دکترمحمدرضا اسدی: «محافظه‌کاری» پیش از آن‌که «مفهوم» باشد، «مسلک» است و البته پیشتر یک مسلک «سیاسی».

بنابراین بیش از آن‌که در میان شبکه‌ای از مفاهیم جست‌وجو و تعریف شود می‌باید برمبنای مجموعه‌ای از عملکردها و مناسبات عینی، شناخته شود. شناخت یک مسلک سیاسی، گرچه خاستگاهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد، اما تهی از «مفهوم» نیز نیست. از این‌رو با تحلیل مفهومی نیز شاید بتوان از سویی دیگر به تبیین این مسلک کمک کرد.

آیا برای تبیین محافظه‌کاری، اول باید مفهوم آن را توضیح داد و براساس آن به سراغ «روشی» رفت که بتواند محافظه‌کاری را تشریح کند یا بالعکس، اول می‌باید «روشی» داشت تا به واسطه آن بتوان به شناخت محافظه‌کاری دسترسی یافت؟ چگونه می‌توان از این‌ «دور» موضوع و روش خارج شد؟

«شاید» دور موجود بین موضوع و روش از طریق «تعامل متقابل» موضوع و روش در پرتوافکنی بریکدیگر برطرف شود. این قلم می‌کوشد با استفاده از «واقعیت عینی» ظهور یافته در جامعه کنونی ایران اسلامی،از طریق توجه به تعامل متقابل «مفهوم و مصداق» محافظه‌کاری، ضمن برشماری برخی از خصلت‌های آن، اشاره‌ای مقایسه‌ای میان محافظه‌کاری ایرانی و محافظه‌کاری غربی داشته باشد.

محافظه‌کاری با این‌که بیشتر یک مسلک سیاسی است، ولی مبتنی بر مبانی معرفتی و هستی شناختی است وکدام مسلک است که فاقداین بنیان‌ها باشد؟ ممکن است خود محافظه‌کاران به آن بنیان‌ها توجه نداشته باشند، اما عدم توجه ایشان، دلیل عدم اتکای آن مسلک، برآن بنیان‌ها نیست.

شاید بتوان به برخی از این‌اصول‌وخصلت‌های‌معرفتی‌وعینی‌ اشاره‌کرد‌که‌ غلیظ‌تر‌ یا رقیق‌تر آن‌ معمولاًدراشکال‌مختلف‌ محافظه‌کاری‌به‌چشم‌می‌خورد. اگرچه‌این قلم‌ به هیچ وجه‌ مدعی‌تعیین«فصل‌مقوم»‌برای محافظه‌کاری نیست، اما‌آن‌خصلت‌هایی که ‌عموماً در محافظه‌کاری ‌و خصوصاً با تأکید بر شکل ایرانی معاصرش، وجود دارد به قرار ذیل است. 

1. محافظه‌کاری و دین، ارتباطی وثیق دارند و حداقل، محافظه‌کاری مدعی است که در انتخاب اهدافی کلی ‌اعم از اهداف سیاسی و غیرسیاسی‌ مبتنی بر هدایت‌های دینی فعالیت می‌کند.

2. محافظه‌کاری، ضمن استقبال از محاسن علمی، فرهنگی و... «تجدد»، مواردی را که مغایر با هدایت‌ها و نصوص دینی و اسلامی باشد، طرد می‌کند و در همین راستا بر «سنت» موید به عقل و دین، توجه ویژه می‌شود.

3. محافظه‌کاری بر نقش «عقل» و «علوم جدید» و «تکنولوژی نوین» در کشف «روش‌»ها برای رسیدن به «اهداف»تأکید تام دارد والبته محدوده حجیت احکام عقل، برای محافظه‌کاران تا آن‌جایی است که تعارضی با نصوص دینی نداشته باشد.

4. تأکیدبررشد«عدالت، عقلانیت و معنویت»درجامعه اسلامی،سه هدف‌اصلی تفکر محافظه‌کاری است و دولت اسلامی موظف به هدایت جامعه در مسیری است که هم دنیای دینداران را تأمین کند و هم آخرتشان را.

