشنا شد و به دلیل نزدیکی آراء و اندیشه‌های این فیلسوفان با آراء و اندیشه‌های فیلسوفان یونانی، به بازخوانی اندیشه‌های سقراط، افلاطون و ارسطو به صورت جدی‌تر پرداخت و با فلسفه یونان کلاسیک آشنا گردید.

این آشنایی با این دو حوزه فلسفی منجر به نگارش دو کتاب به نام‌های «فلسفه و شریعت»(1935) و «آزار و هنر نگارش»(1952) شد.

لئواشتراوس در کتاب «فلسفه و شریعت» مباحث بسیار عمیقی درباره فلسفه سیاسی ابن‌میمون، ابن‌رشد، ابن‌سینا و فارابی را بیان کرد.

این مباحث به قدری حائز اهمیت بودند که می‌توان اصول و مبانی فلسفی اشتراوس را در آثار بعدی وی ردیابی کرد و این کتاب حاوی نقادی موشکافانه اشتراوس از فلسفه مدرن با توسل به آراء متفکران اسلامی است.

در کتاب «آزار و هنرنگارش»(1952) اشتراوس تز بسیار مهم خود یعنی «پنهان‌نگاری» (Esotericism) را که به ارتباط میان «فلسفه و سیاست» می‌پردازد، با بررسی‌های عمیق بر روی آثار فیلسوفان سیاسی اسلامی و استفاده از عقاید آن‌ها و تطبیق با آثار کلاسیکی همچون «قوانین Laws» و «جمهور Republic» افلاطون، گسترش می‌دهد.

فهم این روش در تفکرات اشتراوس مستلزم درک فلسفه سیاسی اسلامی بود چراکه هنگامی که وی مشغول مطالعه آثار فیلسوفان اسلامی بود برای نخستین بار با پدیده‌ پنهان نگاری، مواجه گردید. روشی که کاملاً برخاسته از اندیشه‌های فیلسوفان سیاسی اسلامی همچون فارابی، ابن‌رشد و ابن‌سینا است.

فارابی در رساله «تلخیص النوامیس» با صراحت تمام «پنهان‌نگاری» در افلاطون را آشکار کرده و بیان می‌دارد که: «افلاطون حکیم به خود اجازه نمی‌داد که علوم و دانش‌ها را برای همگان اظهار و بیان کند لذا روش رمز و لغزگویی و معناآوری و دشوارگویی را برگزید».

ابن‌میمون نیز در کتاب خود «دلاله الحائرین» بر ویژگی مخفی‌آموزی خود پافشاری می‌کند و اشتراوس نیز با صراحت به خوانندگان می‌گوید: «او فقط سرفصل‌های آموزه مخفی خود را ارائه کرده نه خود فصول را».

پنهان‌نگاری چگونه روشی است؟

پنهان‌نگاری شیوه‌ای است که در آن فیلسوف سیاسی به دلایلی ایده‌ها و اندیشه‌های خود را به گونه‌ای به نگارش در می‌آورد که فهم واقعی آن برای همگان میسر نیست.

در این‌گونه آثار ابزارهای ادبی بسیاری برای پنهان کردن افکار و ایده‌های واقعی یک فیلسوف موجود است از جمله: تناقضات، اسامی مستعار، جملات عجیب و غریب و... که وجود چنین ویژگی‌هایی باعث می‌شود تا فهم متون نیازمند مطالعه دقیق و عمیق باشد. این روش را از لحاظ تاریخی می‌توان در آثار فیلسوفان سیاسی کلاسیک مثل افلاطون دنبال کرد.

افلاطون در «فایدروس» درباره برتری تعلیم شفاهی بر تعلیم نوشتاری و در کتاب «جمهوری» و «قوانین» راجع‌به ضرورت بیان مطالبی مصلحتی بحث و گفت‌وگو می‌کند.

همچنین پنهان‌نگاری به اشتراوس در نقد فلسفه مدرن این کمک را می‌کند تا دو مکتب رایج و متداول مدرن یعنی «تاریخ‌‌گرایی» و «پیشرفت‌گرایی» را به چالش بکشد و بنایی جدید در فهم متون فلسفی سیاسی کلاسیک به نام «فهم واقعی تاریخی» ایجاد کند. اشتراوس سه دلیل عمده را برای به کارگیری روش «پنهان‌نگاری» بیان می‌کند:

1 – اشتراوس مهم‌ترین دلیلی را که فیلسوفان را وامی‌داشته تا نوشته‌های خود را به صورت پنهان‌نگارانه تدوین کنند، تعقیب و آزار فیلسوفان می‌دانسته و معتقد بود که در جوامعی که آن‌ها زندگی می‌کردند در میان مردمان‌شان بسیار غریب بودند و حاکمان نیز رویکردی مناسب به آن‌ها نداشتند؛ زیرا براین باور بودند که اندیشه‌های فیلسوفان، جامعه و حکومت را به چالش می‌کشد. چون یکی از اهداف فیلسوف کشف حقایق است.

