این واژه، بهتدریج در تفکر فلسفی وارد شده و از این طریق از مفهوم خاصی برخوردار شده است؛ درست همانگونه که زبان فلسفه از بطن زبان روزمره پیش از عصر فلسفه پدید آمده است.
به لحاظ زبانشناسی، واژه لوگوس با lego پیوند دارد و به معنای شمردن، محاسبه، رسیدگی و توجیه بوده است. در کنار این معانی میتوان به مفاهیمی چون نسبت، تناسب، توضیح، برهان، عقل، خبر، اطلاع، کلام، لغت، اصطلاح و موضوع بحث نیز اشاره داشت. اما به زعم هایدگر واژه لوگوس از ریشه لِگِیْنْ (Legein) است.
این واژه در زبان یونانی هم به معنای سخنگفتن است و هم آنچه که هایدگر بر آن تأکید میورزد و به معنای جمعآوردن است. اما با یک نگاه اجمالی میتوان گفت که هایدگر به هیچیک از معانی گوناگون و متکثری که برای این واژه در طول تاریخ فلسفه ذکر شده است، اعتماد ندارد و آنها را نامی شایسته برای این واژه نمیداند.
هایدگر در مقدمه کتاب «وجود و زمان» آنجا که به مفهوم پدیدارشناسی میپردازد، در ذیل بند «لوگوس» با اشاره به تعدد معانی لوگوس نزد افلاطون و ارسطو بیان میدارد که این معانی در تقابل با یکدیگر بوده و هرگز معنایی بنیادین و واحد را عرضه نمیدارند. «کلمه» و دیگر معانیای که از دیرباز برای لوگوس قائل شدهاند و تمامی تفسیر و تعبیرها در این وادی، همواره معنای بنیادین این کلمه را محجوب ساخته است.
هایدگر بر آن است که لوگوس چیزی است که مبنای سخنگفتن و زبانآوری است. در واقع لوگوس آن حقیقتی است که جمال جلوه یک چیز را فراهم میآورد و یا به بیانی دیگر، تجلی و به ظهور آمدن چیزی را ممکن میسازد.
قبلاً گفتیم که هایدگر لوگوس را با لِگِیْنْ مرتبط میداند و یکی از معانی لِگیْنْ ، سخن گفتن است. بنابراین لوگوس در این معنا آشکارساختن آن چیزی است که فرد در مورد آن سخن میگوید.
بدین ترتیب لوگوس دارای معنایی شبیه به روشن کنندگی (apophainesthai) است. لوگوس میگذارد چیزی ـ یعنی آنچه درباره آن سخن گفته میشود ـ دیده شود و این کار را برای کسانی میکند که در این سخنگفتن شرکت دارند. بنابراین لوگوس شأن اظهارکنندگی و بیان داشته و متوجه پدیدار است.
از طرفی خود پدیدار که از ریشه یونانی فاینامنون است به معنای آن چیزی است که خود را آشکار میکند. اما نکته در اینجاست که لوگوس در آشکارکردن و متجلی ساختن چیزی، استقلال تام ندارد؛ به عبارتی این خود شئ است که در آیینه لوگوس پدیدار میآید و متجلی میشود.
به بیان دیگر، این ذهن نیست که معنایی به پدیدار میبخشد، بلکه آنچه به ظهور میآید، در واقع جلوهکردن و بهظهورآمدن خود اشیاء است. بنابر این، معنای لوگوس آنچنان پر و سرشار است که از دو جهت میتوان از آن بهره گرفت؛ از یک طرف، لوگوس به معنای جمعآوردن جمیع موجودات است و از طرف دیگر آن چیزی است که با ما سخن میگوید.
لوگوس در معنای اول وجود است از آن جهت که مابهالاتحاد حقیقی تمام موجودات است و در معنی دوم زبان است؛ یعنی خانه وجود که آدمی مقیم آن است. بنابراین لوگوس به تفسیر هایدگر هم جامع وجود و هستی میشود و هم نطق و زبان.