شنبه ۲۴ دي ۱۳۸۴
جريان شناسي سياسي كشوردر گفت وگو با سيدمرتضي نبوي
گفتمان تحول
000117.jpg
عكس: عليرضا بني علي
ياسر مرادي
شايد مردم تهران هنوز تنها نماينده خود در مجلس در دوره هاي گذشته كه با موتور گازي به خانه ملت مي آمد را  خوب به ياد داشته باشند. سيدمرتضي نبوي پس از اينكه مجلس پنجم به پايان رسيد به گوشه خلوت خود رفت تا به كارهاي مطالعاتي و تحقيقاتي بپردازد. نبوي هر چند كه هيچ گاه به صحنه اجرايي كشور برنگشت اما به عنوان دبير سياسي جامعه اسلامي مهندسين و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، هيچ گاه از عالم سياست فاصله نگرفت. پس از انتخابات رياست جمهوري به سراغ او در مؤسسه مطالعاتي اش رفتيم تا پرونده جريانهاي سياسي كشور پس از رحلت حضرت امام را بازخواني كرده و مورد تحليل قرار دهيم. روايت جالبي شد كه برگ هايي از آن را با هم مرور خواهيم كرد.
* به طور كلي جريانات سياسي چپ و راست در كشور ما چطور شكل گرفتند و فضاي سياسي كشور بويژه پس از رحلت حضرت امام (ره) به چه شكل بود؟
- به طور كلي جريان هاي سياسي كشور ما ريشه در دو تشكل سنتي روحاني دارند كه امام (ره) در پاسخ نامه شان به آقاي انصاري كه بعدها منشور برادري نام گرفت از هر دو جريان ياد كردند كه هر دو در اصول مشترك اند ولي هر كدام مي خواهند با سليقه و راهكار خود به انقلاب و مردم خدمت كنند. سمبل اين دو جريان روحانيت و روحانيون بود و تشكل هاي ديگر هر دو طرفدار اين دو جريان بودند كه بعدها چپ و راست نام گرفتند ما با اين تقسيم بندي وارد دوران پس از رحلت امام مي شويم. در مجلس سوم، جريان روحانيون مبارز اكثريت مجلس را در اختيار داشتند و دولت آقاي موسوي هم بويژه در دولت دوم از اين جريان بودند. در مجلس چهارم كه بعد از رحلت حضرت امام (ره) شكل گرفت، جريان روحانيت اكثريت پيدا كرد.
* جريان چپ يا همان اصلاحات امروزي اين ادعا را دارد كه امام (ره) قرابت فكري بيشتري با جريان روحانيون داشته است اين مطلب را تا چه حدي تأييد مي كنيد؟
- براي حضرت امام(ره) در جايگاه رهبري دو جناح متفاوت نبودند. البته وقتي كه دولت در اختيار يكي از اين جريانات بود از دولت حمايت مي كردند. دليل اين ادعاي من هم همان منشور برادري است كه ايشان از هر دو جناح براساس پايبندي به اصول، حمايت مي كنند و بعد هم به نوعي اگر حمايتي از آقاي محتشمي مي كردند، از آقاي ناطق نوري هم به نوع ديگري حمايت مي كردند.
* جريان كارگزاران سازندگي از كي و چگونه وارد عرصه سياست شدند؟
- تشكلي كه بعدها به نام كارگزاران معروف شد هم در آن زمان همراه با جريان روحانيون مبارز بودند. در مجلس سوم زماني كه آقاي هاشمي رئيس جمهور شدند، بخشي از بدنه مجلس سوم كه طرفدار روحانيون مبارز بودند به سمت آقاي هاشمي گرايش پيدا كردند ولي موضع اكثريت اين مجلس مخالف مواضع آقاي هاشمي رفسنجاني بود اما در همين مجلس برنامه اول تنظيم شد.
مجلس چهارم با اكثريت طرفداران روحانيت شكل گرفت ولي كساني كه در دولت آقاي هاشمي بودند، از عملكرد مجلس چهارم خشنود نبودند. شعار مجلس چهارم «پيروي از خط امام، اطاعت از رهبري و اطاعت از هاشمي» بود ولي براي افراد حمايت با اطاعت مخلوط شده بود و انتظار داشتند مجلس چهارم از آقاي هاشمي اطاعت كند اما مجلس چهارم علي رغم روابط حسنه با دولت، نظارت و تفحص خود را هم داشت لذا در آستانه مجلس پنجم كارگزاران سازندگي اعلام موجوديت كرد و اين امر جنب و جوشي را به انتخابات آن زمان داد. البته طرفداران آقاي هاشمي در آن زمان از لحاظ جناح بندي با مجمع روحانيوني ها هم پيمان شدند و مواضع جدي را عليه اكثريت مجلس چهارم اتخاذ كردند. هر چند كه در انتخابات مجلس پنجم هم اين جريان موفقيت كاملي را كسب نكرد اما اقليت مجلس پركارتر و فعال تر بود.
