تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۱۹

مجتبی اردشیری: امروزه به‌واسطه گسترش مدرنیته در تمام ابعاد وجودی بشر، فرزندان ما با وسایلی که محصول این فرایند جهانی است بزرگ می‌شوند.

 آنان ماهواره دارند، کامپیوتری دارند که می‌توانند در هر ساعت از شبانه‌روز به اینترنت متصل شوند، تلفن همراه دارند و احیانا هوس ماشین دار شدن نیز به سرشان می‌زند؛  اینان در عصر انفجار تکنولوژی، جوانی می‌کنند.

این گسترش تکنولوژی سبب شده تا آنان خیلی زود به جنس مخالف دل ببندند چرا که زودتر به سن بلوغ می‌رسند.

فرزند شما وقتی به دوران حساس بلوغ می‌رسد، به ادراک مسائلی دست می‌یابد که تا قبل، تنها آنها را احساس می‌کرد. او اکثریت این مسائل که حول محور جنسیتی است را از طریق گروه دوستان یا اینترنت و ماهواره به دست می‌آورد بنابر این با کنجکاوی در پی آگاهی از تمام حقیقت موجود است. ذهن جست‌وجو‌گر او به همراه جسارتی که خاص دوران بلوغ است سبب می‌شود که در پرداختن به برخی قضایا، با رویکردی گستاخانه برخورد کند. او در این شرایط، دوست دارد دیده شود و محبوب باشد بنابر‌این به هر کاری که او را به این تصور نزدیک می‌کند دست می‌زند.

این وضعیت در پسران بیشتر به شکل دروغگویی در مورد دوستی با جنس مخالف، متلک گویی، بلند خندیدن، شیطنت در خیابان، تهیه کلیپ‌های جالب و قدرت نمایی ظاهر می‌شود و در دختران نیز به شکل تمایل بیشتر به سمت گروه همسالان، خواندن رمان‌ها و اشعار عاشقانه و پوشیدن لباس‌های متنوع با رنگ‌بندی خاص دیده می‌شود. این شرایط اگرچه زمینه‌ساز ابتدایی برقرار ارتباط با جنس مخالف است اما آنها به‌واسطه نصایح و شنیده‌هایی که از رسانه‌ها و والدین خود در مورد عواقب این دوستی‌ها دارند، کمی محتاط عمل می‌کنند. این روند در دختران بسیار بیشتر از پسران است.

عشق نوجوانی

عشق اول اگر عشقی ساده و پاک باشد بسیار ماندگار است. از آنجایی‌که در روزگار کنونی سن دوستی‌های جنس مخالف بسیار پایین آمده اما درصد آسیب‌رسانی آن بسیار افزایش یافته است. فرزندان در این سنین به دور از تکاپوی جامعه و مشکلات بی‌شمار دیگر‌، تنها به وصال می‌اندیشند و این تفکر در پسران بدین‌گونه است که اگر زود اقدام نکنند‌، دختر مورد علاقه‌شان از دست می‌رود. دختران نیز سعی می‌کنند خود را مطابق با سلایق پسر مورد علاقه در آورده و به وی وفادار باشند. آن احساس دیده شدن که دو طرف تا قبل از دوستی از خود متبادر می‌ساختند حال شکل تکامل‌یافته‌‌تری به‌خود می‌گیرد و طرفین سعی می‌کنند به مانند آدم بزرگ‌ها رفتار کنند. با یکدیگر قول و قرار می‌گذارند و بی‌محابا خانواده‌هایشان را در جریان تصمیماتشان قرار می‌دهند.

اگر چه در اکثر مواقع‌، والدین با تصمیم ازدواج فرزندشان در سنین نوجوانی یا اوایل جوانی مخالفت می‌کنند اما خانواده‌هایی هستند که بر اثر فشار فرزند، با خواست آنان موافقت می‌کنند. عوارض این موافقت در سالیان دیگر می‌تواند به طلاق، خیانت، جنایت، شکست عاطفی، خودکشی و... بینجامد؛ مواردی که طی چند سال گذشته مرتبا از طریق رسانه‌های جمعی منعکس شده و به‌عنوان زنگ خطری برای خانواده‌ها به صدا درآمده است.

والدین باید در برابر تقاضای ازدواج فرزندشان در سنین پایین، خویشتنداری نشان داده و با او به‌صورت نرم و ملایم سخن گفته و رفتار کنند چرا که استفاده از هر گونه اهرم خشونت می‌تواند به اثرات زیانباری چون فرار از خانه یا اقدامات انتحاری دیگر منجر شود. مطمئنا می‌‌توان فرزندان را از طریق احساسات‌، از این تصمیم منصرف کرد. باید از یاد نبریم که پرداختن به منطق و اصولی حرف زدن به هیچ‌وجه در ذهن نوجوان و جوان نمی‌گنجد بنابراین باید ملغمه‌ای از احساس و اصول را به خورد فرزند داد و وی را نسبت به داشته‌هایش حساس کرد. درس خواندن، دوست داشتن والدین، آزادی و حتی بسته‌های تشویقی برای رسیدن به اهداف والای مورد نظر، می‌تواند وی را از صرافت ازدواج در سن پایین دور کند.

باید به وی یاد‌آور‌ شد که اگر چه طرف مقابل فرد خوبی است اما او می‌تواند تا چند سال آینده و تا رسیدن به شرایط موجود، به موارد بهتر از اکنون دست یابد. یادمان باشد که از توهین به طرف مقابل جدا خودداری کنیم چون فرزند به حمایت از وی در مقابل شما قرار گرفته، به همین ترتیب اگر توهینی به طرف مقابل صورت پذیرد حس ترحم و دلسوزی نسبت به جنس مخالف از سوی فرزند شما تقویت می‌شود و این یعنی رشته شدن تمام پنبه‌ها.

