اعضای این باند بعد از اینکه با پیشنهاد مبالغ بالا، خودروهای سواری را دربست به سمت بیابانهای اطراف تهران کرایه میکردند، در بین راه به رانندگان حملهور شده و با ضربات وحشیانه چاقو آنها را مجروح میکردند.
سپس جسم نیمه جان قربانیان را در بیابان رها میکردند و با سرقت خودروی آنها پا به فرار میگذاشتند. گرچه تاکنون تعدادی از شاکیان این باند مخوف با حضور در اداره آگاهی از آنها شکایت کردهاند، اما پلیس این احتمال را هم در نظر دارد که ممکن است سارقان در جریان سرقتهای خود مرتکب قتل شده باشند.
با گذشت چند روز از دستگیری سارقان خشن مقابل جوانی 23 ساله که سرکرده این باند است، نشستهایم.
مردی که به خاطر شباهت زیادش به بازیگر معروف یکی از سریالهای کرهای، به جومونگ معروف است و یک سابقه کیفری هم در پروندهاش به چشم میخورد.
این مرد در گفتوگوی یکساعته با خبرنگار همشهری که در پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران انجام شد، از انگیزهاش در سرقتها گفت و اینکه چطور اعضای باند را دور هم جمع کرده بود.
- طعمههایتان را چطور شناسایی میکردید؟ اتفاقی یا اینکه آنها را از قبل زیر نظر میگرفتید؟
ما فقط میخواستیم سرقت کنیم. برای همین مهم نبود طعمهمان چه کسی باشد. ما معمولا آخر شبها را برای سرقت انتخاب میکردیم. طعمه بهتر هم کسی بود که مدل ماشینش بالاتر باشد.
رانندههایی که دور و اطراف ترمینال غرب یا میدان آزادی مسافرکشی میکردند از همه بهتر بودند. مخصوصا آنهایی که مسنتر بودند و ماشینهایشان روپا بود؛ چون ما به ماشینهایشان برای سرقتهای بعدی مان احتیاج داشتیم. مسنترها علاوه بر پول نقد، حساب عابر بانک پر از پول هم داشتند که معمولا رمزش را روی کارت نوشته بودند و برای پیدا کردن رمز خیلی لازم نبود خشونت به خرج بدهیم. از این طریق خیلی راحت پول زیادی به دست میآوردیم.
- چطور هیچکدام از طعمهها به شما مشکوک نمیشدند و همه به راحتی اجازه میدادند شما سوار ماشینشان شوید؟
در بین ما یکی از بچهها بهتر از همه حرف میزد. او با رانندهها سر کرایه بحث میکرد. کرایه را از قصد بالاتر میگفتیم تا طمع راننده را قلقلک بدهیم. بعد که بر سر قیمت به توافق میرسیدیم بقیه اعضای باند که در تاریکی خیابان ایستاده بودند، قیافههای خسته بهخودشان میگرفتند و سوار ماشین میشدند. ما حتی با رانندهها حرف هم نمیزدیم که مشکوک نشوند.
همین که از شهر خارج میشدیم با دیدن نخستین روشنایی در بیابان به راننده میگفتیم که مقصدمان آنجاست و از راننده میخواستیم که ما را به آنجا برساند. نرسیده به روشنایی، یکی از آنهایی که عقب نشسته بود، تسمهای دور گردن راننده میانداخت. نفر جلویی فرمان ماشین را میگرفت و بعدی هم با چاقو به جان راننده میافتاد. آنقدر او را میزدیم که از حال برود. بعد ماشین را متوقف و راننده را به بیرون پرت میکردیم.
- یعنی برایتان مهم نبود که ممکن است رانندهها به خاطر ضربات چاقو جانشان را از دست بدهند؟
من از همان اول با مجروح کردن رانندهها مخالف بودم. همیشه میگفتم که بچهها نباید با رانندهها درگیری داشته باشند. آخر سر هم، شکایت همان رانندهای که بیشتر از بقیه مجروح شده بود، باعث شد که پلیس این همه به ما حساس شود وگرنه ما هم دزدیم مثل دزدهای دیگر.
- اما بقیه دزدها اینقدر بیرحمانه سرقت نمیکنند. شما رانندهها را به قصد کشت میزدید؟
گفتم که من مخالف این کار بودم اما بچهها وقت سرقت هیچچیزی حالیشان نبود، میدانستم اگر خون از دماغ کسی بیاید، پلیس خیلی زود ردمان را میگیرد و دستگیرمان میکند. این چند موردی که بچهها رانندهها را با چاقو زدند، باعث شد که دستگیر بشویم. اگر رانندهها را کتک نمیزدند، به این زودیها دستگیر نمیشدیم.