* آقاي هاشمي كه رسماً عضو جامعه روحانيت بودند اما شما استدلال مي كنيد كه جريان طرفداران آقاي هاشمي و كارگزاران در مجلس، همسو با جريان چپ بودند. بعد هم در انتخابات ۷۶ رسماً كارگزاران از كانديداي جريان چپ حمايت كرد، علت اين چرخش موضع جريان طرفدار آقاي هاشمي چه بود؟
- شخصيت آقاي هاشمي طوري بود كه براي خودشان نقش ميانه اي را قائل بودند و در هشت سال رياست جمهوري شان سعي داشتند از هر دو جريان استفاده كنند اما در دولت ايشان هم طيفي مانند امثال دكتر ولايتي بودند كه جزو كارگزاران به حساب نمي آيند.
مجموعه كارگزاران كه رسماً فعاليت داشتند، از عملكرد مجلس چهارم خشنود نبودند و بر همين اساس به جريان روحانيون نزديك شدند. به خصوص وقتي مسئله انتخابات ۷۶ مطرح شد، اين امر جلوه جدي به خود گرفت. آنان در آن زمان چون با كانديداتوري آقاي ناطق مخالف بودند، به سراغ كانديداي مجمع روحانيون رفتند چون خودشان كانديداي مستقلي نداشتند.
البته آنان تلاش هايي را انجام دادند كه رياست جمهوري آقاي هاشمي ادامه پيدا  كند ولي قانون اساسي اين امر را به آنها اجازه نمي داد. آنها مذاكراتي داشتند كه اگر روحانيت كانديدايي به غير از آقاي ناطق داشته باشد، مثلاً آقاي ولايتي كانديدا شود، از آن كانديدا حمايت خواهند كرد.
در سال ۷۶ جريان سياسي كشور باز هم دو جريان مشخص شد كه در زمان حضرت امام(ره) هم وجود داشت. در حقيقت كارگزاران كه در مجلس پنجم هم با مجمعي ها بودند اين بار جريان اصلاحات را تشكيل دادند.
* دوم خرداد به نوعي تغيير ذائقه سياسي مردم و در نوع خود، شگفتي بزرگي در سياست ايران به شمار مي آمد، علت وقوع اين امر را چگونه تحليل مي كنيد؟ آيا بيست ميليون رأي كانديداي جناح چپ را بازتاب عملكرد دولت آقاي هاشمي مي  دانيد يا به عملكرد مجلس پنجم يا به طور كلي تر به نوع عملكرد كل حاكميت؟
- بعد از هشت سال عملكرد دولت آقاي هاشمي يك سري نارضايتي هايي كه از فشارهاي اقتصادي ناشي مي شد، شكل گرفته بود چون تعادلي كه مي بايست در دوران سازندگي حفظ مي شد رعايت نشد و امر توسعه اقتصادي شتاب زيادي پيدا كرد و همچنين توزيع كالاهاي اساسي كه در زندگي مردم خيلي نقش داشت با مشكل مواجه شد و قيمت آنها به طور مشهودي بالا رفت و مردم احساس كردند توسعه اقتصادي، فشارش بر آنها تأثير گذاشته تا دستاوردهاي آن.
يكي ديگر از دلايل نارضايتي مردم در آن زمان فاصله گرفتن زندگي كارگزاران با مردم بود، يعني اين افراد از شعارهاي انقلاب پيرامون عدالت فاصله گرفتند و حتي تحت عنوان استانداردهاي مديريت، مسابقه تجملات ايجاد شد.
