بهگونهای که هر سال انتظار میرود حدود یکونیم میلیون نفر در کنکور کارشناسی دانشگاههای دولتی شرکت کنند و بعد هم درصد زیادی از همین شرکتکنندگان به سراغ کنکور دانشگاه آزاد بروند. در ضمن در طول سال، دانشگاههای پیام نور، علمی کاربردی و... نیز آزمونهای ورودی برگزار کرده و همچنین بعضی از مؤسسات، اقدام به پذیرش دانشجو بدون کنکور ورودی میکنند. خلاصه اینکه خیلی از جوانان به طرق مختلف وارد مؤسسات آموزش عالی میشوند اما بحثی که با این میزان ورودی و به تبع آن خروجی زیاد دانشگاهها مورد توجه قرار میگیرد، بازار کار و میزان موقعیت شغلی فراهم برای فارغالتحصیلان این دانشگاههاست.
درصد قابل توجهی از فارغالتحصیلان دانشگاهی هرساله در پیدا کردن شغل ناکام مانده و به جمع بیکاران تحصیلکرده میپیوندند که درصد قابل توجهی از آنها نیز حتی به شغلی خارج از علاقه و متناسب با تواناییهایشان هم دست پیدا نمیکنند. طبق گفته سازمان آمار، در حال حاضر متولدان سالهای 60 تا 66 که بالغ بر 9 و نیم میلیون نفر هستند به سن اشتغال رسیدهاند که خیل عظیمی از آنها را تحصیلکردههای دانشگاهی تشکیل میدهند.
بحران بیکاری فارغالتحصیلان
کمتوجهی نظام آموزش عالی به نیازهای جامعه یکی از دلایل بروز بحران و بیکاری فارغالتحصیلان است، درصورتی که نیاز اساسی یک فارغالتحصیل دانشگاهی برای رسیدن به شغل و پذیرش مسئولیتهای تخصصی جامعه، مهارت است؛یعنی فرد علاوه بر داشتن تواناییهای ذهنی، فیزیکی و سطح تحصیلات و همچنین ویژگیهای رفتاری چون شخصیت، نوع نگرش، انگیزش و ارزشهای فردی باید مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی نیز در طول دوران تحصیل کسب کند.
اما اینگونه که مشخص است بین دورهها و موارد آموزشی دانشگاه با آنچه بازار کار از بعد مهارت فنی و علمی میطلبد تناسب منطقی برقرار نشده است و از طرف دیگر قبل از فارغالتحصیلی دانشجویان معیارهای مناسبی برای ارزیابی آنها از حیث حداقل توانمندی علمی و عملی وجود ندارد. همچنین دانشگاهها و اساتید نیز نتوانستهاند به خوبی روحیه علمی دانشجویان را برای پیدا کردن کار مفید خود و جامعه تقویت کنند.
دلایل دیگری مثل اینکه« انگیزه درصدی از جوانان از ورود به دانشگاه چیست؟» نیز بر بیکاری آنها بعد از دانشگاه تأثیر خواهد گذاشت. در میان دانشجویانی که با انگیزه کسب علم و دانش و تحقیق و بعد ورود به عرصه بازار کار وارد دانشگاه میشوند، عدهای هم هستند که قبل از دانشگاه انگیزهای متفاوت با این گروه دارند و عدهای هم در طول دوران تحصیل در دانشگاه به واسطه عوامل بیرونی انگیزهها یا بهتر بگوییم مشغلههای جانبی دیگری به غیراز فعالیتهایی که اول از همه باید انجام بدهند، پیدا میکنند.
عدهای برای اینکه داشتن مدرک را جزئی لاینفک از مقدمات ازدواج میدانند، عدهای برای رهایی از نظارت خانواده، عدهای برای پیدا کردن همسر، عدهای برای به تعویق انداختن زمان سربازی، عدهای برای فعالیت در زمینههای سیاسی دانشجویی و... وارد دانشگاه میشوند. متأسفانه خیلی از این دانشجویان موقع انتخاب رشته تحصیلی هم هیچ اهمیتی به استعداد، توانایی و علاقه خود نمیدهند. حال آنکه خیلی از مسئولین امر، هدایت و سوق دادن جوانان به سمت و سوی امور سودمند و مناسب برای آنها و جامعه را خارج از حوزه فعالیت و کنترل نظام آموزش عالی میدانند و این خود عاملی بر پیشرفت مشکلات فوق بوده است.
مدرکهای بیکارکرد، استرسهای بیحد
به هر حال افراد زیادی وارد دانشگاه شده و سپس با توانایی، اهداف و انگیزههای مختلفی فارغالتحصیل میشوند اما نکته حائز اهمیت دیگر این است که بیشک یک فرد با مدرک فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس دیگر حاضر نخواهد بود تن به هر کاری بدهد؛ حتی کارهایی که قبل از دانشگاه برای آنها ارزش قائل شده و گزینه اصلی برای او بوده است. چه بسا شاید اگر وارد همان شغل شود از لحاظ مالی در وضعیت بهمراتب بهتری نسبت به موارد شغلیای که نیاز به مدرک دانشگاهی دارند، قرار بگیرد.
بنابراین بیکاری بعد از دانشگاه به هر دلیلی ممکن است برای فرد فارغالتحصیل ایجاد شود؛ فارغالتحصیلی که ممکن است در طول دوران دانشگاه ازدواج کرده و حالا دیگر یک شریک زندگی را در کنار خود داشته باشد. اما روشن است که بیکاری در افراد - مخصوصا سرپرستهای خانواده- میتواند مشکلات حادی را هم برای خانواده آنها و هم جامعه ایجاد کند. انتظار خانواده از فرزندی که چندین سال او را بهدلیل شرایط سنی و تحصیل حمایت کردهاند این است که بعد از اتمام دوره دانشگاه هرچه زودتر وارد بازار کار شود. این انتظار باعث فشارهای روانی زیادی برجوان میشود، چنانکه طبق بررسیهای به عمل آمده چنین فشارهایی قدرت ایمنی بدن را کاهش داده و بنابراین فرد آسیبپذیرتر خواهد شد. البته طبق همین تحقیقات، شخص با یافتن کار مناسب خیلی زود قدرت ایمنی خود را باز مییابد.
عواملی نیز هستند که میتوانند باعث تشدید فشارها برجوان شود؛ از جمله این عوامل این است که جوان در طول دوران تحصیل ازدواج کرده یا بعد از دانشگاه در شرف ازدواج باشد، جوان هنگام انتخاب رشته در زمان کنکور با پافشاری تمام، رشته مورد علاقه خود را انتخاب کرده و گزینههایی که خانواده به او پیشنهاد میکنند را رد کند، دانشجو در طول دوران دانشگاه به تمجید و تعریف از رشتهای بپردازد که در آن مشغول به کسب دانش است یا عواملی دیگری مثل سن بالای نانآور خانواده، در مضیقه بودن خانواده از لحاظ مادی، مشغول به کار شدن دیگر فرزندان و به قولی سر و سامان گرفتن آنها و بیکار ماندن فارغالتحصیل جدید در خانواده و... .
در چنین شرایطی آنچه میتواند به روند خانه و خانواده کمک کند، مدیریت بر استرس و اضطراب ناشی از بیکاری است. در وهله اول خانواده و جوان تازه فارغالتحصیل شده نباید زمان لازم برای یافتن کار مناسب را برای خود محدود کنند. تعیین یک مدت زمان مشخص برای یافتن کار چند پیامد را بهدنبال دارد: اول اینکه باعث افزایش استرس بر جوان و سپس تنشها در خانواده میشود. دوم اینکه جوان خود را مجاب میکند که باید حتما کاری داشته باشد و این باعث میشود تا نخستین فرصت شغلی را که برایش ایجاد شده و حتی شاید به رشته تحصیلیاش هم مربوط نباشد، قبول کند. حال ممکن است این شغل از حد انتظار پایینتر بوده و خود او هم این موضوع را نفهمد.