5. در نگرش محافظه‌کاری، حق تقدم با «عدالت» است و حد «آزادی»، عدالت است و بنابراین درنهایت، شاخصه‌های متنوع آزادی نیز می‌باید درخدمت برآوردن عدالت و تأمین سعادت دنیوی و اخروی باشد.

6.حکومت و سیاست و اقتصاد و فرهنگ از اموری است که در تفکر محافظه‌کاری به نحو ایدئولوژیک اداره می‌شود و از این‌رو تمامی این اضلاع در مسیر نیل به اهداف دینی طراحی می‌شود.

7. اقتصادمطلوب، درتفکرمحافظه‌کاری –در مقام تئوری-گرچه اقتصاد اسلامی است، اما درعمل، آمیخته‌ای از اقتصاد بازار آزاد و اقتصاد دولتی است.

8. آراء عمومی در تفکر محافظه‌کاری، میزان مقبولیت نظام را تعیین می‌کند، اما مشروعیت، امری نیست که از رأی مردم اخد شود، بلکه مبتنی بر «باید» عقلی و برهانی است.

9. توجه به فرهنگ و اشاعه آرمان‌های ارزشی و فرهنگی و دینی گرچه از مقاصد اصلی تفکر محافظه‌کاری است، اما درعمل تاکنون آن‌چنان که شایسته است به این امور پرداخته نشده‌ا ست و خاصه در دو دهه اخیر در زیر فضای سنگین «اقتصادزدگی» و «سیاست‌زدگی» توفیق تنفس راحت نیافته است.

10. در تفکر محافظه‌کاری ایرانی اسلامی معاصر، انسان‌موجودی است که تکویناً آزاد است اما تشریعاً و عقلاً موجودی مکلف است که ‌باید در مسیر تقرب به خداوند گام بردارد و حتی شناخت حقوق انسان و احقاق آن ‌باید در مسر رساندن آدمی به مقام عبودیت خداوند باشد.

11. گرچه نوعی «جزم‌گرایی» به اصول و مبانی دینی و معرفتی و فلسفی در تفکر محافظه‌کاری وجود دارد، اما اتکا به اجتهاد پویا در چهارچوب اصول جازم معرفت شناختی و هستی شناختی در جهت پاسخ‌گویی به معضلات انسانی،از بارزترین خصلت‌های نگرش «محافظه‌کاری» در دوره معاصر ایران اسلامی است.

آن چه‌گفته‌شد علی القاعده با نگرش محافظه‌کاری که در غرب توسط کسانی چون برک، بونالد، هلر، کولریج و از متاخرین آن‌ها کسانی چون مانهایم و اشتراوس شکل‌گرفته است قابل مقایسه است.

شاید در این مقایسه به نکات مشترکی برسیم‌و بتوانیم «خمیرمایه اصلی» محافظه‌کاری را در فرهنگ‌های مختلف، بهتر بشناسیم،حداقل در مقام تئوری.

براین نکته نیز تأکید کنیم که در مغرب زمین «محافظه‌کاری» در برابر «لیبرالیسم» مطرح می‌شود، اما در نهایت، در اواخر قرن بیستم میلادی کار به جایی می‌رسد که چندان تفاوت مبنایی - حداقل در عملکرد - میان نومحافظه‌کاران ونولیبرال‌ها باقی نمی‌ماندتا جایی‌که شاخصه‌هایی چون «محافظه‌کارن لیبرال» یا «لیبرال‌های محافظه‌کار» نیز پدیدار می‌شوند.

این امکان‌نیز وجود دارد که در ایران اسلامی معاصر‌از نسبت محافظه‌کاری با اصول‌گرایی، اصلاح‌طلبی، تجددگرایی، سنت‌گرایی و مانند آن سخن به‌میان بیاید تا از این طریق نیز نقاط اشتراک و افتراق محافظه‌کاری با هر یک از این گرایش‌ها مشخص شود.

براساس چنین مقایسه‌ای شاید در آخر به نتایج شگفتی برسیم و یکی از آن نتایج شاید این باشد که محافظه‌کاری در «عمل» بعضاً نامی است که در «خصلت‌هایی» با پاره‌ای از عناوین معارض خود قابل جمع است و با برخی از عناوین هم خانواده و هم ردیف خود غیرقابل جمع!.

کد خبر 9724

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز