چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
سوريه آبستن حوادث
004557.jpg
نشانه هاي بسياري از دمشق مي رسد كه حاكي از شروع اصلاحاتي است كه مدت ها همه در انتظار آن بودند. دمشق اين روزها پر از شايعاتي است درباره ماهيت اين اصلاحات.
بعضي مي گويند اين اصلاحات به معني لغو قانون حكومت نظامي است كه از سال ۱۹۶۳ به اجرا گذاشته شده است. بعضي ديگر خواستار عفو عمومي و آزادي همه زندانيان سياسي از جمله سه مخالف معروفي هستند كه از نمايندگان سابق پارلمان بوده اند.
در دوم نوامبر، ۱۹۰ زنداني سياسي از جمله محمد رعدون فعال حقوق بشر و علي ال عبدالله نويسنده كه در اواسط سال ۲۰۰۵ دستگير شده بودند، مورد عفو قرار گرفتند. اما رياض سيف، مأمون الحمصي و عارف دليله سه زنداني مشهور مخالف، شامل اين عفو نشدند. قرار است در ۱۶ نوامبر همزمان با سي و پنجمين سالروز «جنبش اصلاح» يك عضو ديگر اعلام شود. اين روز در واقع سالروز به قدرت رسيدن حافظ اسد رئيس جمهور سابق سوريه در سال ۱۹۷۰ است. ديگر اصلاحات مورد نظر و در دست بررسي بشار اسد رئيس جمهور سوريه كه حزب حاكم بعث اين كشور وعده آن را داده است اعطاي شهروندي به ۹۰ هزار كرد و تصويب قانوني براي دادن مجوز فعاليت به احزاب غيرمرتبط با حزب بعث در سوريه است.
يكي ديگر از اصلاحات مورد انتظار تغييراتي در كابينه است كه وعده آن در نيمه نوامبر داده شده و قرار است بر اساس آن تعداد كرسي هاي حزب بعث در كابينه كاهش يابد. سوريه همچنين هيچ يك از مخالفاني كه سند «بيانيه دمشق» را در ماه اكتبر تدوين و امضا كرده اند سركوب و حتي بازجويي نكرده است.
همه اين تدابير در حقيقت شيوه واكنش و پاسخگويي سوريه است به تشديد «جنگ سرد» خود با آمريكا در پي انتشار گزارش مهليس درباره ترور رفيق حريري و تصويب قطعنامه ۱۶۳۶ سازمان ملل كه در آن از سوريه خواسته شده با سازمان ملل در تحقيق درباره اين ترور همكاري كند.
سوريه خواستار آن است كه مردم را در خيابانها بسيج كرده و جبهه اي واحد در مقابل فشارهاي جهاني ايجاد كند و به دنيا نشان دهد كه مردم اين كشور دلسرد نشده اند، بلكه محكم پشت سر دولت و رئيس جمهورشان ايستاده اند.
دولت اين كشور مي خواهد هرگونه دليل براي بروز مخالفت در داخل سوريه را از بين ببرد. اين كار تا حدي جواب داده است و اقدامات اخير دولت با استقبال سياستمداران، فعالان سياسي و روشنفكران روبه رو شده است. اگرچه اين گروهها همچنان خواستار تغييرات بيشتر در ماههاي آينده هستند.
مردم سوريه با اشتياقي معتدل به استقبال اين اصلاحات سياسي رفته اند. اكثريت ۱۸ميليون نفر جمعيت سوريه علاقه اي به اصلاحات سياسي ندارند. اين جمعيت از جواناني تشكيل شده كه بيشترشان زير ۳۵ سال سن دارند. اين نسل جوان نيازهاي فوري ديگري دارند و خواستار آن هستند كه دولت به اين نيازها رسيدگي كند. از جمله اين نيازهاي فوري مدرسه، دانشگاه و شغل بهتر، مسكن ارزان تر، خودروي ارزان تر و بيمارستان خصوصي ارزان تر است. تكثرگرايي سياسي و عفو عمومي در اولويت فوري سوريه اي هايي كه گاه براي تأمين زندگي شان هم دچار مشكل هستند، قرار ندارد. از نظر آنها دولت بايد به دنبال تأمين نيازهاي ملموس تر باشد و آن وقت است كه آزادي هاي سياسي معنا پيدا مي كند.
اين حقيقتي است كه مخالفان سياسي سوريه در توجه به آن ناكام بوده اند. آنها شعارهاي صادقانه و اميدواركننده اي درباره آزادي هاي سياسي مي دهند اما نيازهاي حقيقي مردم كوچه و خيابان را ناديده مي گيرند. نارضايتي در ميان توده هاي مردم در طبقه عادي جامعه به دليل نبود آزادي سياسي نيست بلكه دليل آن فساد در طبقه كارمند و دستگاه قضايي، بيكاري و معضلاتي از همين نوع است. متأسفانه براي طبقه متوسط سوري ها و خوشبختانه براي دولت، مخالفان نتوانسته اند با طبقه عوام سوريه ارتباط برقرار كنند.
