این زن در آپارتمان شخصی 3 طبقهاش آسانسور داشت و برای اینکه به طبقه سوم برود از آسانسور استفاده کرد. اما آسانسور دچار نقص فنی شد و داد و فریادهای او هم به نتیجه نرسید؛ چون او در خانهاش تنها زندگی میکرد.
سرانجام پس از گذشت 8روز یکی از بستگان این زن که ازغیبت طولانی او نگران شده بود به خانهاش مراجعه کرد و صدای نالههای ضعیف او را از آسانسور شنید. به این ترتیب آتشنشانها وارد عمل شدند و این زن را نجات دادند. البته بدن او دچار بیآبی شدید شده بود که به همین دلیل بیمارستان منتقل شد.
سفر کودکانه به آفریقا
برلین: 3 کودک تحت تاثیر تبلیغات تلویزیونی برای سفر به آفریقا از مهدکودکشان فرار کردند تا به این سفر رویایی بروند. این کودکان 6 ساله از فرصت زنگ تفریح استفاده کردند و از در مهدکودک خارج شدند.
آنها همه پولهایشان را روی هم گذاشتند تا یک تاکسی کرایه کنند و به فرودگاه بروند. چند دقیقه پس از خارج شدن آنها از مهدکودک، معلم آنها که از موضوع با خبر شده بود، پلیس را در جریان قرار داد و پس از آن جستوجوهای زمینی و هوایی پلیس برای یافتن کودکان ماجراجو آغاز شد.
سرانجام پس از 2 ساعت و نیم جستوجو، ماموران پلیس این کودکان را در فرودگاه پیدا کردند. این کودکان بازیگوش به پلیس گفتند که آفریقا جای قشنگی است و آنها برای لذت بردن از آفتاب داغ این قاره قصد داشتند به این منطقه سفر کنند. گفتنی است که هیچ کدام از آنها نمیدانستند که برای خرید بلیت به پول نیاز دارند.
تلاش برای رفتن به زندان
مکزیکوسیتی: مردی برای اینکه بتواند به زندان برود به دروغ ادعای دزدی کرد. این مرد 45 ساله وارد یک فروشگاه شد و پس از مدتی گشتن در این فروشگاه یک یادداشت به صندوقدار داد که در آن نوشته بود: ببخشید من سرقت انجام دادهام و در خارج از فروشگاه منتظر پلیس هستم.
این مرد در بیرون فروشگاه ایستاد و صندوقدار هم که یادداشت را خوانده بود با پلیس تماس گرفت. ماموران هم این مرد را دستگیر کردند و به اداره پلیس بردند. اما در آنجا مشخص شد او هیچ سلاحی به همراه ندارد و هیچ چیزی هم از فروشگاه سرقت نکرده است.
به این ترتیب این مرد آزاد شد اما همواره به ماموران اصرار میکرد که او را به زندان انتقال دهند.پلیس میگوید این مرد به دلیل بیخانمان بودن و فقر مالی این ادعا را مطرح کرده است تا در زندان جایی برای زندگی کردن و غذاخوردن داشته باشد.
عاقبت مشاجره بر سر سیب
منهتن: در شرایطی که مسائل اقتصادی یا تفاهم نداشتن موجب مشاجره زوجها میشود، یک زن و شوهر جوان بر سر یک سیب مشاجره سختی کردند. ماجرا از این قرار بود که آنها فقط یک سیب در یخچال داشتند و هر دو همزمان با هم هوس خوردن آن سیب به سرشان زد.
اما شوهر 24 ساله تاکید داشت که فقط او حق دارد سیب را بخورد و در مقابل زن هم برای خوردن سیب پافشاری میکرد. سرانجام این لجبازی به درگیری فیزیکی آنها منجر شد و این درگیری به اندازهای شدید شد که هر دو به بیمارستان منتقل شدند.
گفتنی است همین ماجرا موجب شده است که آنها برای جدایی تصمیم قطعی بگیرند. این در حالی است که بیش از 5 سال از ازدواج آنها میگذرد و نه تنها در طول این سالها بین آنها مشاجرهای در نگرفته بود، بلکه مشکل مالی هم نداشتند و همه اطرافیان حسرت زندگی آنها را میخوردند.