تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۵

ترجمه مریم احمدی: هر فرهنگی تلاش می‌کند تا دنیایی از گفتگو برای اعضایش خلق کند. روشی که در آن انسان‌ها می‌توانند تجربیاتشان را تفسیر کنند

و آنرا در اختیار دیگران قرار دهند. بدون داشتن یک سیستم مشترک از احساسات که براساس قوانین خاص تنظیم شده‌ است زندگی بی‌معنی می‌شود و تمام تلاش‌ها جهت رسیدن به مفاهیم مشترک به شکست می‌انجامد.

تاثیرات فراگیر فرهنگ: فرهنگ به‌عنوان مجموعه‌ای از عقاید و افکار ثابت

مسلم است که فرهنگ به شدت بر افکار، احساسات و رفتارهای ما تاثیر می‌گذارد. در حقیقت، فرهنگ ابتدا بر لایه‌های ذهنی، ادراکی و انگیزشی تاثیر می‌گذارد. فرهنگ بخش مهمی از خط مشی ما است (چه چیزی را می‌توانیم بدست بیاوریم وچگونه)، براساس همین خط مشی در دنیای اجتماعی و مادی‌مان عمل می‌کنیم. ما انسان‌ها موجودات متزلزلی هستیم و فرهنگ از طریق قوانین استانداراد فکری، احساسی و رفتاری از اضطراب ما می‌کاهد.

در دنیایی که اغلب غیر قابل پیش‌بینی است فرهنگ قابلیت پیش بینی کردن را به ما ارزانی می‌کند.ما از دریچه فرهنگ به همه چیز می‌نگریم، فرهنگی که درک ما را رنگ ولعاب می‌دهد، بزرگ و کوچک می‌کند، ودر یک کلام به آن شکل می‌دهد. فرهنگ یک شیوه فکری ویکسری عقاید ثابت است  که ما از کودکی در طی فرایند اجتماعی شدن با آن بزرگ می‌شویم. درستی، یکپارچگی وثبات ساختار شخصیت ما ریشه در فرهنگمان دارد.

به این دلیل وبرخی دلایل دیگر است که تقابل فرهنگی می‌تواند ایجاد عصبیت کند و احساسات را برانگیزد .وقتی مردمانی از فرهنگ‌های متفاوت به‌هم برخورد می‌کنند؛ قوانین مربوط به روابط متقابل می‌تواند باعث تردید وسردرگمی شود. بسیاری از فرضیات اساسی ما غلط از آب در می‌اید. افکار، احساسات ورفتارهای ما که معمولا نتیجه موفقیت آمیزی دارند و بازخوردهایی که به‌ انها عادت کرده‌ایم دراینجا دیگرصادق نیستند. برخی از توقعات ما درمورد نتیجه و مفهوم روابط متقابل اجتماعی با یکدیگر مطابقت نمی‌کند و وقتی درموقعیت فرهنگ دیگری قرار می‌گیریم در پی یک رابطه اجتماعی ممکن است فکر، احساس و رفتار ما به‌همان شیوه که بدان عادت کرده‌ایم باشد و سپس در می‌یابیم که این شیوه اینجا موثر نیست؛ یا اصلا جوابی نمی‌گیریم و یا با پاسخی کاملا دور از انتظارروبرو می‌شویم. ممکن است حتی باعث سوتفاهم شویم و  احساسات را جریحه دار کنیم،  باعث خشم و عصبانیت طرف مقابل شویم ویا چنین سوتفاهماتی در خودمان ایجاد شود.در چنین موقعیتی، حتی اگر چنین شرایطی را تجربه نکنیم  قطعا دچار نوعی سردرگمی وآشفتگی از وضعیت موجود هستیم.

در اینجا مفاهیمی نظیر  کم زمینه و پر زمینه (low-context and high-context) ابزارهای تحلیلی مناسبی هستند .زمینه یعنی اینکه در یک رابطه متقابل؛ موقعیت اجتماعی تا چه اندازه در قوانین گفتگو معنا ومفهوم پیدا می‌کند. به عبارت دیگر، شیوه‌ای‌ است که در آن موقعیت اجتماعی بر ساختار و محتوای روابط متقابل تاثیر می‌گذارد.

