تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۸۸ - ۱۹:۱۲

آتوسا رقمی: درست مثل خود زندگی است. فرقی نمی‌کند موضوع آن چه باشد

این نگاه و انتخاب توست که آن را زیبا یا نازیبا می‌کند. عکس‌هایت را می‌گویم؛ عکس‌هایی که با دوربینت می‌گیری، شاید فکر کنی حتماً باید موضوعی زیبا داشته باشی تا بتوانی عکسی زیبا بگیری، اما مگر عکس‌های خیلی خوبی را که از موضوع‌های زشت و ناخوشایند گرفته شده‌اند ندیده‌ای؟ یا برعکس، عکس‌هایی را که موضوعشان زیبا بوده، اما عکاس عکس‌هایی نازیبا از آنها گرفته؟

پس زیبایی عکس تو در نگاه توست، و انتخاب هم با توست. می‌توانی از موضوعی که در اختیار داری عکس خوبی به وجود بیاوری یا آن را به عکسی بد تبدیل کنی. می‌پرسی چه‌طوری؟

اگر موضوعت را خوب ببینی و به ویژگی‌های بصری و جزئیاتش دقت کنی؛

از زاویه‌های مختلف به آن نگاه کنی و ببینی از کدام زاویه قشنگ‌تر دیده می‌شود؛

کادرت را انتخاب کنی وببینی چه چیزهایی را در آن قرار بدهی و چه چیزهایی را بیرون بگذاری؛

درباره این فکر کنی که چیزهایی که در کادر قرار داده‌ای و ویژگی‌های بصری‌شان را چه‌طور و در چه وضعیتی نسبت به هم قرار بدهی تا ترکیبی زیبا به‌وجود بیاورند؛

و اگر می‌خواهی احساسی را که نسبت به موضوعت داری یا چیزی را که درباره آن فکر می‌کنی، در عکست نشان دهی، زاویه دید، کادر و ترکیب‌بندی عکست را متناسب با آن انتخاب کنی؛

و آن‌وقت دگمه دوربینت را فشار دهی؛

می‌توانی بگویی: «این عکس مال من است!» چون همه جزئیاتش را خودت انتخاب کرده‌ای.
و نتیجه هر چه باشد، خوب یا بد، به هر حال نتیجة انتخاب های‌توست.

می‌گویی کار سختی است؟ خب معلوم است، تمرین می‌خواهد، مثل هر کار دیگری.
چرا راه دور برویم، درست مثل خود زندگی!

خط‌های بدن این گورخرها از ویژگی‌های بصری آنهاست. می‌توانی از آنها کمک بگیری و ترکیب‌بندی‌های زیبایی را به‌وجود بیاوری؛ می‌توانی همه سطح عکست را از این خط‌ها پُر کنی؛ می‌توانی این خط‌ها را طوری قرار بدهی که در مرکز عکس فشرده‌تر باشند و هرچه از آن دورتر می‌شوی، فاصله شان بیشتر شود؛ و این‌طوری یک بافت با ریتمی بصری درست کنی؛  بافتی که  پیش از موضوع عکس،‌یعنی گورخرها، دیده ‌شود  و فقط یک چشم، یک دهان و خط‌های محیطی بدن آنها به یادمان بیاورند که آنچه در عکس می‌بینیم، در حقیقت بدن و سر دو گورخر است.

می‌توانی از یک موضوع، عکس‌های کاملاً متفاوتی بگیری. اینجا موضوع، همان دو گورخر  عکس سمت راست هستند. حتی یکی از آنها دقیقاً از همان زاویه نیم‌رخ دیده شده و فقط بخش‌های بیشتری از آن در  کادر آمده و  موقعیت و زاویه قرار گرفتن گورخر دوم هم تغییر کرده. با دو تغییر کوچک، عکس زمین تا آسمان عوض شده؛ با وجود این، باز ترکیب‌بندی آن چشم‌نواز و متعادل است.

چتر روی سر این پرنده‌ها، لاله زیر گلوشان، رنگ‌های سر، صورت و چشم و فرم گردن‌هایشان همه از ویژگی‌های بصری آنها هستند. عکاس زاویه‌ای را برای عکس گرفتن از آنها انتخاب کرده که ویژگی‌های دو پرنده با هم تلفیق شوند و یک فرم واحد را به‌وجود بیاورد. یک لحظه به آن نگاه کن! به‌راحتی می‌توانی این مجموعه را به صورت یک شکل واحد ببینی.
مطمئناً عکاس ساعت‌ها صبر کرده تا بتواند از این زاویه از آنها عکس بگیرد.

نیازی نیست همه موضوعت را به طور کامل در کادر قرار بدهی؛ می‌توانی بخش‌هایی از آن را انتخاب و بخش‌های دیگر را حذف کنی. با این کار توجه بیننده عکست را روی چیزی که برایت مهم‌تر بوده متمرکز می‌کنی. در ضمن با این کار باعث می‌شوی بیننده عکست جزئیاتی را در موضوع عکس کشف کند که تا پیش از آن به آنها توجه نداشته.

 

وقتی فقط بخش‌هایی از موضوعت را در کادر قرار می‌دهی، اتفاق دیگری هم می‌افتد: ویژگی‌های بصری موضوعت بیشتر به چشم می‌آیند و همین‌طور ارتباطی که با هم برقرار می‌کنند. مثلاً در این عکس، نقطه‌ها، خط‌ها، سطح‌ها و بافت پوست و صورت ببرها بیشتر و بهتر دیده می‌شوند، طوری که می‌توانی به‌راحتی، بدون این که به این فکر کنی که آنها در واقعیت چه چیزهایی هستند، صرفاً به عنوان عنصرهای بصری بررسی‌شان کنی و ببینی چه تأثیری روی ترکیب‌بندی عکس می‌گذارند.

یکی از راه‌های به وجود آوردن ترکیب‌بندی خوب، قرینه‌سازی است. این گاوها به صورت قرینه در عکس قرار گرفته‌اند، انگار که نیمی از عکس، تصویر نیمی دیگر در آینه است. این طوری، ترکیب‌بندی عکس متعادل شده است، یعنی نیروها و کشش‌هایی که در عکس وجود دارند همدیگر را خنثی می کنند  و هیچ‌کدامشان بر دیگری غلبه ‌نمی کند. به فرم شاخ‌ها نگاه کن! آنها نگاه ما را به خودشان جلب می‌کنند و دنبال خودشان می‌کشند. در عین حال در جهت‌های مختلف و حتی مخالف همدیگر هم قرار گرفته‌اند، بنابراین کشش‌هایی هم که در نگاه ما ایجاد می‌کنند در جهت‌های مختلف و مخالف همدیگرند، اما چون این نیروها و کشش‌ها به اندازه همدیگر و در جهت‌های قرینه نسبت به هم قرار دارند، هیچ‌کدامشان نمی‌تواند چشم ما را بیشتر از دیگری به طرف خودش  بکشد.

این گاوها همان‌گاوهای عکس سمت چپ اند و شاخ‌هایشان همان ویژگی‌های بصری را دارند: چشم ما را به دنبال خودشان می‌کشند و به حرکت در می‌آورند. اما این بار در جهت‌هایی متفاوت قرار گرفته‌اند و نیروهای کششی متفاوتی را به‌وجود آورده‌اند؛ نیروهایی که باعث حرکتی موزون در چشم ما می‌شوند و در این حرکت، چشم ما  را در همه جای عکس می‌چرخانند و باز در نهایت، به تعادل می‌رسند.