که قربانی آن دختر 5سالهای به نام ساناز بود. فردی که ماجرای این جنایت را به پلیس اطلاع داد، دایی ساناز بود.
او در جریان تحقیقات پلیسی به ماموران گفت: ساعتی قبل در راه رفتن به خانه پدرم بودم که نرسیده به آنجا متوجه دودی شدم که از پنجره ساختمان خارج میشد. سراسیمه خودم را به ساختمان رساندم و از پلهها بالا رفتم.
اما پس از شکستن در خانه، اثری از همسر و دختر 5 ماههام که آن روز در خانه پدرم بودند پیدا نکردم. در همین هنگام متوجه پیکر بیجان خواهرزاده 5سالهام شدم که داخل اتاق روی زمین افتاده و در آتش میسوخت. به سرعت خودم را به او رساندم و دیدم دهانش با چسب بسته شده.
مشغول خاموش کردن آتش بودم که ناگهان صدای نالههای همسرم را از داخل حمام شنیدم. وقتی به آنجا رفتم او و دختر 5 ماههام را دیدم که دست و پا بسته، داخل حمام زندانی شده بودند و بعد از اینکه هر دوی آنها را نجات دادم، ماجرا را بهاطلاع پلیس رساندم.
شروع تحقیقات
بعد از اظهارات این مرد، در حالی که بررسیها نشان میداد ساناز 5 ساله قبل از رسیدن داییاش به خانه جان باخته بود، به دستور قاضی هنرمند، بازپرس ویژه قتل تهران، تحقیقات تخصصی برای کشف راز این جنایت شروع شد.
ماموران در نخستین اقدام، به بازجویی از زندایی ساناز که تنها شاهد حادثه به شمار میرفت پرداختند. این زن مدعی شد: آن روز بهخاطر اینکه مادر ساناز سر کار بود و پدر شوهرم برای انجام کاری خانه را ترک کرده بود، به خانه آنها رفته بودم تا از ساناز نگهداری کنم. حدود ساعت 3:30 بعدازظهر بود و من سرگرم نگهداری از دختر خودم و ساناز بودم که زنگ در به صدا درآمد.
از پشت آیفون هرچه سؤال کردم کسی جواب نداد. به طرف در خروجی ساختمان رفتم و فراموش کردم در آپارتمان پدرشوهرم را ببندم. وقتی در کوچه هم کسی را ندیدم، از پلهها بالا رفتم و وارد آپارتمان شدم که ناگهان متوجه 2 مرد قوی هیکل شدم که داخل خانه بودند. آنها کلاه کاسکت داشتند و به همین خاطر صورتشان معلوم نبود. یکی از آنها که هیکل درشتی داشت، مرا گرفت و دیگری دستش را روی گلوی ساناز گذاشت و فشار داد.
او آنقدر گلوی ساناز را فشرد که متوجه شدم دیگر حرکت نمیکند. بعد هم دهانش را با چسب بست و مرد دیگر، من و دخترم را در حمام زندانی کرد و با ریختن بنزین خانه را آتش زد و هر دوی آنها پا به فرار گذاشتند. بعد از رفتن آنها، سعی کردم هر طوری شده خودم را از داخل حمام نجات دهم که در همین هنگام شوهرم سررسید و ما را نجات داد.
مظنون اشتباهی
زن جوان در حالی این جملات را به پلیس میگفت که مدعی بود یکی از مردان قویهیکل شباهت زیادی به عموی ساناز داشت. او به ماموران گفت که این مرد پیش از این هم خانه را آتش زده و حتی مادر ساناز را چندین بار تهدید کرده بود. همین اظهارات زن جوان باعث شد که پلیس، پدر و عموی دختربچه 5 ساله را بهعنوان مظنون به قتل دستگیر کند.
همزمان با دستگیری این دو مظنون، مادر ساناز نیز در جریان تحقیقات پلیسی اظهاراتی را در خصوص اختلافات خود با خانواده شوهرش بیان کرد که باعث شد ظن ماموران نسبت به افراد دستگیر شده بیشتر شود اما پدر و عموی ساناز در تمامی مراحل بازجویی اظهار بیگناهی کردند و گفتند که هیچوقت نمیتوانستند دختر بچه 5 ساله را که به او علاقه زیادی هم داشتهاند به قتل برسانند.
یک سرنخ
درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران برای به دست آوردن جزئیات بیشتر از نحوه به قتل رسیدن ساناز، پرس و جو از زن دایی او را که تنها شاهد ماجرا بود از سر گرفتند. زن جوان این بار جملههایی درخصوص نحوه ورود 2 مرد قوی هیکل به داخل آپارتمان به زبان آورد که با اظهارات قبلی او تفاوت داشت. ماموران که متوجه ضدونقیضگوییهای این زن شده بودند،بازجویی از وی را شروع کردند.
بررسی ادعاهای زن دایی
قاضی جعفرزاده، سرپرست دادسرای جنایی تهران با بیان این خبر گفت: زندایی 19 ساله ساناز 24 آذرماه دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
او سرانجام بعد از گذشت 48 ساعت، اعتراف کرد که ساناز را خود او به قتل رسانده و در اعترافاتش گفت: 5 سال قبل به عقد شوهرم درآمدم اما در این مدت رفتارهای خانواده او باعث شد که کینهشان را به دل بگیرم، روز حادثه پدر شوهرم، ساناز را نزد من که در طبقه بالای آپارتمان آنها سکونت داشتم آورد.
خودشان میخواستند به عیادت یکی از نزدیکان بروند و از من خواستند ساناز را چند ساعت نگهدارم. مادر ساناز چند روزی میشد که به حالت قهر به خانه پدرش آمده بود. ساناز پیش من ماند و آنها رفتند. بعد از خروج همه خانواده همسرم از آپارتمان، به فکر انتقامجویی افتادم. به سراغ ساناز رفتم و او را خفه کردم.
چون میدانستم که اگر جسدش را آتش بزنم با توجه به اینکه چند دفعه عمویش خانه را آتش زده بود، همه تصور میکنند این ماجرا تقصیر عمویش است، به طبقه همکف رفتم و از باک موتورسیکلتی که آنجا بود کمی بنزین کشیدم، نمیخواستم تمام خانهام آتش بگیرد، به همین خاطر فقط روی جسد و فرش بنزین ریختم و آنها را آتش زدم.
وی افزود: بعد با چسب، نوزادم را بستم و در حمام قراردادم. سپس پاهایم را بستم و دهانم را چسب زدم اما نتوانستم دستهایم را ببندم. بعد شیشه حمام را شکستم و منتظر ماندم تا شوهرم که بیرون ازخانه بود، برگردد. وقتی صدایش را شنیدم به بیرون دویدم وادعا کردم با سنگپای حمام، شیشه را شکستهام تا خود ونوزادم را نجات دهم.
متهم گفت: پشیمان شده بودم ولی کار از کار گذشته بود. چارهای نداشتم جز اینکه داستانی طراحی کنم و عموی ساناز را بهعنوان قاتل معرفی کنم.
قاضی فخرالدین جعفرزاده سرپرست دادسرای جنایی تهران با اعلام این خبر گفت: بررسیها نشان میدهد که این زن دارای سابقه افسردگی بوده و اکنون نیز دستور انجام آزمایشهای لازم در این خصوص برای متخصصان پزشکی قانونی صادر شده است