فرهنگ آمریکایی یک فرهنگ کم زمینه است (بیشتر غیر رسمی) و فرهنگ جزایر اقیانوس آرام  پرزمینه است (بیشتر رسمی) به عنوان یک آمریکایی با یک فرهنگ کم زمینه، فرهنگ فردگرای انه، وقتی برای اولین بار با کسی آشنا می‌شوم دوست دارم که غیررسمی باشم، در مورد خودم زیاد حرف می‌زنم و سوالات زیادی هم در باره آنها می‌پرسم، تا در حداقل زمان ممکن حداکثر اطلاعات را بدست بیاورم. من برای فردی از جزایر اقیانوس آرام  با یک فرهنگ پرزمینه جمع گرایانه، ممکن است فردی مغرور به‌ نظر برسم چون خیلی تندجلو می‌روم و یا خودبین وخودخواه، چون خیلی درمورد خودم حرف می‌زنم ونهایتا پررو وفضول هستم، چون با سوالات بی‌شمارم آنها را معذب می‌کنم.

فرهنگ همچنین بر چگونه یاد گرفتن و چگونه یاد دادن ما تاثیر می‌گذارد. درس دادن در یک فرهنگ خودی فعالیتی است که در آن زمینه‌های فرهنگی واجتماعی و وجود شیوه‌های متفاوت فکری، یادگیری و تعلیمی به طرق بسیار یچیده برهم تاْثیر می‌گذارند. کلاس درس حتی در جایی که همه متعلق به یک فرهنگ هستند یک محیط فرهنگی اجتماعی پیچیده است. سن، جنسیت، انتظاارت از نقش جنسسیت، ظاهر و توقعات پوششی، و انتظارات بی‌شماراز نقش‌های دیگر، وضعیت اجتماعی اقتصادی و شخصیت‌های متفاوت دانش آموزان ومعلمان، موثر بودن آموزش و میزان یادگیری که همه در کلاس درس رخ می‌دهد تاثیرات متفاوتی بر روابط متقابل دارد.

این موقعیت؛ وقتی که دانش آموز و مربی از دو فرهنگ متفاوت باشند حتی پیچیده ترهم می‌شود. فرهنگ و خرده فرهنگ بر نگرش‌ها، فرضیات، توقعات، شیوه وعملکرد مربیان ودانش آموزان تاثیر می‌گذارد.

آمریکا را در نظر بگیرید، جایی که بین خرده فرهنگ‌های شهری و روستایی تفاوت‌هایی وجود دارد، همانطور که چنین تفاوت‌هایی را در میان خرده فرهنگ‌های اروپایی، آفریقایی-آسیایی، اسپانیایی، امریکای لاتین و آسیایی‌ها به‌خوبی مشاهده می‌کنیم. با اشاره ضمنی به رابطه متقابل در اقیانوس آرام، ما همچنین با تفاوت‌های فرهنگی وخرده فرهنگی در میان مردم بومی و جمعیت مهاجران مواجه هستیم و حتی در بین بومیان هم تقسیمات فرهنگی و قومی مثل جزیره نشینان اصلی و خارجی‌ها وجود دارد. فرهنگ بر هنجارهای زبانی وغیرزبانی و رابطه متقابل در کلاس درس تاثیر می‌گذارد.

در ایالات متحده حتی تفاوت‌های خرده فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی می‌تواند الگوهای بسیار متفاوتی برای رابطه متقابل در کلاس درس ایجاد کند. یک فرایند آموزشی در جامعه معمولا طیف عریض وطویلی از شیوه‌های فکری، شیوه‌های یادگیری، شیوه‌های آموزشی ومحیط یادگیری را نشان می‌دهد. فرهنگ می‌تواند باعث شود برخی شیوه‌های خاص برجسته تر از بقیه بشوند. 

ارتباطات در خلا صورت نمی‌گیرد.همه ارتباطات در یک محیط اجتماعی رخ  می‌دهد.ما به این حالت گستره یا زمینه می‌گوییم، چون این محیط هرگز خنثی نیست. محیط همیشه برنوع رفتار اعضایش  تاثیر می‌گذارد. کلاس درس هم یکی از همین محیط هاست  که به خصوص بر روی رابطه متقابل میان فرهنگی تاثیر می‌گذارد.قوانین، فرضیات، ارزش‌ها، آداب و رسوم، تجربیات و طرز عمل یک فرهنگ خاص بشدت بر جریان فعالیت کلاسی تاثیر می‌گذارد.

تدریس موثر در محیط چند فرهنگی 

هر معلمی شیوه تدریس خاص خود را دارد. سنت‌های آکادمیک، ملی و فرهنگی متفاوت هستند؛ اغلب تفاوت‌های فرهنگی را در روش‌های تدریس می‌بینیم.اما علیرغم  شیوه‌ها، سنت‌ها، وفرهنگ‌ها، همه روش‌های تدریس موفق در هر جای دنیا فقط از یک چز تشکیل شده است: برقراری ارتباط.

علم رشته‌های عصبی که در فرایند فهمیدن نقش دارند، روانشناسی آموزشی و سال‌ها تجربه تدریس عملی؛ به ما می‌گوید شیوه تدریس خوب یعنی انتقال دانش و مهارت‌ها به دانش آموزان، ازطریق برقراری ارتباط بین مطالب جدیدی که سعی می‌کنیم به آنها آموزش دهیم و اطلاعات پایه‌ای و مهارت‌هایی که از قبل دارند. از نظر پیروان پیاژه (Piagetian) دانش‌آموزان از طریق تطابق و همانندسازی طرح‌های کلی را می‌سازند و بسط و گسترش می‌دهند و از نقطه نظر طرفداران آرای ویگوتسکی (Vygotskian) دانش آموزان در حیطه  تکامل نسبی‌شان، به کمک والدین، معلمان و گروه همسالان پیشرفت کامل می‌کنند.

ضرورت حمایت‌های شناختی، انگیزشی و رفتاری

تدریس کارآمد نیاز به استفاده ازحمایت‌های شناختی، انگیزشی، و رفتاری دارد. در محیط آموزشی که از زبان مادری برای تدریس استفاده نمی‌شود آموزش مؤثر به تقویت زبانی قابل توجه هم نیاز دارد. معلمان در مباحث درسی‌شان،شیوه‌های آموزشی، و رابطه متقابل گسترده با دانش اموزان باید از این حمایت‌ها استفاده کنند ویا خودشان آنها را ایجاد کنند.
برای نمونه، حمایت‌های زبانی از تعدیل زبان معلم، مثل آهسته صحبت کردن به‌ هنگام توضیح مطالب، ساده انگلیسی صحبت کردن، و اجتناب از به کار بردن لغات عامیانه، فنی، و اصطلاحات تشکیل شده است. کلا لغت‌هایی را که استفاده می‌کنید کنترل کنید و لغات آشنایی را به‌کار ببرید که قبلا معنی‌شان را توضیح داده‌اید. همچنین اگر قبل از شروع صحبت یک بار لغات مهم و کلیدی را مرور کنید و یا در حین سخنرانی توقف کرده و معنی لغات را توضیح  دهید سودمند خواهد بود. موقع سخنرانی و یا توضیح  مطالب خوب است مدام آنها را تکرار کنید، مطالب را خلاصه کنید و سپس آنها را دوباره تکرار کنید و در آخر مهم است مطمئن بشوید آیا تن صدایتان به اندازه کافی بلندهست که همه بشنوند یا نه.

حمایت‌های شناختی مشتمل هستند بر فراهم آوردن قالب‌های شناختی مناسب برای دانش آموزان تا اطلاعات و مهارت‌های جدید بر روی هین قالب‌ها در ذهنشان حک  شود. به این منظور باید از طرح درس‌های پیشرفته ای همچون نوشتن رئوس مطالب، مدل‌ها ونقشه‌های مفهومی؛ چهراچوب درس، به‌همراه نمایش اسلاید و یا حتی نوشتن ورائه طرح‌ها بر روی تخته استفاده کرد.

همچنین به این منظور باید ابتدا مطالب درسی را که ملموس تر هستند؛ شرح داد و سپس به سمت موارد انتزاعی‌تر رفت. استفاده از ابزارهای سمعی بصری مثل فیلم‌ها ،اسلایدها، شرح عکس‌های کتب درسی، عکس‌ها وسی دی های آموزشی برای تدریس بسیار موثر است.

به‌طور کلی باید به فرآیند چگونگی درک مطلب دانش آموزان حساس بود. باید زمینه‌های تجربیات قبلی دانش آموزان را که به موضوع تدریس مربوط می‌شود  کشف و طی تدریس ارتباط لازم را بین آنها ایجاد کرد.

از نقطه نظر یک دیدگاه صرفاْ زبانی، برای تدریس مؤثرو کارآمد چیزی  از ارائه مثال‌های خوب و بیان داستان‌هایی که به فهم دانش آموز کمک می‌کند مهم‌تر نیست.

