اکنون تعداد قابل توجهی از زنان پس از ازدواج و تولد فرزند، به تحصیل روی میآورند و گاه در کنار تحصیل، ترجیح میدهند دارای نقش و سهم اقتصادی باشند. تعدد نقشها و تبعاتی که در پی دارد، زنان را با فشار روانی روبهرو کرده است. در چنین شرایطی منطقیترین شیوه، تقسیم بعضی از وظایف با پدران میباشد. اما آیا بهراستی مادران میخواهند پدران را در تربیت فرزندان مشارکت دهند؟
چرا او را با این لباس به مدرسه فرستادی؟ فکر نمیکنی این لباس نامناسب است و او در این هوای سرد مریض خواهد شد؟
چرا بچهها تا این ساعت بیدارند؟ آیا نمیتوانم یک روز بعدازظهر بدون اینکه نگران بچهها باشم از خانه بیرون بروم؟
این دومین باری است که در این هفته به او پیتزا دادی. خوردن این آت و آشغالها او را مریض میکند. این جملات و جملاتی از این دست حاکی از آن است که مادران، برای پدران در تربیت و پرورش فرزندان نقش قابل توجهی قایل نیستند و یا حداقل پدران در رابطه با مسئولیتشان در برابر کودک دچار سردرگمی شدهاند.
پدران اظهار میکنند به آنها احساس ناکامی و عصبانیت دست میدهد، زیرا همسرانشان از آنها میخواهند بیش از پیش درگیر کار تربیت بچهها شوند. اما از طرفی آنها را درباره نحوه انجام کار به باد انتقاد میگیرند. به نظر میرسد مادران با تضاد و تعارضی درباره انصراف از قلمرو تربیتی بهسر میبرند.
در طول تاریخ مادران در مرکز و کانون خانواده قرار داشتند اگرچه این نقش قابل تقدیر و غرورانگیز است و در بسیاری از موارد مشخص، معین و بسیار مهم بوده است ولی در سالهای اخیر که مادران بهطور روزافزون بیرون از خانه کار میکنند، شاخصهای کار در منزل هم تغییر کردهاند و کارهایی که در گذشته بر اساس سنت و عرف برعهده مادران بود، بر اساس ضرورت توسط سایرین اجرا میشود. با این حال بسیاری از زنان، با وجود تعهد حرفهای مهمی که دارند، باز هم تمایلی به انصراف از نقش تربیتی- نگهدارنده اولیه از خود نشان نمیدهند.
بسیاری از پدران غالباً در این احساس اضطراب همرأی هستند و شکایت آنها شبیه به یکدیگر است. آنها احساس میکنند زمانی که وظایف پدرانهشان را انجام میدهند از طرف همسرانشان مورد انتقاد قرار میگیرند. حتی گاه برخی اذعان میدارند تردیدی که همسرانشان نسبت به آنها از خود نشان میدهند که بعضاً به تردید پدران از خود درباره افزایش مسئولیت پرورش و تربیت فرزندان منتهی میشود، عملکرد ضعیف پدران را به دنبال دارد.
در حقیقت همه این موارد میتوانند واقعیت داشته باشند اما اگر مادران به کمک بیشتری نیاز داشته باشند، لازم است پدران را تأیید کنند، از آنها حمایت کنند و کمتر کوششهای پدران را مورد انتقاد قرار دهند. از سوی دیگر بعید به نظر میرسد مردان نقش و وظیفه پدرانهشان را جدی بگیرند، مگر اینکه همسرانشان نقش جدی برای آنها در نظر داشته باشند.