بنابراین ممکن است این کشف(حقیقت) به ضرر حاکمان تمام شود. بنابراین یک فیلسوف برای این‌که به ادامه حیات خود بپردازد برای بیان افکار و اندیشه‌هایش از روش پنهان‌نگاری استفاده می‌کرده است.

اشتراوس ماهیت پنهان‌نگاری را بدین‌گونه تبیین می‌کند: «روش پنهان‌نگاری برای حفاظت از فیلسوف و تفکرش ضروری بود تا همچون سپر از جان وی در مقابل خطراتی که از ناحیه حاکمان و جامعه بر آن‌ها تحمیل می‌شد، دفاع کند».

2 - دلیل دیگر اشتراوس برای به‌کار بردن این روش، وظیفه سیاسی است؛ زیرا بر عهده فیلسوف است تا از سلامت روانی جامعه دفاع کند و پنهان‌نگاری روشی بود که در آن حقایق سیاسی به صورت رمز و مخفی نگاشته می‌شد، تا افکار مردم دچار تردید نگردد؛ زیرا نقد آشکار، جامعه را به خطر می‌اندازد و بنابراین یک فیلسوف سیاسی باید ظاهر باورهای موجود جامعه را نیز در نظر داشته باشد و شیوه و روشی برای نگارش افکار و عقاید خود انتخاب کند، تا به باورهای عموم جامعه آسیبی نرساند و در ضمن نیز بتواند آراء و افکار خود را برای آیندگان بیان کند به همین دلیل اشتراوس معتقد است که آثار فلسفی-سیاسی برای دو دسته از خوانندگان نوشته می‌شوند:

الف- خوانندگان عمومی که اکثریت را تشکیل می‌دهند و معتقد به باورهای رایج و سنتی هستند.

ب- خوانندگان خاصی که اقلیت را تشکیل می‌دهند و به باورها و اعتقادات رایج زمانه و جامعه خویش باور چندانی ندارند و به دنبال فهم باطنی آثار می‌باشند.

3 – دلیل دیگر برای پنهان‌نگاری همانا آموزش فلسفه بود که در آن فیلسوف به دنبال ارتقای سطح فلسفه و فلسفیدن بود و برای نسل‌های بعدی از محققان و فیلسوفان آینده می‌خواهد تا با تامل و تحقیق دقیق حقایق امور را کشف کنند و به بطن یک متن و اثر رسوخ پیدا کنند و بتوانند جان مطلب را از درون آن دریابند و از همین رو فیلسوفان گذشته با استفاده از این روش بالاترین مرحله از آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را برای فیلسوفان آینده مهیا می‌کردند.

نتیجه

نوآوری و ابتکار اشتراوس به عنوان فیلسوف و اندیشمند حوزه فلسفه سیاسی در به کارگیری پنهان‌نگاری در قرن بیستم است که براساس آن مکتب‌های بزرگ مدرن را زیر سئوال می‌برد.

چنان‌چه خود بیان می‌دارد، آموزه‌ پنهان‌نگاری همین اندازه به ما می‌فهماند که ضروری است، تمامی داوری‌های خود را درباره فلسفه سیاسی کلاسیک و میانه کنار بگذاریم و به دنبال یادگیری از فیلسوفان گذشته باشیم چون بسیاری از نکات را فقط می‌توان از انسان‌های غیرمدرن و سنتی آموخت.

اندیشه‌های اشتراوس در زمانی انتشار یافت که اوج تفکر لیبرالی جهان را فراگرفته بود؛ همان دوره‌ای که اندیشه‌های پوپر از نفوذ و اهمیت بی‌شماری برخوردار بودند. پوپر با توسل به پشتوانه فکری مدرن توانسته بود افلاطون را به چالش بکشد.

در این میان برای مقابله با اندیشه‌های نسبی‌گرا، تاریخ‌گرا، پیشرفت‌گرا و رفتارگرایی مدرن یک تفکر باید از نفوذ و جذابیتی برخوردار باشد تا بتواند خواننده را به همراه داشته باشد.

اندیشه‌های اشتراوس با چنان استحکامی بیان شد که به سرعت جامعه دانشگاهی را تحت تأثیر قرار داد و در سراسر جهان بالاخص آمریکا نفوذ و مکتبی به نام «نومحافظه‌کاری» را ایجاد کرد.

منابع:

1 – لئواشتراوس، فلسفه سیاسی چیست؟ فرهنگ رجایی، با انتشارات علمی و فرهنگی 1373.
2 - لئواشتراوس، ‌روان‌شناسی استبداد، محمدحسین سروری، انتشارات آگه 1373.
3 – محسن رضوانی، لئواشتراوس و فلسفه سیاسی اسلامی، مرکز انتشارات آموزشی و پژوهشی امام خمینی 1385.