این مثال‌ها وداستان‌ها باعث می‌شود که دانش اموزان خودشان مطلب را درک کنند و در نتیجه بهتر بفهمند و تشویق شوند که بیشتر یاد بگیرند. ارزش یک عکس  به اندازه هزار کلمه است و یک داستان  خوب؛ تصویری عالی در ذهن دانش آموزان‌تان ترسیم می‌کند.
باید به زندگی دانش آموزانتان توجه کنید تا بفهمید کدام مثال‌ها و داستانها مؤثرتر خواهد بود. برخی از داستانها جنبه بین‌المللی دارند و هر دانش آموزی در هر کجای دنیا بدون توجه به فرهنگی که بدان تعلق دارد آنرا می‌فهمد، اما برخی دیگر برای تآّثیرگذاری ممکن است به پیش زمینه‌های فرهنگی بیشتری نیاز داشته باشند.

حمایت‌های انگیزشی هم خیلی مهم هستند. باید در ساختار و شیوه تدریس‌مان موفقیت وخود باوری دانش‌آموزان را پی‌ریزی کنیم، باید به موضوع تدریس علاقه‌مند باشیم وهیجان یادگیری را کم کم به دانش آموزان القا کنیم. باید با واقعیات زندگی دانش‌آموزان و تجربیاتشان آشنایی کامل داشته باشیم. در حین تدریس لازم است هدف از یادگیری را شرح دهیم و در آخر اینکه کمی شوخی وتفریح در کلاس ضروری است.

وسرانجام حمایت‌های رفتاری هم هستند. شیوه تدریس و کلاس‌داری  باید به صورتی باشد که الگوهای رفتاری مهمی چون خواندن، نوشتن، نت برداری، مطالعه، امتحان، پرسش و پاسخ، بحث و مناظره، سروقت آمدن و رفتن را به بهترین شکل ممکن برای دانش آموزان قالب بندی کنیم؛ براساس تفییرات رفتاری، رفتارهای تقویت کننده مثبت (جایزه دادن) و تقویت کننده‌های منفی (از بین بردن محرک‌های نامطلوب) بهتر از تنبیه (موارد ناخوشایند)عمل می‌کنند.

خلاصه اینکه، ما دانش آموزان را به سمت یادگیری هل نمی‌دهیم بلکه آنها را به سمت یادگیری جذب می‌کنیم. ما از آنها در حین پیشرفت نسبی در حیطه یادگیری‌شان حمایت می‌کنیم. اگر به آنها نردبانی برای بالا رفتن بدهیم، تا سطح توقعات ما بالا خواهند رفت. آن نردبان، یا داربست همه آن چیزهایی است که در جهت کمک به یادگیری آنها می‌گوئیم و انجام می‌دهیم.

شبکه‌های عصبی وذخیره سازی اطلاعات خارجی

دانش ومهارت‌های ما در شبکه‌های عصبی مغزمان قرار گرفته است که هم ماهیت فیزیکی و هم ماهیت اطلاعاتی دارد. به‌هنگام تدریس  بطور موفقیت آمیزی با ذهن دانش‌آموزان‌مان ارتباط برقرارمی‌کنیم، در حقیقت، ما باعث رشد آکسون‌ها ودندریت‌ها می‌شویم که با نرون‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و شبکه‌های عصبی را تشکیل می‌دهند. این شبکه‌های عصبی اساس حافظه، دانش ومهارت‌های فکری وحرکتی ما را تشکیل  می‌دهند. خیلی هیجان آور است که بدانیم به‌هنگام درس دادن چراغ‌هایی را در ذهن دانش‌آموز روشن می‌کنیم که به منزله فهمیدن مطلب است؛ در حقیقت به لحاظ عصب شناسی، مغزشان را بازسازی می‌کنیم.
دانش ومهارت‌های ما درشبکه‌های اجتماعی خارجی هم قرار می گیرد؛ این شبکه اجتماعی، همه انسان‌ها در جامعه خودمان و دیگر جوامع در سراسر دنیا و کل تاریخ بشری را دربر می‌گیرد وهمچنین همه نوع وسایل حافظه خارجی مانند کتاب‌ها، نقاشی‌ها، مجسمه‌ها، عکس‌ها ،فیلم‌ها ،سی دی ها، فلاپی دیسک‌ها ودیگر حافظه‌های کامپیوتری را شامل می‌شود.همین گستردگی وسیع است که مبنای عقیده هوش پراکنده شده است.

