تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۸۸ - ۰۶:۰۲

ترجمه رضا خطیبی: وقتی وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در بروکسل گرد هم می‌آیند، قدرت مشترک و یکپارچه یکی از مراکز بزرگ اقتصادی و قدرت سیاسی جهان را به نمایش می‌گذارند.

میزان تولید ناخالص کشورهای عضو اتحادیه اروپا در مجموع حدود 11 تریلیون پوند است که اندکی بیشتر از آمریکا و 4 برابر چین است. این تمرکز شدید ثروت به دولت‌های عضو اتحادیه این امکان را می‌دهد تا سالانه در حدود 150میلیارد پوند برای نیروهای مسلح خود هزینه کنند.

این ارقام به منزله آن است که اتحادیه اروپا باید مرکز ثقل یک قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی باشد که پس از ایالات متحده دومین قدرت بزرگ در جهان است. اما برخلاف لفاظی‌های اغراق آمیز رهبران اروپایی، اتحادیه اروپا نتوانسته این قدرت را از حالت تئوری به‌صورتی واقعی تبدیل کند و در مقایسه با آمریکا پایین‌تر از ظرفیت خود عمل می‌کند.

جدا از مسائل مربوط به سیاست خارجی که مسئله غیرقابل مناقشه‌ای است کشورهای عضو، هنوز قدرت‌های نظامیشان را بسیج نکرده‌اند و کمبود توانایی‌های سازمانی، کشورهای مذکور را متوقف نکرده است. اما مذاکرات و جلسات پی‌در‌پی نوعی سیاستگذاری دقیق را برای اتحادیه اروپا به‌وجود آورده است. 27 وزیر امور خارجه اتحادیه در شورای روابط خارجی پیرامون سیاست امنیتی و خارجی اروپا تصمیم‌گیری  می‌کنند و البته مقامی عالی رتبه را با مسئولیتی مشابه «خاویر سولانا » دبیر کل پیشین ناتو تعیین کرده‌اند که بیان‌کننده خواست مشترک آنها باشد.

او کاترین اشتون انگلیسی، از کمیسیونرهای سابق تجاری اروپاست که اکنون سمت وزیر خارجه این اتحادیه را به عهده دارد.هر بار که خاویر سولانا ماموریت دیپلماتیکی را آغاز می‌کرد، بار مسئولیت اتحادیه اروپا را به‌طور کامل بر دوش می‌کشید؛ اگر چه با وجود تمام مهارت‌های غیرقابل انکارش وی مردی نبود که بتواند دنیا را تکان داده و یا بازار‌های جهانی را بالا و پایین کند.

در پایان هر نشست دولت‌های عضو اتحادیه درباره سیاست‌های خارجی تصمیم گرفته و به اشتون این امکان را می‌دهند که با آنها تنها درباره یک سری موضوعات گزینش شده خاص گفت‌وگو کند.

 «سر آیور رابرتز » سفیر پیشین بریتانیا در ایتالیا ، ایرلند و یوگسلاوی می‌گوید: ما دیدگاه مشترکی درباره مسائل مهم روز نداریم و هرگز آرای پراکنده و مخالف به اندازه یک رأی مشترک و منسجم ارزش ندارد. به دلایل گوناگون سیاسی و داخلی کشور‌های عضو به واقع آمادگی این را ندارند تا نیروهای خود را به‌صورت یک نیروی مرکزی و مشترک در آورند.

این مسئله به‌ویژه درباره 3قدرت بزرگ یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان صدق می‌کند چرا که آنها تنها زمانی گرد هم می‌آیند که بناست پیرامون یک مسئله مهم جهانی با یکدیگر صحبت کنند. ائتلاف اعضا به‌منظور نادیده گرفتن رأی اقلیت به اتحادیه اروپا این امکان را می‌دهد تا بیشتر تصمیماتش را توسط رأی اکثریت بگیرد اما سیاست خارجی از این قاعده مستثناست. هنگامی که وزرای امور خارجه اتحادیه گرد هم می‌آیند تمامی تصمیمات با اتفاق نظر افراد اتخاذ می‌شود. این امر به تمامی اعضا، از آلمان با 82 میلیون نفر جمعیت گرفته تا لوکزامبورگ تنها با 500هزار نفر جمعیت حق وتو می‌دهد.