اگرچه مردم كوچه و خيابان مخالف برخي فسادهاي دولتي هستند اما بيشتر از آن مخالف آمريكايي ها و «جنگ سرد» شروع شده اين كشور عليه سوريه هستند. آنها بر اين باورند كه گزارش مهليس مخدوش و جانبدارانه است و سوريه ناعادلانه هدف قرار گرفته است. اگر دولت اصلاحات مورد نياز و درخواست مردم را اجرا كند، آنها پشت دولت بسيج مي شوند و مي ايستند.
براي شروع، دولت بايد خدمت اجباري در ارتش را متوقف كند؛ اين كار باعث رانده شدن جوانان سوري از دولت شده است. هر مرد سالمي كه بالاي ۱۸سال سن دارد و مشغول تحصيل نيست بايد دو سال و نيم در ارتش خدمت كند. دستمزدي كه به اين سربازان اجباري پرداخت مي شود جنبه نمادين دارد و سربازان در اين مدت حق مسافرت يا اشتغال ندارند.
بسياري از جوانان با فرار به كشورهاي خليج فارس از سربازي مي گريزند. اگر اين خدمت اجباري ملغي شود هزاران جوان با انگيزه و بااستعداد به كشور بازمي گردند و ديگران هم ديگر نيازي به ترك كشور نمي بينند.
از ديگر اصلاحاتي كه مي تواند به طور همزمان اجرا شود بهبود چشمگير كيفيت مدارس و دانشگاهها از طريق كاهش محدوديت هاي دولتي و افزايش حقوق معلمان و استادان است. فساد و بيكاري هم بايد مورد توجه قرار گيرد. بيكاري در ميان دانش آموختگان دانشگاهها ۳۰ درصد و رقم رسمي آن در كل سوريه ۱۱ درصد است. در حال حاضر ۱۷ ميليون سوريه اي به صورت پراكنده در خارج از اين كشور به سر مي برند كه بسياري از آنها نسل هاي دوم و سوم مهاجران هستند. به نوشته روزنامه الثوره، ثروت اين مهاجران ۸۰ ميليارد دلار تخمين زده مي شود. قوانين خشك اقتصادي، خدمت اجباري سربازي و بدرفتاري در فرودگاه دمشق از دلايلي است كه مانع از بازگشت اين مهاجران براي كار و سرمايه گذاري در سوريه مي شود. وقتي اين موضوعات مورد توجه قرار گيرد دولت بايد سرويس هاي اطلاعاتي را از مداخله در زندگي سوريه اي ها منع كند. آن وقت است كه آزادي هاي سياسي در پي مي آيد.
سوريه   اي ها همزمان با تلاش براي اجراي اصلاحات در درون بايد تاريخ خود را نيز مورد بازخواني قرار دهند. براي غرب هيچ گاه رفاه و شرايط مطلوب عرب ها مهم نبوده و در درجه اول اهميت قرار نداشته است. سوريه اي ها هم از اين قاعده مستثني نيستند. اين حقيقتي است كه در هفته هاي اخير دولت تلاش مي كند تا به مردم سوريه يادآوري كند.
در سوريه  همه مي دانند كه براي آمريكا مهم نيست چه كسي حريري را به قتل رسانده است؛ واشنگتن فقط از اين موضوع براي تحت فشار گذاشتن سوريه به گردن گذاشتن به ديگر موضوعات در عراق، فلسطين و لبنان استفاده مي كند.
چرا فرانسوي ها سوريه را در سال ۱۹۲۰ به مستعمره تبديل كردند؟ چون در اين كشور كوچك خاورميانه قابليت هاي زيادي مي ديدند كه مي خواستند آن را مورد سوءاستفاده قرار دهند و تا زمان ترك اين كشور در سال ۱۹۴۶ همين كار را هم كردند. چرا آمريكايي ها اولين كودتاي دنياي عرب را در سال ۱۹۴۹ در دمشق به اجرا درآوردند؟ چون مي دانستند سوري ها، دولت و مردم، بسيار سرسخت هستند و منافع آمريكا در خاورميانه را تأمين نخواهند كرد.
چرا آمريكايي ها در دهه ۱۹۵۰ قصد داشتند دست به دو كودتا در سوريه بزنند؟ دوباره به اين دليل كه سوري ها بيش از حد مستقل از منافع  آمريكا در دنياي عرب عمل مي كردند و به شوروي نزديك شده بودند.