دسترسی به دانش‌آموزان

برای معلمانی که در فرهنگی بیگانه تدریس می‌کنند، دانش‌آموزان در حال ارتقاء سطح، در ابتدا می‌توانند مشکل ساز باشند زیرا نمی‌توانند فرهنگ و بخش عمده ای اززندگی دانش آموزان‌شان را درک کنند. هر چند بیشتر معلمان به‌سرعت درباره دانش آموزانشان چیزهایی را می‌فهمند ولی برای برخی دیگر؛ این عدم درک فرهنگی می‌تواند منجر به خشم، عصبانیت، افکار منفی وسرانجام شکست آنها در تدریس شود. و برای دانش آموزان هم به لحاظ  روانشناسی، باعث پائین بردن اعتماد به نفس و انگیزه یاد‌گیریشان می‌شود.

شیوه چند فرهنگی

شیوه چند فرهنگی برای برقراری ارتباط بین مردمانی در دوسوی یک مرز می‌تواند مؤثر باشد. شیوه‌های ارتباطی و رابطه متقابل میان فرهنگی می‌تواند به مردمانی که از فرهنگ فرد گرایانه غربی با سیستم خانواده هسته ای به فرهنگ‌های جمع گرایانه با سیستم خانواده گسترده می‌روند کمک کند. مثل نمونه‌هایی از آمریکایی‌ها، استرالیایی‌ها و اروپائیانی که در حوزه اقیانوس آرام تدریس می‌کنند.

این شیوه همچنین به افرادی که ا ز فرهنگ جمع گرایانه به فرهنگ‌های فردگرایانه می‌روند می‌تواند کمک کند، مثل دانش‌آموزانی از جزایر اقیانوس آرام که به کالج‌های استرالیا، نیوزیلند یا ایالات متحده می روند. این شیوه همچنین برای دانش‌آموزانی از جزایر  اقیانوس آرام که در کشور خودشان درس می‌خوانند ولی مربی خارجی دارند سودمند است، مثل دانش آموزانی که در کالج میکرونیژیا اف اس ام (Micronesia-FSM) درس می‌خوانند.

و به طور کلی، درک  بهتر جوامع چند فرهنگی ومهارت‌های برقراری ارتباط به کسی که در یک رابطه متقابل بین فرهنگی قرار دارد کمک می‌کند تا شادتر وسودمندتر باشد.

تحقیقات انسان شناس امریکایی ،ادواردتی هال (Edward T. Hall)، در پیشرفت مطالعات ارتباطی چند فرهنگی مهم و اساسی بود.

تحقیقات هال در زمینه تفاوت‌های فرهنگی در ارتباطات زبانی وغیر زبانی و مفاهیم زمان، مکان  مورد استفاده دپارتمان مؤسسه خدمات خارجی در ایالات متحده قرار گرفت، کار این مؤسسه تعلیم دیپلمات‌هایی بود که برای خدمت به خارج از کشور می رفتند.

دو نمونه از اثار هال، زبان خاموش (1959) (The Silent Language) و جنبه پنهان (1964) (The Hidden Dimension) هنوز هم به‌طور گسترده‌ای مطالعه می‌شود و در زمینه ارتباطات چند فرهنگی بسیار سودمند است.

آثار هال ارزش مفاهیم انسان شناسی کاربردی در تعلیم افرادی را که در فرهنگ‌های غیر خودی کار می‌کنند؛ نشان می‌دهد. همچنین هال در مقاله برجسته ای در سال 1955 در ساینتیفیک امریکن (Scientific American) درباره رفتارهای انسان شناسی می‌گوید:

نقش یک انسان شناس در آماده سازی افرادی که در خارج از مرزها خدمت می‌کنند این است که چشم آنها را باز می‌کند تا نسبت به نوع رفتارها، لحن صدا، حرکات بدن، مکان و زمان ارتباط  دقیق وحساس باشند چه بسا درمیان مردمی با فرهنگ متفاوت این اعمال منجر به ناراحتی شود و احساس دشمنی را ایجاد کند. چه قصدمان زندگی کردن در کشوری دیگر باشد چه تنها قصد سفر داشته باشیم نیاز به مرجعی داریم تا کمکمان کند این تفاوت‌های مهم در رفتارهارا تشخیص دهیم ودرک کنیم.

رشته ارتباطات چند فرهنگی نتیجه ادغام علوم اجتماعی و رفتاری و به‌خصوص روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی است. این حوزه از توانمندی مفاهیمی که به لحاظ علمی پیشرفته هستند، دانش، روش‌های تحلیلی واطلاعاتی که به‌درستی آزمایش شده‌اند برخورداراست و البته ضعف‌هایی را هم داراست. علوم اجتماعی و رفتاری هرچند قادرند مسائل بسیاری را در مورد انسان شرح داده و پیش بینی کنند، اما گاهی اوقات هم محدود و نامشخص هستند. ماهیت نامشخص علوم اجتماعی و رفتاری بخاطر پیچیدگی افکار، احساسات، ورفتارهای فردی و جمعی انسان است. وقتی در مورد یک فرهنگ بحث می‌کنیم و آنرا تجزیه وتحلیل می‌کنیم کلیات وعقاید مردم را که ضرورتا درست هم نیستند می‌پذیریم. اینها کلیات وعقایدی هستند که به لحاظ آماری پس از اینکه بارها در مورد بخش بزرگی از مردم به‌کار رفته‌اند درستی‌شان ثابت شده است، اما علیرغم همه اینها همیشه استثناها ومتغیرهایی در رفتارهای فردی و اجتماعی وجود دارد.

همین موقعیت درسر کلاس در رابطه با دانش آموزان وجود دارد. ما می‌توانیم الگوهای مشخص فکری، احساسی و رفتاری دانش آموزان را به‌خوبی استنباط کنیم و حدس بزنیم؛ اما همیشه درمورد قوانینی که خودمان وضع می‌کنیم  استثناءهایی هم وجود دارد. همیشه متغییرهایی چون سن، جنس، نژاد، گروه قومی، فرهنگ، زبان مادری، زبان دوم، ظاهر، شخصیت، زمان ترم درسی، موضوع، اندازه، نور و تهویه هوای کلاس، ساعت روز، آب وهوا  و بسیاری عوامل محسوس ونا محسوس دیگر پیچیدگی‌هایی را به‌وجود می آورند. ممکنن است آنچه در یک ترم درسی برای یک مربی مفید واقع شود در ترم بعدی جواب ندهد، بنابراین شیوه تدریس باید عملی ،آزمایشی، قابل انعطاف و پاسخگو باشد.

برخی از مردم به ارزش ارتباطات بین فرهنگی پیشرفته بدبین هستند. برای مثال، یک روزنامه نگار متعصب که چندین سال در ماکرونیژیا کار می‌کرد به دلیل عدم درک چند فرهنگی،  پیوسته خشمگین و عصبانی بود. او نمی‌توانست افراد محلی را درک کند چون هرگز تلاش نکرده بود فرهنگ آنها را بشناسد و به آن احترام بگذارد. ارزش‌ها وراه و روش او درست بود و مال آنها اشتباه به‌نظر می آمد! سرانجام قبل از ترک محل خدمتش  پیشنهاد کرد که بهتر است فرهنگ‌های ماکرونژیایی در یک کتاب گردآوری و تدوین شوند تا او و دیگران بتوانند قوانین رفتاری را بهتر درک کنند.

فرهنگ‌ها به‌صورت رمزی در نمی‌آیند، اما ارزش‌ها وهنجارها را می‌توان به طور کلی و به گونه خاص در ارتباط با جوامع مورد بحث تبیین کرد؛ ما معمولا درباره فرهنگ خودمان بحث نمی‌کنیم مگر اینکه در یک بحث آکادمیک پای مقایسه با فرهنگ دیگری پیش بیاید. فرهنگ ما مورد بحث قرار نمی‌گیرد چرا که ناخودآگاه تحت نفوذ آن هستیم. فرهنگ مشتمل است بر شبکه‌های مستحکم شده شناختی که افکار؛ عواطف و رفتارهای ما را بی‌آنکه متوجه باشیم در بر می‌گیرد و هدایت می‌کند. فرهنگ پویاست، قسمتی از آن در گذر زمان تغییر می‌کند، و برخی دیگر از آن وابسته به متغیرهای دیگر باقی می‌ماند و از آنجا که ضرورتاْ همه افراد شبیه به هم نیستند فرهنگ  فضایی را هم برای متغییرهای فردی دارد. فرهنگ‌ها رمزهای نوشتاری نیستند؛ اما حکم  ارزش‌هایی را دارند که در نهادهای اجتماعی و قوانین نامکتوب گفتمانی و تعاملی که در فرایندهای اجتماعی شدن و بین‌المللی شدن فرا می‌گیریم نهادینه شده‌اند

فراگیری یک فرهنگ دیگر، یک گزاره مستقیم است. آمیزه‌ای از یک نگرش صحیح، تعدادی مفاهیم ارتباطی وگذاشتن کمی وقت به عنوان یک ناظر مشارکت‌گر.

www.comfsm.fm/socscie/effecteach.htm