بخشي ديگر از نارضايتي ها هم به خاطر آزادي هاي اجتماعي بود و اين افراد از فشارهاي نيروهاي حزب اللهي احساس ناراحتي مي كردند گرچه آقاي هاشمي و دولتشان فشاري روي مسائل فرهنگي نداشتند و از اين لحاظ باز بودند. اين مجموعه عواملي كه دست به دست هم داد، مجموعه جامعه به اين نتيجه رسيد كه بايد خواهان تحول باشد. نكته بااهميت اين بود كه مردم به خاطر نوع تبليغات احساس كردند اگر آقاي ناطق رأي بياورد همان روند آقاي هاشمي ادامه مي يابد و فشارهاي موجود هم ادامه خواهد داشت.
جريان روحانيون مبارز هم از اين نكته خيلي خوب استفاده كردند و تمام نارضايتي هاي دولت آقاي هاشمي به آقاي ناطق منتقل شد.
000120.jpg
* پس از پيروزي جريان چپ در سال ،۷۶ جبهه اي كه بعدها دوم خرداد نام گرفت چه در عرصه اجرايي و چه در عرصه سياست چگونه عمل كرد؟
- جريان دوم خرداد، طيف گسترده اي بود كه يك سر آن كارگزاران كه در منتهي اليه راست بود قرار داشت و يك سر ديگر آن تحكيم وحدت يا طيفي از مجاهدين انقلاب كه شعارهاي اقتصادي چپ مي دادند و از ابتدا هم معلوم بود كه اين ائتلاف نمي تواند پايدار باشد چرا كه لااقل در اقتصاد با هم ديدگاه هاي مقابل هم داشته و در شعارهاي سياسي هم خيلي با هم هماهنگي نداشتند.
نكته قابل توجه اين بود كه جريان موسوم به چپ سابق با يك سري شعارهاي جديد كه نشان از استحاله داشت، وارد عرصه شدند؛ چرا كه آنها از نظر سياست خارجي ديگر ضد غرب نبودند و در شعارهاي آنان تأكيد بر آزادي و توسعه سياسي كاملاً مشهود بود. به نوعي كه گويي مي خواهند گذشته خود را پاك كنند چون به هر حال سخت گيري ها و سياست  تكصدايي از جانب آنها دنبال مي شود ولي امروز ديگر طرفدار آزادي آن هم به سبك ليبراليسم و دموكراسي خواهي از موضع ليبرال بودند. شعارهاي ضدآمريكايي هم جاي خود را به ضرورت مذاكره با آمريكا داد.
* آيا در زمينه اقتصادي هم اين استحاله وجود داشت؟
- در اين زمينه ديگر نه شرايطي داخلي و نه بين المللي امكان پذيرش اقتصاد چپ را نداشت. به همين دليل، سياست هاي دولت در اين بخش به كارگزاران واگذار شد. اگر چه هنوز كساني در دولت بودند كه به اقتصاد متمركز معتقد بودند اما آنها سياست سكوت را در پيش گرفتند تا جريان اقتصادي كه آقاي هاشمي شروع كرده بود ادامه يابد حتي سياست هاي دولت آقاي خاتمي در زمينه اقتصادي بازتر هم شد.
* تكثر موجود در جبهه اصلاحات از چه زماني بروز خارجي پيدا كرد؟
- پس از پيروزي اين جريان در انتخابات مجلس هفتم، اختلافات جنبه بيروني پيدا كرد و آشكار شد و جبهه اصلاحات سه قطب پيدا كرد. يك قطب كارگزاران بودند كه مجموعه جريان دوم خرداد به دنبال منزوي كردن آنها بودند و اوج آن هم در تخريبي بود كه عليه آقاي هاشمي در مجلس ششم صورت گرفت.
قطب دوم را هم افرادي تشكيل دادند كه به دنبال اصلاحات به معناي تغيير ساختاري بودند و شعار آنها اين بود كه تحت عنوان شعار توسعه سياسي مطرح مي كردند كه ساختار فعلي قانون اساسي به بن بست رسيده و مفيد و كارآمد نيست و بايد عوض شود. ادبيات آنها در نشريات آنها كاملاً آشكار بود كه دنبال جمهوري سكولار هستند  و صرفاً رأي مردم را ملاك مي دانستند و اسلامي بودن را صرفاً دين رسمي مردم عنوان مي كردند. عملكرد اين مجموعه به جايي رسيد كه پس از در اختيار گرفتن دولت و مجلس، به دنبال ساير خاكريزها بودند. از اين رو ،تصميم گرفتند يك جنبش اجتماعي به راه بيندازند تا بقيه نهادهاي نظام را عقب بزنند و دو ابزار مهم آنها مطبوعات متكثر و تظاهرات هاي دانشجويي بود.