- انگیزه تو و همدستانت از سرقت ماشینها چی بود؟
همه بچهها بیکار بودند. زندگی داخل ایران خرج دارد. اینجا کارها سخت است. برای همین بعضیها به خاطر اینکه راحتتر کارگری کنند مواد مصرف میکردند و اینطوری معتاد میشدند و دیگر نمیتوانستند کار کنند، هزینه مواد از یک طرف و خرج زندگی از طرف دیگر دست به دست هم داد تا ما نقشه سرقتها را بکشیم؛ چون سرقت ماشین از بقیه سرقتها راحتتر بود، تصمیم گرفتیم که این کار را انجام دهیم.
اعضای باندت را چطور دور هم جمع کردی؟
من و جمعه با هم فامیل هستیم. مجید و یار احمد هم فامیل هستند اما مراد و عبدالله جزو بچههایی هستند که با هم سر کارهای پیمانکاری آشنا شدیم. وقتی دیدند کارمان هم بیدردسر است و هم پول خوبی دارد قبول کردند که با هم همکاری کنیم. کسی زورکی وارد گروهمان نشده بود.
بچهها بیکار بودند و به پول احتیاج داشتند. آنها میخواستند برای خانوادهشان در افغانستان پول بفرستند. برای همین با اینکه میدانستند دزدی ریسک بالایی دارد، قبول کردند که این کار را انجام دهند. سابقهدارها را هیچ وقت داخل باندمان راه ندادیم؛ چون با کوچکترین اشتباه شناسایی میشدند و آنوقت همه لو میرفتیم.
- از هر سرقت چقدر گیرتان میآمد ؟
نمی دانم.
- ممکن است اعضای باندت در جریان سرقتها مرتکب قتل هم شده باشند؟
باز هم میگویم من در سرقتها نبودم. فقط پولها را تحویل میگرفتم و بین بچهها تقسیم میکردم. آنها تا حالا چیزی راجع به قتل به من نگفتهاند و خبر ندارم که کسی را کشته باشند. من الان فقط به فکر خودم هستم و به آنها کاری ندارم. فقط 23 سالم است و دوست دارم زندگی عادی داشته باشم.
سرقتهای شبانه
یکی از رانندههایی که طعمه سارقان افغانی شده بود، مردی به نام حسین است که از طریق مسافرکشی با خودروی پرایدش، خرج خانوادهاش را میداد. او در تشریح ماجرایی که برایش اتفاق افتاده بود، گفت: 19آذرماه، از فرودگاه به سمت میدان آزادی در حرکت بودم که 3جوان را کنار خیابان دیدم.
وقتی فریاد زدند دربست، تصورکردم مسافرهستند. به همین خاطر مقابلشان توقف کردم. آنها کرایه بالایی برای رفتن به محل کارشان در جاده قزوین پیشنهاد کردند و من هم بیخبر از همه جا سوارشان کردم و به سمت جاده قزوین به راه افتادیم. آنها در طول مسیر کاملا ساکت بودند اما وقتی به یک منطقه بیابانی رسیدیم، ناگهان با چاقو به من حمله کردند.
هر ضربه که به بدنم وارد میشد انگار مرگ به من نزدیکتر میشد. آنقدر مرا با چاقو زدند که از هوش رفتم. وقتی چشمهایم را باز کردم، اثری از سارقان و ماشینم نبود. خدا خواست که در آن لحظه مردم عبوری مرا دیدند و از مرگ حتمی نجات یافتم.
آخرین طعمه این باند سرقت نیز 22 دی در جلسه خبری رئیس پلیس آگاهی پایتخت و خبرنگاران در توضیح ماجرا گفت: شب یلدا 2 نفر از آنها را سوار خودروی پرایدم کردم تا به مقصدی که مردان افغان مدعی بودند یک کارگاه تولیدی در اطراف تهران است، برسانم.
وقتی به مقصد نزدیک شدیم، یکی از آنها خواست وارد یک جاده خاکی شوم. اول امتناع کردم ولی او گفت که میخواهد 100 متر جلوتر پیاده شود. نمیدانم چه شد که قبول کردم. وقتی که وارد جاده خاکی شدم ناگهان 2 مرد افغان با چاقو به جانم افتادند. تعداد ضربات چاقو که پشت سر هم به بدنم وارد میشد آنقدر زیاد بود که هنوز هم باورم نمیشود که از این ماجرا جان سالم به در بردهام.
آنها به قصد کشت مرا میزدند و بعد از اینکه بیحال شدم، مرا به بیرون پرت کردند و با سرقت ماشینم، فرار کردند. نمیدانم چطوری از آن بیابان به بیمارستان انتقال یافتم و وقتی روی تخت بیمارستان به هوش آمدم فهمیدم که همزمان با فرار سارقان، یک راننده عبوری ماجرا را دیده و به کمکم آمده است.
سرهنگ محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران،22 دی با اشاره به اینکه متهمان تاکنون به 13 سرقت خشن اعتراف کردهاند، گفت: آنها در جریان یکی از سرقتها، شبانه به یک خانه ویلایی در هشتگرد حملهور شدند و درحالیکه نقاب بهصورت داشتند، صاحبخانه را تهدید کرده و خودرواش را ربوده بودند.