در مورد مسائل مهم و بحث‌برانگیز، اعضا معمولا برای رسیدن به وحدت نظر موضعی خنثی می‌گیرند که در این مواقع نیز معمولا پایین‌ترین میزان وجه اشتراک در سیاست‌گذاری‌ها میان اعضا وجود دارد. شهرت اتحادیه اروپا نیز به همین ضعف خطرناک آنها در رویارویی با بحران‌هاست. هنگامی که روسیه در ماه آگوست سال گذشته به گرجستان حمله کرد، واکنش رهبران اروپایی به این رویداد، تشکیل جلسه‌ای ویژه متشکل از سران این اتحادیه در پاریس بود. آنها همگی به این نتیجه رسیدند که حمله کرملین به همسایه‌‌اش کاملا حرکتی اشتباه بوده است، گرچه در این تصمیم اختلاف نظر عمیقی میان سران وجود داشت.

تصمیم آنها برای انجام اقدامات متقابل بررسی مجدد روابطشان با روسیه بود؛ حرکتی که به واقع بیهوده به‌نظر می‌رسید و تعلیق همکاری و مشارکت جدید با مسکو نیز به سادگی و تنها پس از چند ماه لغو شد. آنچه مشخص است اینکه هنگامی که سه قدرت بزرگ دچار اختلاف با یکدیگر شوند سیاست خارجی اتحادیه اروپا تبدیل به سیاستی خصمانه خواهد شد. این مسئله در سال2004 و در پی حمله به عراق به‌وجود آمد.  بریتانیا و اکثر کشورهای موافق آمریکا در مقابل فرانسه و آلمان قرار گرفته و مانع آن شدند که اتحادیه اروپا در برابر بحران‌های آن زمان واکنش مناسبی نشان دهد.

اخیرا اما در چند مورد به‌نظر می‌رسد که کشورهای اروپایی با هم به اتفاق نظر رسیده و یک نظر واحد را مطرح می‌کنند. ازجمله این موارد مسائلی چون افغانستان و تغییرات آب و هوایی و صلح خاورمیانه است. با این حال هنوز هم در پس ظاهر متحد اتحادیه اروپا تنش‌هایی وجود دارد. ایتالیا به واسطه نقش مهمی که آلمان در این زمینه ایفا می‌کند آزرده است.

سر آیور کخ بین سال‌های 2003 تا2006 در ایتالیا به‌عنوان سفیر فعالیت می‌کرده. او می‌گوید، حتی در مواردی که اعضای اتحادیه با هم به توافق می‌رسند، گاه وزنه سنگین یک کشور نسبت به رقبایش می‌تواند تنش ایجاد کند. رقابت میان اعضای اتحادیه به‌خصوص در زمینه سیاست‌های مهمی که همگی در باره آن اتفاق‌نظر دارند، شدت گرفته است و دلیل اصلی ضعف در دیپلماسی خارجی اتحادیه اروپا، فقدان هویت واقعی اروپایی است. به‌رغم لفاظی‌های متکبرانه اعضای اتحادیه، هیچ دیدگاه مشترکی درباره منافع اروپا در سراسر دنیا وجود ندارد.

بدون یک هویت واحد اروپایی اتحادیه اروپا جز در مواردی که اعضا با یکدیگر توافق دارند نمی‌تواند یک سیاست خارجی منسجم را تعیین کند. تغییرات سازمانی در معاهده لیسبون بسیار چشمگیر است. وظیفه سولانا سنگین‌تر شده و به‌تدریج با وظیفه مأمور عالی‌رتبه روابط کمیسیون ادغام خواهد شد و وی بر بخش عظیمی از کمک بودجه خارجی اتحادیه اروپا کنترل خواهد داشت. نماینده عالی رتبه جدید همچنین دستورات دیپلماتیک خود را خواهد داشت که در مؤسسات نماینده اتحادیه اروپا در سراسر دنیا قابل اجرا خواهد بود.

در هر حال شورای وزرا تصمیم‌گیری‌هایش را براساس اتفاق‌نظر انجام خواهد داد نه براساس رأی اکثریت و هیچ کدام از این اصلاحات نمی‌تواند جایگزین این واقعیت شود که اعضای اتحادیه به داشتن دیدگاهی واحد و منافع جهانی واحد با یکدیگر نمی‌اندیشند. اتحادیه اروپا با امور گوناگون جهانی با وحدت یک ملت برخورد نمی‌کند و حتی سعی در ایجاد چنین انسجامی نخواهد کرد.

گاردین