قطب سوم هم از اختلافات گروه دوم شكل گرفت. افراد و گروه هايي كه در اين جريان به راه امام(ره) و ساختار كلي نظام پايبند بودند اين طيف را تشكيل مي دادند. آقاي كروبي به عنوان رئيس مجلس نماد اين جريان بود. البته مشاركت و مجاهدين به خاطر مواضع راديكالي كه داشتند در اكثر موارد در مجلس، ابتكار عمل را در دست داشتند.
* اما جبهه اصلاحات علي رغم اين تكثر، خوب و موفق عمل مي كرد و اختلافات زياد خود را نشان نمي داد؟
- اين امر در انتخابات شوراهاي دور دوم خود را نشان داد. مردم در طول اين مدت احساس كردند كه اين جريان در راستاي مطالبات مردمي گام برنمي دارد. پيمايش هاي آن زمان نشان مي داد بيش از ۷۰ درصد مردم به دنبال اصلاحات درون ساختاري هستند اما اين جريان دنبال اصلاح ساختارشكن بودند. اصلاح طلبان اين امر را جدي نگرفتند بلكه تصميم گرفتند درون خودشان دست به وزن كشي بزنند.
آن زمان هم چون نظارت شوراي نگهبان نبود همه از جمله نهضت آزادي ها و ملي مذهبي ها هم ليست دادند. اما آبادگران به صورت چراغ خاموش پيروز اين انتخابات شد. البته جريان دوم خرداد اين انتخابات را چنين تحليل كرد كه ما جايگاه خود را ميان مردم داريم و فقط به خاطر متفرق بودنمان اين اتفاق افتاده است. البته آنها نتوانستند در انتخابات مجلس هفتم و رياست جمهوري اين تفرق را به وحدت تبديل كنند چرا كه اختلافات آنها ريشه اي و عميق بود. در انتخابات مجلس هفتم هم اين اتفاق دوباره تكرار شد و حلقه پيروزي اصول گرايان در انتخابات رياست جمهوري تكميل شد.
صحنه انتخابات رياست جمهوري يك صحنه تمام عيار از رقابت بود. هر  دو جريان با كانديداهاي متعددي وارد عرصه شده بودند و  آقاي هاشمي نيز در لحظات آخر اعلام حضور كردند. نكته قابل توجه  اينكه طيف افراطي جريان اصلاحات هم در عرصه حاضر بود و حتي حرف ها و شعارهاي آنها در صدا و سيما هم مطرح شد.
* در طول اين هشت سال جريان اصول گرا چه كار مي كرد؟ سياست سكوتي كه در پيش گرفته شده بود بر چه مبنايي بود؟
- بعد از شكست سال ۷۶ و به دنبال آن انتخابات مجلس ششم، طيف اصول گرا به اين نتيجه رسيدند كه يك بازسازي و بازنگري اساسي انجام دهند و اينكه ضمن پايبندي به اصول بايد ادبيات جديدي را در پيش بگيرند. از پيمايش هاي ملي وزارت ارشاد هم استفاده كرديم. در اولين پيمايش مشخص شده بود اولويت مطالبات مردم در سال ۷۸ امنيتي شده و بعد هم اقتصاد در اولويت قرار داشت اما در سال ۸۰ اولويت اول مردم مسائل اقتصادي بود و پس از امنيت، مسائل ارزشي به عنوان اولويت سوم مردم بود. بر همين اساس، گفتمان اين جريان تعريف شد و اسم آن هم جريان اصول گرا شد كه اين جريان با عناوين مختلفي در سطح كشور موفقيت كسب كرد. در مجلس هفتم هم به صورت نسبتاً مطلق پيروز شد. البته اين جريان هم شامل يك طيف گسترده مي شد و همين امر باعث شد در آستانه انتخابات رياست جمهوري، يك انشعاب هم درون اين جريان شكل بگيرد؛ چرا كه به نوعي برخي اصول گرايان هم فكر كردند الان وقت وزن كشي دروني است. يعني همان وضعيتي كه براي اصلاح طلبان در دور دوم شوراها ايجاد شد در انتخابات رياست جمهوري براي اصول گرايان به وجود آمد. سه طيف هم در آن زمان در جريان اصول گرا به وجود آمد. يك طيف تحت عنوان بدنه اجتماعي از آقاي قاليباف حمايت كردند، طيف ديگر تحت عنوان بدنه احزاب آقاي لاريجاني را كانديداي