فرار از خانه به شیوه فیلم‌های سینمایی

براساس آمارهای منتشر شده طی سالیان اخیر،  میزان نوجوانان و جوانانی که پس از مخالفت والدین خود با ازدواج، از خانه فرار کرده‌اند روندی صعودی داشته است. همانگونه که عنوان شد آنان به‌واسطه محدودیت و عدم‌تجربه، احساس می‌کنند نیمه گمشده خود را یافته‌اند بنابراین با طرح استدلال‌هایی به نفع تصمیمی که گرفته‌اند، والدین را سد راه عملی شدن تصوراتشان می‌پندارند.

در این سنین فقط احساس است که بر فرزند حکمفرمایی می‌کند بنابراین هر‌گونه حرکت مضحک و غیرمنطقی می‌تواند سرلوحه کار آنان قرار گیرد. آنان در این سنین به‌شدت متاثر از قهرمانان فیلم‌های عاشقانه هستند و بارها اتفاق افتاده که به سیاق آنان از خانه فرار می‌کنند، با خون خود نامه‌های عاشقانه‌شان را امضا می‌کنند یا به‌شدت رودرروی والدین خود قرار می‌گیرند و در بعضی موارد دست به قتل آنان می‌زنند. باید همواره به یاد داشت که فرزندان در این سنین بسیار عجول بوده و طاقت صبر و تحمل بی‌شائبه والدین خود را ندارند؛ از همین روست که بلافاصله نسبت به اجرای اعمال نادرست خود اقدام می‌کنند.

در برخی مواقع فرزند از ترس اینکه فرد مورد نظر خود را از دست می‌دهد،  دست به اقدامات ناهنجار و خطرناکی می‌زنند تا بدین‌ترتیب والدین خود را برای ازدواج، در معرض کار انجام شده قرار دهد. والدین باید توجه ویژه‌ای داشته باشند که ذهن فرزندشان در آن سن بسیار خلاق است و راه‌های بسیاری را بررسی می‌کند. پس بهتر است از همان زمان فهمیدن قضیه دست به کار شده و آن را امری ساده یا مقتضای این سن نشمارند. رعایت حوصله و پرهیز از خشونت سبب می‌شود فرزند از فکر اقدامات نا‌هنجار بیرون آمده و به ادامه مذاکرات امیدوار شود.

اگر تمام راه‌های انجام شده روی فرزند شما نتیجه بخش نبود و حتی مراجعه به روانشناس نیز افاقه نکرد، تنها یک راه باقی می‌ماند و آن هم تماس رودررو با فرد مورد علاقه فرزند شماست. شما باید در وهله اول مراتب را به اطلاع خانواده وی رسانده و آنان را به در پیش گرفتن همان سیاستی که شما در پیش گرفته‌اید و موفق نشده‌اید فرا بخوانید چرا که روحیات افراد با یکدیگر متفاوت است و اینطور نیست که اگر شما نتیجه نگرفته‌اید، آنان نیز نتیجه نگیرند. فقط یادتان باشد که ملاطفت را در تمام برنامه‌های خود بگنجانید زیرا استفاده حداقلی از خشونت نیز می‌تواند نتایج زیانباری را برای شما به بار آورد.

وقتی کارد به استخوان می‌رسد!

خیلی کم پیش می‌آید که تمام این نکات از سوی دو خانواده رعایت شود و باز طرفین یکدیگر را بخواهند. اگر چنین موردی پیش آمد این بار خودتان به روانشناس مراجعه کنید تا متناسب با روحیه‌تان، مواردی را به شما دیکته کند تا به کار بندید و از شر عشق ورزیدن فرزندتان خلاص شوید.

البته نباید همواره نیمه خالی لیوان را مشاهده کرد. کمی هم خوشبین باشید اما در مقابل فرزندتان بروز ندهید تا وی در راه رسیدن به مقاصد بعدی‌اش جسارت نشان ندهد. وقتی از تمام گزینه‌های موجود ‌نتیجه نگرفتید بهتر است کمی در برابر مواضع فرزندتان انعطاف نشان دهید‌. به او قول بدهید که با طرف مقابل صحبت می‌کنید و همین کار را هم انجام دهید.
 شاید حق با فرزندتان بوده و طرف مقابل، فردی با اصل و نسب و خانواده‌دار باشد و شاید همان کسی باشد که شما آرزوی آن‌را داشته‌اید. در چنین شرایطی باید حجت‌های محکمی را با خانواده طرف مقابل ببندید و دو طرف را به سیطره خود درآورید. مطمئن باشید در چنین شرایطی، آنان بهتر می‌توانند قدر یکدیگر را دانسته و زیر بار فشارهای زندگی کمر خم نکنند.

بهترین راه برای اینکه فرزندانتان به این وادی‌ها کشیده نشوند، نظارت مطلوب و دوستی عمیق میان شما (والدین) و آنهاست. شما باید به‌گونه‌ای مراقب فرزندانتان باشید که از سویشان متهم به سرک کشیدن در تمام مسائل آنها نشوید و چنان دوستی عمیقی با وی ایجاد کنید که او به جای دوستان دیگرش، مسائل و مشکلات زندگی خود را با شما در میان گذاشته و از شما استمداد بطلبد.

اگر توانستید چنین شرایطی را در فرزند خود نهادینه‌سازید، مطمئن باشید که او در عین حساب بردن از شما، صمیمی‌ترین رفیقتان نیز هست و این یعنی همان جاذبه و دافعه مطلوب که ایده آل هر رابطه و تعامل دوطرفه‌ای میان والدین و فرزندان محسوب می‌شود.

برچسب‌ها