اين واقعيت مناسبات و تاريخ سوريه با دنياي غرب است. سوري هايي كه امروز اين چنين زير ذره بين جهان و هدف حملات تبليغاتي رسانه هاي ضدسوري قرار گرفته اند مردم باافتخاري هستند كه هيچ گاه نمي خواستند زندگي و اقداماتشان توسط يك قدرت خارجي ديكته شود، حال اين قدرت واشنگتن باشد، يا پاريس يا مسكو فرقي نمي  كند.
آنها ممكن است از نظر سياسي به اصلاحات بي تفاوت باشند اما همچنان ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي هستند.
در خيابان هاي سوريه مي توان تركيبي غريب از ناسيوناليسم عربي و سوري را ديد. برخلاف آنچه غرب فكر مي كند، اين ناسيوناليسم ساخته دست بعثي هايي كه در سال ۱۹۶۳ به قدرت رسيدند نيست.
اين ناسيوناليسم در دهه ۱۹۴۰ و در حكومت شكري القواتلي و در دهه ۱۹۵۰ در حكومت اديب الشيشاكلي و در دهه ۱۹۶۰ در اوايل حكومت بعثي ها وجود داشته است. اين ناسيوناليسم بخشي از هويت ملي سوريه است. آمريكايي ها نمي توانند انتظار تغيير يك شبه آن را داشته باشند. موضوعاتي كه دولت آمريكا از سال ۲۰۰۳ درباره آن به سوريه فشار مي آورد، موضوعاتي است كه درباره آنها ميان دولت و مردم سوريه اتفاق نظر وجود دارد، موضوعاتي همچون لبنان، فلسطين و مقاومت در عراق. آمريكا نمي تواند انتظار داشته باشد كه در اثر فشارهايش يك شبه اكثريتي و يا حتي اقليتي در سوريه بگويند: ما خواستار خلع سلاح حزب الله، پايان مقاومت در فلسطين و جمع شدن ناآرامي ها در عراق هستيم. از آن مهمتر اين كه بگويند، ما خواستار سرنگوني دولت و جايگزين شدن يك دولت آمريكايي به جاي آن هستيم. آنها مي دانند كه موضوع اين «جنگ سرد» رفيق حريري، عراق و يا حتي بشار اسد نيست بلكه سوري هاي سرسخت هستند.
شكري القواتلي از رؤساي جمهور پيشين سوريه در مقابل آمريكا سرسختي نشان داد و به همين خاطر در سال ۱۴۹۴ توسط سيا سرنگون شد. اديب الشيشاكلي هم همين شيوه را در پيش گرفته بود و به همين خاطر آمريكا در سال ۱۹۵۴ و هنگام سرنگوني دولت او هيچ تلاشي براي دفاع از او نكرد. هاشم التاسي، ناظم القدسي، امين الحافظ، نورالدين التاسي و حافظ اسد هم همين طور بودند. تنها ويژگي مشترك و برجسته همه حاكمان سوريه تعهد شديد به ناسيوناليسم سوري و آرمان فلسطين بوده كه بخشي از تعهد گسترده تر نسبت به ناسيوناليسم عربي است.
هريك از اين رهبران به شيوه اي متفاوت و گاه متناقض با يكديگر به سوي اين هدف حركت كرده اند، اما هريك با اصول خود زندگي كرد و در راه دفاع از اين اصول جان خود را از دست داد. فراز و فرود روابط اين حاكمان با فلسطين هرچه كه باشد به هر حال هيچ گاه از آرمان فلسطين جدا نشدند.
قواتلي در سال ۱۹۴۹ مجازات شد چون نپذيرفت كه كمونيسم را در سوريه درهم بشكند؛ با اسرائيل توافقنامه امضا كند و به يك شركت نفتي آمريكايي كه در سوريه به دنبال امتياز بود، امتياز بدهد. التاسي تنبيه شد چون با فرانسه ضديت داشت و در پي وحدت ميان سوريه و عراق بود. بشار اسد هم يكي از افراد همين فهرست طولاني حاكمان سوريه است. او و مقامات سوري مي دانند كه حتي اگر هر كاري كه غرب از آنها مي خواهد انجام دهند، اين قدرتها راضي نمي شوند چون هدف اين حمله موضوع ديگري است.
مونا الصلح نويسنده و فيلسوف لبناني زماني مي گفت، ناسيوناليسم عربي بر خلاف هر ناسيوناليسم ديگري با پاسخ به يك پرسش سنجيده مي شود و آن پرسش اين است: «احساس يك ملت نسبت به اسرائيل و فلسطين چيست؟» امروز با گذشت ۵۰ سال از مناقشه اعراب و اسرائيل، سوريه تنها كشوري است كه هنوز هويت ناسيوناليستي عربي خود را حفظ كرده است. ليبي، قطر، عمان، بحرين، امارات، كويت، سودان و لبنان و حتي اردن و مصر و عراق هم چنين هويتي ندارند.
آسياتايمز- ترجمه: اردلان متين

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
رسانه
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  رسانه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |