این امید در زندگی شما تأثیری شگرف میگذارد». این جمله از مارتین اسکورسیزی است. او مهمترین و تأثیرگذارترین فیلمساز صاحب سبکی است که سینمای مستقل را در این 20سال اخیر سرپا نگاه داشته و البته تاوان این کارش را هم پرداخته است. دیدگاه او باعث شده تا صاحبان پول و سرمایه در این صنعت همیشه به پر و پای او بپیچند و اسکورسیزی بابت این اعمال حقیقتا دلخون است.
آخرین دستپخت همین بچه پرروها، تعویق اکران آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی یعنی فیلم «شاتر آیلند» از دوم اکتبر(9 مهر) به نوزدهم فوریه (30 بهمن) بود. این کار را رئیس پارامونت، (برد گری) انجام داد و ادعا کرد خود اسکورسیزی هم هیچ شکایتی ندارد.
اما حرفهای اسکورسیزی درباره سینما و فیلم آخرش(SHUTTER ISLAND) و همچنین احساسش درباره اینکه با 66 سال سن، سالهای آخر دوران حرفهاش را چطور میگذراند- که از شبکه CBSدر هفته دوم اکتبر پخش شد- ثابت کرد که استاد هیچ دل خوشی از این تصمیم پارامونتیها ندارد.
آنچه در ذیل میآید ترجمه گزیده تازهترین مصاحبه مطبوعاتی اوست که بهتازگی با نشریه «امپایر» انجام گرفته و در آن او بار دیگر و با صراحت بیشتری به سران کمپانیهای فیلمسازی تاخته است. به گفته خودش او نیازی به اسکار فیلماش شاتر آیلند نداشت. اما مهمترین سؤالش این است که چرا تهیه کنندهها، اینقدر تعهدات اخلاقیشان نسبت به مردم را دست کم گرفتهاند و اینقدر با افکار مردم بازی میکنند.
- اول از هرچیز بگذارید با یک سؤال غیرمتعارف شروع کنم؛ آیا در 66 سالگی هنوز همان انگیزهای را برای ساخت فیلم دارید که در سال1967 داشتید؟ موقعی که «اول من حرف میزنم» نخستین فیلم بلند سینماییتان را میساختید؛ آن موقع شما 24یا 25 ساله بودید.
آن موقع من یک جوان خام 23ساله بودم. عاشق سینما بودم. اما خب هیچچیز هم از آن نمیدانستم. فقط این را میدانستم که باید بنویسم و فیلم بسازم. مادرم آن زمان میگفت تو حاضری برای فیلم ساختن آدم بکشی. به هر حال من بزرگ شدم و این شانس را داشتم که از سینما چیز یاد بگیرم؛ هرچیزی که بهدرد کارم بخورد. آن انگیزه را الان هم دارم اما دیگر خام نیستم. شاید بهتر باشد که بگویم انگیزهام همان است اما پخته شدهام و احساس مسئولیت میکنم.
- و این احساس مسئولیت دست شما را باز نمیگذارد که هر سال یا حداقل هر2 یا 3سال یکبار فیلم بسازید؟
من هرگز کارم را تعطیل نمیکنم. تنها تفاوتی که دارم این است که احساس مسئولیتم باعث میشود احساس نیاز به 2چیز در من شدت گیرد؛ اول احساس نیاز به محترم نگاهداشتن دوستدارانم و دیگری احساس نیاز به یادگیری و دانستن بیشتر و بیشتر. برای همین است که برخلاف عمده فیلمسازها و همکارانم من هنوز فیلم کوتاه یا فیلم مستند هم میسازم. در این پروژههاست که احتمال دارد گیرهای کارم رفع شوند و این باعث میشود من از سینما فاصله نگیرم. بنابر این من تعطیلات کمی دارم حتی اگر چند سال یک دفعه یک اثر سینمایی کلان ارائه دهم. این روش باعث میشود تمرکز را از دست ندهم و پروژه نیمهکاره نداشته باشم.
- واقعا طی دوران حرفهایتان کار نیمه تمام نداشتهاید؟چون ممکن است شما برنامهریزیتان دقیق بوده باشد اما چون سینما کاری جمعی است امکان این وجود دارد که تغییر اولویتهای استودیو یا حوادث پیشبینی نشده شما را از هدفتان دور کند... .
( با خنده) چرا یکبار شده مثل داستان اسکار سال2002 پس از آن حادثه تروریستی عجیب که باعث شد بر روال کار تأثیر بگذارد. در آن سال انگار اسکار را از دست من گرفتند و از روی سن پرتم کردند روی صندلیها و گفتند فقط لبخند بزن... ( با خنده) خب این یک کار نیمه تمام بود.
- یعنی خود را لایقترین فرد برای دریافت اسکار بهترین کارگردانی برای فیلمتان «دارودستههای نیویورکی» در مراسم اسکار سال 2002می دانید؟
من در جواب کار نیمه تمام دارید یا نه؟ این مثال یا بهتر بگویم این خاطره را بیان کردم. این بحثها قدیمی شده. ما که تماشاگرانمان و دوستدارانمان را نمیتوانیم گول بزنیم. اصلا من مدام حواسم به تماشاگر سینماست. آنها لایق ارزشمندترین احترامها هستند. اگر سینما به آنها احترام بگذارد ما نیز محترم میشویم. بلایی که به سر دارودسته نیویورکی آمد به دلایل بسیار مهملی مربوط میشد. اکران فیلم بارها عقب افتاد، به این دلیل که مردم بهدلیل واقعه 11 سپتامبر دیگر تحمل خشونت نداشتند. در حالی که در آن موقع سریالهای خشن و نامناسبی از تلویزیون پخش میشد که مخاطب فراوان هم داشت. شانس اسکار دی کاپریو و دانیل دی لوئیس را از بین بردند.
- اینگونه برداشت میکنم که شما برای بازیگرانتان و تماشاگران فیلمهایتان بیشتر نگران هستید تا برای کارنامه حرفهای خودتان؟
دقیقا همینگونه هست. ما فیلمسازها تنها هستیم. این بازیگرها و عوامل هستند که ما را یاری میدهند. این را هم بگویم وقتی شما در دنیای سینما چند جایزه میگیرید و فعال و مطرح هستید دیگر به تنها چیزی که فکر میکنید اعتبار است و یادگیری شیوهای راستین، اصیل و حقیقی برای از دست ندادن آن اعتبار.
برای همین است که چنین فیلمسازی هزاران برابر بیشتر از همکاران دیگر احساس مسئولیت میکند. اما استودیوها هرگز در بند این اخلاقیات و به این شدت نیستند. اصلا به دوران سالهای 1930 برگشتهایم؛ سالهایی که استودیوها و مدیرانش بر سینما حکم میراندند. بازیگر ناتوان نقش اول میگرفت و کارگردان بیسواد فیلمهای بزرگ. چرا که تهیهکننده منصوب سران کمپانیها فیلمها را در حقیقت تولید میکردند.
- بهنظر میرسد از پارامونتیها بابت تعویق اکران شاتر آیلند دلخورید و این حرفها به روشنی به آنها بهویژه برد گری بر میگردد. چرا فیلم در تابستان اکران نشد؟ آیا داستان باید در فصل خاصی اکران شود؟
شاتر آیلند فیلم فصلی نیست. داستانی دارد که مردم با قصهاش به سبب داستانهای حقیقی و مشابهش آشنایند. همه میدانند این جزیره کجاست و در آنچه میگذشته. اما شاتر آیلند ما خب چیزهای فراوانی دارد که باید با دقت ببینید. از مدیران پارامونت ناراضی نیستم. از این طرز فکر صاحبان پول و سرمایه در صنعت سینماست که بیزار و دلخورم. آنها باید به تماشاگر احترام بگذارند. در ضمن چه کسی گفته مواظب جیبشان نباشند؟ آنها صد درصد منافع اقتصادیشان را در نظر میگیرند. وقتی اکران یک فیلم که امضای اسکورسیزی را ابتدا و انتهایش دارد 4بار به تعویق اکران میافتد، برای همه شایعه و حرف درست میشود. خود من هم به نگرانی میافتم... .
- ببخشید که به نوعی دوباره تکرار میکنم اما یکی از این نگرانیهایتان که الان به آن اشاره کردید، از دست رفتن یک اسکار دیگر نیست؟
(با خنده) من در اسکار امسال پابرهنه شرکت میکنم. با پای برهنه روی فرش قرمز راه میروم برای اینکه فیلمی برای عرضه ندارم. در حقیقت این یک اصطلاح است. وقتی فیلمی نداری دیگر فکری برای اسکار باقی نمیماند. قبلا گفتهام اسکار همان یکبار کافی است. برای لئوناردو نگرانم و برای بچهها و عوامل دیگر. قرار نیست آنها یا هر کسی و حتی خود من، همواره در آثار خوب یا ممتازی کار کنیم. فرصت بهترین بودن در سینما بسیار محدود است و شانسها اندک. باید به بهترین شیوه از این فرصتها استفاده کرد و در جاده سعادت گام نهاد.