مشغول به کار شدن در چنین شغلی نتایج دیگری به همراه دارد؛ مطمئنا این جوان به جای اینکه امکانهای شغلی را برای خود افزایش دهد، با این کار کلا آنها را از بین برده است. موارد بسیار زیادی دیده شدهاند حاکی از اینکه اشخاص در شغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی خود مشغول به کار شده و با گرفتن نخستین حقوق، سالهای سال خود را درگیر کار و زندگی کردهاند و حالا دیگر امکان بیرون آمدن از آن شغل و جستوجو برای شغلی جدید وجود ندارد، چه بسا که از شغل فعلی خود و مزایای آن رضایت کافی ندارند.
در بعضی موارد دیگر، جوان در جایی مشغول به کار میشود که فضای شغلی مناسب را برای او نداشته و هماهنگنبودن فضا با روحیات او باعث وارد شدن استرس بیشتر به وی میشود ولی چه کند که ناچار به تحمل شرایط است و تنها چیزی که میتواند برایش مؤثر واقع شود راهکارهای کنار آمدن با شغلی است که از آن تنفر دارد. البته اینکه یک جوان چنین مجبور میشود زمان پیدا کردن کار را برای خود کاهش دهد بیشتر در خانوادههایی رخ میدهد که فرزندشان را با دیگران مقایسه میکنند.
در وهلههای بعدی جوان و خانوادهاش باید سعی کنند بهدنبال راههایی باشند که میتوانند به یک شغل مناسب ختم شوند. در نظر داشته باشید که سادهترین راه همیشه بهترین راه نیست. مثلا اینکه بعضیها فقط در روزنامهها بهدنبال کار میگردند اما غافل از اینکه خیلی از نهادها و ادارههای دولتی، کارخانهها، شرکتها و... اقدام به جذب نیرو کرده و اطلاعیههای خود را از طریق سایتشان اعلام میکنند.
حتی میتوانید خود اشتغالزایی را نیز یک راه بدانید. اگر واقعا به توانایی خود ایمان دارید، نترسید و با در نظر گرفتن حداقل سرمایه اولیه، شروع کنید. در این مسیر بد نیست سری به صندوقهای تأمین اعتبار کارآفرینی بزنید و از چند و چون تسهیلات آنها اطلاعاتی به دست آورید. اما این را هم بدانید که اگر فکر میکنید گرفتن وام و اقساط آن برایتان استرسزاست دور این مورد را خط بکشید.
بنگاههای کاریابی نیز میتوانند مفید واقع شوند اما تمام تلاش و گزینههای خود را محدود به آنها نکنید و همه مواردی که میتوانند برایتان یک فرصت شغلی ایجاد کنند را در نظر بگیرید.
خیال نکنید بعد از دانشگاه همه چیز در حد همان مدرکتان تمام شده است. همان طور که گفته شد خیلی از مهارتها در دانشگاه آموزش داده نمیشوند؛ پس سعی کنید مواردی را که فهمیدهاید نیاز است تا به یک شغل مناسب دست پیدا کنید (مثل زبان انگلیسی، نرمافزارهای رایانهای، مهارت فنی و...) و تا به حال اقدامی برای فراگیری آنها نکردهاید، همین حالا یاد بگیرید. در ضمن فارغالتحصیلان ارتباط خود را با استاد دروس تخصصی رشته تحصیلی از دست ندهند. در این زمان که آنها همه واحدهای دانشکده را گذراندهاند بهترین موقع است تا از استادان برای پیدا کردن شغل مرتبط با رشته خود مشاوره بگیرند.