هفته گذشته، رهبران سوسیالیست اروپا، ضمن توصیف تونیبلر بهعنوان باقیمانده ناخوانده دوره جورج بوش و جنگ عراق ، مخالفت خود را با نامزدی او برای کسب عنوان نخستین رئیسجمهوری اتحادیه اروپا اعلام کردند.
طی بیش از یک دهه گذشته تونی بلر بهعنوان رهبر حزب کارگر 3 بار به مقام نخستوزیری بریتانیا رسید، هرچند وی بهعنوان یک دولتمرد میانهرو ترجیح داد که اتحادی مستحکم را با جورج بوش، رئیسجمهوری وقت آمریکا برقرار کند. پس از سالها، این اتحاد فاستوسی در آستانه اجلاس ویژه سران اتحادیه اروپا که ماه آینده در بروکسل برگزار میشود، مورد بحث داغ همفکران چپگرای او در اروپا قرار گرفت و رهبران سوسیالیست کشورهای اروپایی اعلام کردند که از نامزدی بلر برای کسب مقام ریاستجمهوری اروپا، حمایت نخواهند کرد.
مقام جدید ریاستجمهوری اروپا، ریاست جلسات سران 27 کشور عضو اتحادیه اروپا را برعهده خواهد داشت و در عین حال نماینده آنها در مناسبات جهانی و در مواجهه با رهبران سایر کشورهای جهان خواهد بود. تعیین این مقام جدید، براساس مفاد پیمان لیسبون صورت میگیرد؛ معاهدهای که به آرامی و گام به گام مورد تایید و تصویب کشورهای اروپایی قرار گرفته است.
در آخرین اجلاس سران کشورهای عضو اتحادیه، به جمهوری چک – تنها کشور عضو اتحادیه که هنوز پیمان لیسبون را امضا نکرده است – تضمین کتبی داده شد که امضای این پیمان موجب ادعای ارضی نسل جدید آلمانیتبارهایی که در پایان جنگ جهانی دوم از چکسلواکی اخراج شدند، نخواهد شد. واتسلاو کلاوس، رئیسجمهوری چک که به شدت نسبت به پیمان لیسبون بد بین است، تضمینهای حقوقی را از سوی رهبران اتحادیه دریافت کرده، با این هدف که بیش از این با امضای پیمان لیسبون مخالفت نکند.
گوردون براون، نخستوزیر بریتانیا، در دیدار با رهبران چپگرای اروپایی ضمن حمایت از تونیبلر خطاب به آنها گفت: « شما باید واقعگرا باشید ، [نامزدی بلر] فرصتی منحصر به فرد برای انتخاب یک دولتمرد پیشرو بهعنوان رئیسجمهوری اتحادیه است.» گرچه رهبران سوسیالیست اروپا به خلاف توصیه گوردونبراون، تصمیم دارند تا برای کسب مقام نخستین وزیر خارجه یا نماینده عالیرتبه اتحادیه اروپا – دیگر مقامی که در پیمان لیسبون تعریف و تصویب شده – تلاش کنند، مقامی که بودجهای قابلتوجه و هزاران کارمند را در اختیار خواهد داشت.
اما چنین سرانجام تلخی برای تونیبلر، هنگامی رقم خورد که او حمایت نیکلاس سارکوزی، رئیسجمهوری فرانسه را از دست داد. مشاوران سارکوزی به او خاطر نشان کردهاند که موقعیت بریتانیا بهعنوان همسایه دیوار به دیوار اروپا و بهعنوان کشوری که از یورو (واحد پول اتحادیه) استفاده نمیکند، حاضر به قرار گرفتن در محدوده بدون مرز شنگن نشده و از بسیاری از حوزههای تصمیمگیری و نیز دیپلماسی اتحادیه اروپا کناره گرفته است، موقعیت قابل اتکا و برتری نیست.
از اینرو سارکوزی، به گفته دیپلماتها، تلاش میکند تا بیش از پیش همسو با آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان حرکت و بیش از پیش اتحاد کشورش را با آلمان تقویت کند. هفته گذشته، دو رهبر در ضیافت شامی در کاخ الیزه در پاریس، درباره رئیسجمهوری آینده اروپا بحث و تبادلنظر کردند. گفته میشود که مرکل در این دیدار اظهار داشته که این مقام باید به یک چهره میانهروی راستگرا برسد، چه در حال حاضر احزاب راستگرا سکان هدایت بیشتر کشورهای قاره را بر عهده دارند.
دیگر دلیل ناکامی زودهنگام تونیبلر در راه رسیدن به مقام ریاستجمهوری اروپا، ابهاماتی است که درباره ماهیت و شرح وظایف چنین مقامی وجود دارد؛ آیا رئیسجمهوری اروپا چهره اول این قاره خواهد بود و از قدرت و نفوذی هم اندازه سایر رهبران و سران جهان بهره خواهد داشت یا آنکه در نهایت یک رئیس جلسه متواضع در نشستهای رهبران اروپایی خواهد بود و اختیارات و نفوذ او بر رهبران کشورهای عضو اتحادیه سایه نخواهد انداخت؟
دیوید کامرون، رهبر حزب مخالف محافظه کار در بریتانیا، ضمن مخالفت با نامزدی تونیبلر برای کسب چنین مقامی گفته است که او یک رئیس جلسه متواضع را در این زمینه ترجیح میدهد.
اگر دیوید کامرون تصور میکند که تنها یک رئیسجمهوری متواضع میتواند موجب تواضع بیشتر شورای اروپا شود، در اشتباه است. شورای اروپا بخشی از نظام اتحادیه اروپاست که منعکسکننده دیدگاه بین دولتی در قاره اروپاست. آن گروه از رهبران اروپایی که مانع از نامزدی تونیبلر برای ریاستجمهوری اروپا شدند، همچنین بر این نکته تاکید کردند که شکست او به منزله پیروزی بزرگی برای طرفداران فدرالیسم در اروپاست، دیدگاهی که براساس آن هیچ کدام از دولتهای اروپایی به تنهایی مهمتر و پر نفوذتر از کمیسیون اروپا و پارلمان این قاره محسوب نمیشوند.
اینک عمده نگاهها در سطوح عالی اتحادیه، متوجه رهبران متواضع و میانه روی احزاب راستگرا بهخصوص رهبران کشورهای کوچکتر قاره است. فدرالیستها رؤیای ریاستجمهوری ژان کلود یونکر، از مغزهای متفکر اتحادیه اروپا و دولتمردی که استاد روابط و مذاکرات پشت پرده در این اتحادیه محسوب میشود را در سر میپرورانند؛ دولتمردی که از بریتانیاییها متنفر است (البته این احساس دوجانبه است). سایر چهرههای مطرح شامل نخستوزیران بلژیک و هلند و نیز مری رابینسون، رئیسجمهوری سابق ایرلند است. با این حال رقابتهای درون اتحادیه اروپا بهطور معمول، موجب شگفتی ناظران میشود. 2نامزد مرموز نیز برای تصاحب عنوان نخستین رئیسجمهوری اروپا وجود دارند که عبارتند از: فردریک راینفلد، نخستوزیر سوئد و خوزه لوئیز زاپاترو، نخستوزیر اسپانیا.
برای پست وزارت خارجه یا نماینده عالیرتبه اتحادیه اروپا نیز از دیوید میلیبند، وزیر خارجه بریتانیا نام برده میشود، گرچه او تمایل خود را به کسب چنین مقامی تکذیب میکند. برخی صاحبنظران در این حال میگویند که برای اروپا الزامی است که یکی از این دو پست (ریاستجمهوری و وزارت خارجه اتحادیه اروپا) به یک زن برسد. انتظار میرود که اجلاس ویژه سران اتحادیه برای انتخاب این دو مقام،در ماه نوامبر برگزار شود.
اما سوای بحثها و مانورهایی که درباره دو مقام جدید اتحادیه صورت میگیرد، اجلاس اخیر بروکسل شاهد بحثهای داغی درباره نحوه کمکرسانی اروپا به کشورهای فقیرتر جهان برای مبارزه با تغییرات جوی بود. در ماه دسامبر، اجلاس جهانی گرم شدن زمین در کپنهاگ دانمارک برگزار میشود.
آلمان در صدر گروهی از کشورهای اتحادیه اروپا قرار دارد که میگویند تا زمانی که ایالات متحده و چین موضع خود را در قبال بحران گرمشدن زمین مشخص نکنند، اروپا نباید در این زمینه دست به جیب شود. از آن سو بریتانیا، دانمارک، سوئد و کمیسیون اروپا بر این باورند که اروپا باید همچنان پیشگامی و رهبری جنبش جهانی مقابله با تغییرات جوی را در دست داشته باشد.
به گفته یک مقام ارشد اتحادیه اروپا، آمریکا در اجلاس کپنهاگ احتمالا حاضر به پذیرفتن تعهدات الزام آور برای کاهش برونده گازهای گلخانهای خود نخواهد شد اما در عوض ممکن است مایل به ارائه کمکهای مالی به کشورهای فقیرتر جهان برای کاهش گازهای گلخانهای باشد. اگر اروپا حاضر به کمک به این کشورها نباشد، احتمالا رهبری این جنبش جهانی را به ایالات متحده واگذار خواهد کرد.
اکونومیست- 30 اکتبر 2009