خود دانستند و طيف سوم هم تقريباً مستقل بودند و تشكل ها به طور رسمي از آنها حمايت نكردند ولي پايگاه اجتماعي مناسبي داشتند و تحت عنوان آبادگران فعاليت مي كردند كه به دنبال فعاليت هاي چشم گير آنها در شوراها و شهرداري، موقعيت خوبي به دست آوردند  و نهايتاً موفق شدند. در مرحله دوم طيف بندي ها خيلي آشكارتر شد و همه جريانات سياسي دوم خرداد و كارگزاران از آقاي هاشمي حمايت كردند و گرايش مردمي هم به سمت آقاي احمدي نژاد آمد. اين بار هم مردم همان مطالبه ۷۶ را داشتند و خواهان تحول بودند كه از ۷۶ تا ۸۴ اتفاق نيفتاده بود. اين تحول هم رفع فقر و فساد و تبعيض و تحول دريافت مسئولان بود؛ چرا كه مردم احساس مي كردند  مسئولان زيادي يكنواخت شده اند و اين افراد بعيد است كه تحولي ايجاد كنند و لذا بايد از افراد  جديد استفاده كرد و آقاي احمدي نژاد هم خوب توانست   باور مردم را با ايجاد اين تحول منطبق كند.
ادامه دارد

نگاه امروز
حزب گريزي
داستان احزاب سياسي در ايران روايتي بس خواندني است. جريان خط امام(ره) پس از پيروزي انقلاب و سپري كردن سال هاي سخت اول انقلاب، توانست در جريان سياسي كشور سروساماني به خود بدهد و از اين رو به تأسيس حزب جمهوري اسلامي دست زد. هرچند كه جامعه روحانيت مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب هم در چارچوب جريانات خط امامي مي جنگيدند اما پس از ترور سران حزب جمهوري و تغيير گفتمان فضاي سياسي كشور، اين حزب به دلايلي منحل شد و جامعه روحانيت مبارز به تنهايي فضاي سياسي كشور را در اختيار داشت، هرچند كه هيچ گاه حاضر نشد عنوان «حزب سياسي» بر آن اطلاق شود.
اختلاف نظر ميان سران جامعه روحانيت در زمان مجلس سوم و در اواخر دهه ۶۰ باعث شد با اجازه حضرت امام(ره)، طيفي از اعضاي جامعه روحانيت كه به دولت ميرحسين موسوي قرابت بيشتري داشتند، مجمع روحانيون مبارز را تشكيل دهند.
اين جريان تا اواخر دهه ۷۰ قدرت سياسي را در كشور در دست داشتند اما تغيير ذائقه مردم و برخي تغييرات در قانون اساسي باعث شد تا سال ،۷۶ جريان چپ در صحنه سياست كشور حاشيه نشين شود.
جريان چپ كه دهه ۶۰ را با شعارهاي اقتصاد دولتي، آمريكاستيزي و عدالت محوري سپري كرده بود در اين سال ها به بازخواني انديشه هاي خود دست زد و در سال ۷۶ با تفكراتي نو، پا به عرصه انتخابات گذاشت و در ميان بهت همگان، پيروزي قاطعي را به دست آورد. انتخابات هاي شوراها، مجلس، رياست جمهوري دوم همگي يكي پس از ديگري به سود جريان موسوم به اصلاحات پايان مي يافت.
اما اين بار نوبت جريان راست بود كه در مدت انزواي سياسي خود به بازنگري در انديشه هاي خود دست بزند. جرياني كه دهه ۶۰ با تمام توان مقابل اقتصاد دولتي و شعارهاي راديكال جريان چپ ايستادگي مي كرد در دهه ۸۰ با شعارهاي عدالت محور و استكبارستيز پا به ميدان گذاشت و از دغدغه هاي معيشتي مردم دم زد. تقريباً جاي جريان چپ و راست كه امروزه اصلاح طلب و اصول گرا نام گرفته اند عوض شده و هركدام به بازخواني انديشه هاي خود دست زده اند.
انتخابات رياست جمهوري اخير هم، فصل نويي در باب تحولات سياسي كشور به شمار مي آمد. انتخاباتي كه مردم به كانديداهاي مورد حمايت هيچ يك از دو جريان مطرح كشور رأي ندادند. شايد بتوان اين پديده را نوعي «تحزب گريزي» ناميد.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |