تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۸۵ - ۰۵:۰۶

صاحب عوده تبار: شیخ مفید، محمدبن‌ محمدبن نعمان، متکلم و فقیه بزرگ شیعه امامیه همان کسی است که ابن ندیم در الفهرست (فن دوم، مقاله پنجم) از وی با لقب «ابن‌المعلم» یاد کرده است.

ولادت او در سال 338 ه .ق گزارش شده است (عقلانی، ابن‌حجر، لسان‌المیزان ج 5، ص 368)، شیخ مفید در یک خانواده اصیل شیعی پا به عرصه وجود نهاد. (محل تولد وی ظاهراً حومه بغداد است که نام آن منطقه «واسط» یا «عکبری» بوده است). (همان، ص 368)

 
تحصیلات اولیه خود را در زادگاهش به پایان رساند و به همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به «جعل» به تحصیل پرداخت، سپس از محضر بزرگان فقه و کلام اسلامی استفاده کرد تا این‌که در این دو علم به درجه اجتهاد رسید.

 اساتید وی از معروف‌ترین فقها و متکلمین‌ زمان خویش بودند. محدث بزرگوار «حاج میرزا حسین نوری» در اثر گرانقدرش «خاتمه مستدرک الوسائل»، پنجاه تن از استادان شیخ مفید را نام می‌برد که از جمله آنها، جعفربن‌محمد قولویه قمی، محمدبن علی بن‌ بابویه قمی(شیخ صدوق) و ابن‌جنید اسکافی است. برای درک بهتر اهمیت شخصیت والای علمی او ابتدا دورنمایی از عصر او را تشریح کرده و سپس به شرح مختصری از زندگانی پرحادثه او می‌پردازیم.

بعد از قیام نافرجام مختار ثقفی تمام حرکت‌ها و جنبش‌های ضد ستمگران به‌نام طرفداری از «آل رسول» بود. همه این جنبش‌ها برای تحقق یک هدف تلاش می‌کردند و آن برانداختن حکومت نژادپرست اموی و تأسیس حکومت قرآنی بر اساس عدل و مساوات بود. اما در عمل حکومت عباسی از این فرصت استفاده کرد و به‌جای حکومت اموی نشست تنها با این تفاوت که قوه اجرایی در دست عناصر ایرانی بود.

پس از این دوره سیاه، متفکران شیعه به این فکر افتادند که نخست اندیشه‌های اعتقادی و اصولی شیعه را به مردم بیاموزند و آنان را با مفهوم عدالت و مساوات و احکام اسلامی آشناتر سازند. در همین راستا از قرن دوم هجری به بعد متکلمان شیعه و شاگردان امام باقر و امام صادق(ع) تلاش کردند، اصول معتقدات شیعه را بر پایه منطق عقلی و در قالب کلام شیعی بیان نمایند.

تا اواسط قرن چهارم موقعیت شیعیان در کشورهای خاورمیانه بسیار ممتاز بود و به اوج اقتدار خویش رسید، زیرا از یک‌سو خلفای فاطمی که شیعه اسماعیلی بودند، در مصر دولت مقتدری را تشکیل داده و از شکوه و جلال دربار بغداد کاستند و از سوی دیگر سیف‌الدوله حمدانی و امرای آن خاندان، در شام حکومت شیعی تشکیل دادند و نیز در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران، صفاریان و طاهریان موقعیت مناسبی را برای شیعیان در قلمرو خویش فراهم نمودند.

 از همه مهم‌تر ظهور دولت نیرومند آل بویه بود که از شیعیان با اخلاص به‌شمار می‌آمدند.  تأسیس حوزه‌های علمی و نشر معارف و حقایق اهل بیت(علیهم‌السلام) در این دوران شدت بیشتری گرفت. مسافرت‌های ثقه‌الاسلام کلینی(صاحب «الکافی») و شیخ صدوق دو پیشوای بزرگ شیعه به بغداد و اقامت آنها در مرکز خلافت از آزادی شیعیان در آن عصر حکایت می‌کند(جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 299 تا370 ).شیخ مفید در چنین فضای فکری و عقیدتی بود که پا به عرصه علم و دانش آن روزگار نهاد.

در زمان شیخ مفید علم کلام و اصول فقه در میان دانشمندان اهل سنت رونقی بسزا یافته بود و فقها و متکلمین بسیاری از اطراف بلاد اسلامی در بغداد گرد آمده و در رشته‌های گوناگون علمی به‌خصوص اصول عقاید و دیگر علوم و فنون متداول مشغول بحث و جدل بودند.
هرچند علم کلام پیش از شیخ مفید در میان شیعیان سابقه داشت و با مدارکی که در دست است می‌توان به ضرس قاطع گفت مبتکر این علم نیز مانند سایر علوم اسلامی، شیعه بوده است، ولی این موضوع از مرحله تألیف و تصنیف و متون کتاب‌ها و جنبه ‌خصوصی تجاوز نمی‌کرد.

پیش از  شیخ مفید، شیخ صدوق رئیس علمی و دینی شیعیان وقت، سبک ساده‌‌ای در تصنیف و تألیف به‌وجود آورده و آن را مبنای کار خود قرار داده بود. شیخ صدوق در فقه و اصول عقاید با استفاده صریح از آیات قرآن و متن روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بهره می‌گرفت و کتاب می‌نوشت و به همین شیوه نیز فتوا می‌داد.

 سبک ساده شیخ صدوق و طریقه بی‌آلایش او در بیان احکام و عقاید که از لفاظی و عبارت‌پردازی‌های متکلمین و اصولیان عصر خود به‌کلی پیراسته بود، از یک‌سو بسیار مطلوب می‌نمود، اما از سوی دیگر با ادامه آن وضع و سیر پیشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و کوتاهی شیعه در این باره امکان رکود در کار شیعه وجود داشت. بنابراین لزوم یک تحول اساسی در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامی شیعه به‌خوبی احساس می‌شد، به‌خصوص که اهل سنت نیز در این مورد با دیده حقارت به شیعه می‌نگریستند.


شیخ مفید در ابداع و تعمیم و توسعه این مکتب کوشید و با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روی شیعیان گشود و اصول فقه را که مانند علم کلام در عصر ائمه طاهرین کم و بیش متداول و معمول بود و اساس نوین آن را استادش «ابن‌جنید اسکافی» و پیش از او «ابن ابی‌عقیل عمانی» فقیه معروف شیعه پی‌ریزی کرده بودند ولی هنوز مورد توجه دانشمندان شیعه قرار نگرفته بود، به صورت دلپذیری درآورد.


شیخ مفید ابواب فقه را به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و از تشتت و پراکندگی بیرون آورد و هر موضوع از آن را در محل خود جای داد و بدان وسیله راه استفاده احکام را روشن ساخت و از این راه نه‌تنها شیعیان را به روش استدلال سایر مسلمین آشنا نمود، بلکه از زمان وی تاکنون تمام دانشمندان شیعه بی‌واسطه یا با واسطه از مکتب او استفاده کرده‌اند. (دوانی، مفاخر اسلام، ص 241 و 242 به نقل از مقدمه کتاب اوائل المقالات) شیخ طوسی شاگرد ارزنده مکتب او درباره او در «فهرست» می‌نویسد: «محمد‌بن محمدبن نعمان، معروف به ابن‌المعلم، از متکلمان امامیه است.

 در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود. او بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد. (شیخ طوسی، فهرست، ص 157)


نجاشی شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید در مورد استاد می‌گوید: «فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که توصیف شود. او تألیفات متعددی دارد که می‌توان از کتب زیر نام برد: المقنعه، الأرکان فی دعائم الدین، الایضاح و الفصاح در امامت، الارشاد العیون و المحاسن و...» ( نجاشی، رجال، ج  2، ص  327، ص 328)

علامه حلی در مورد شیخ مفید می‌گوید:« اوراست حکایتی درباره علت نامگذاری‌اش به «مفید» که ما آن‌ را در کتاب بزرگ خود- رجال- آورده‌ایم، مفید معروف به «ابن المعلم» بود. از بزرگترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست. کلیه دانشمندان ما که بعد از وی آمده‌اند از دانش او استفاده نموده‌اند.

 فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آن است که به وصف آید. او موثق‌ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه در زمان او به وی منتهی می‌گشت...» (دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج  3، ص  243 و   244، به نقل از مجالس‌المؤمنین)

همه دانشمندان، رجال و فقها هر جا به نام شیخ مفید یا گفتار او رسیده‌اند از وی به عنوان سرآمد علمای عقاید و مذاهب اسلامی و به عنوان متفکری برجسته و مصنفی پرکار و دانشمندی سخنور یاد کرده‌اند، مانند ابن داوود در «رجال»، ابن ادریس حلی در «مستطرفات سرائر»، علامه مجلسی، وحید بهبهانی، شیخ سیدباقر خوانساری در «روضات‌الجنات» ‌و دیگران.

ابن ندیم، که از معاصران شیخ مفید بوده و مانند او در بغداد می‌زیسته، در «الفهرست» نوشته است: «ابن المعلم- ابو عبدالله»، که ریاست متکلمین شیعه در عصر ما به وی رسیده است، او در علم کلام (عقاید و مذاهب) به روش مذهب شیعه بر همه کس پیشی دارد و دانشمندی باهوش و با فراست است.

 در الفهرست ابن ندیم در دو مورد از شیخ مفید ذکری به میان آمده اما از تألیفات او نامی دیده نمی‌شود و به‌جای آن چند نقطه گذاشته شده است. بعید نیست که حذفی انجام گرفته باشد. (دوانی، علی، همان، ص  245 و  246)


خطیب بغدادی که اندکی پس از وی می‌زیسته و در کتاب معروف خود «تاریخ بغداد» با توجه به تعصب خاص خود، سخنان ناهنجار در مورد شیخ مفید آورده است. (تاریخ بغداد، ج  3،  ص  231) سخنان خطیب طوری است که روشنگر این مطلب می‌باشد که مکتب شیخ مفید تأثیر بسزایی در رواج مذهب اهل بیت عصمت و طهارت داشته است.


به‌طور کلی دانشمندان اهل سنت را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته‌ای که با تعصب و بغض عقاید دانشمندان شیعی را رد کرده‌اند و دسته‌ای که با توجه به دیدارها و خواندن مطالب شیعی با انصاف قضاوت کرده‌اند. اما هر دو دسته به زهد و تقوا و کوشش و ذهن نقاد شیخ مفید اذعان دارند.


شیخ مفید در زمان عضدالدوله دیلمی با عظمت می‌زیست و با اهل هر مذهبی مناظره و مجادله می‌کرد ولی این وضع چندان پایدار نماند؛ زیرا بعد از عضدالدوله به واسطه درگیری‌های شیعه و سنی چند بار شیخ مفید دستگیر و تبعید شد. از جمله به گفته ابن اثیر در سال 393 ه. ق بهاءالدوله دیلمی پسر عضدالدوله، خلیفه عباسی را از خلافت خلع کرد و بغداد در آن موقع سر به شورش برداشت. بهاءالدوله نیز سرلشکر خود را به بغداد فرستاد و او شیعه و سنی را از  اظهار مذهب خود منع کرده و شیخ مفید را تبعید کرد. (ابن اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج  15، ص  50)


ابن اثیر همچنین می‌نویسد: در سال  409 ه. ق سلطان الدوله پسر بهاءالدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت و چون او  وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان، فقیه شیعه را تبعید کرد. (همان، ص 52)


تعداد کثیری از دانشجویان علوم اسلامی از مکتب پرفیض او بهره برده‌اند که جز پانزده نفر از آنها که در مقدمه «بحار‌الانوار» نام آنها آمده است اطلاع دقیقی از بقیه به‌دست نیامده است. از معروف‌ترین شاگردان او سید مرتضی علم‌الهدی و برادر نابغه‌اش سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی، ابوالفتح کراچکی، ابوجعفربن سالار وعبدالغنی را می‌توان نام برد که همه از مفاخر جهان اسلام به حساب می‌آیند. (دوانی، علی، مکتب اسلام، سال اول، شماره 3)
در مورد چگونگی آشنایی او با دو شاگرد ممتازش یعنی سید رضی و سید مرتضی، کرامتی را نقل می‌کنند که ما آن را عیناً از کتاب قصص العلماء مرحوم تنکابنی نقل می‌کنیم: «شیخ مفید شبی در خواب دید که در مسجد کرخ که از مساجد بغداد است نشسته و صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) دست حسنین(ع) را گرفته و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ علمهماالفقه» (ای شیخ به این دو فقه یاد بده) پس بیدار شد و در حیرت افتاد که این چه خواب است و مرا چه که امام را تعلیم نمایم و خواب دیدن ائمه معصومین علیهم‌السلام خواب شیطانی نیست.

 پس صبح آن شب را به همان مسجد که دید رفته و در آنجا نشست، به ناگاه دید که مادر سید مرتضی آمد و کنیزان دور او را گرفته و دست سید مرتضی و سید رضی را گرفته به نزد شیخ مفید آمد و گفت: «یا شیخ علمهما الفقه». شیخ تعبیر آن خواب را فهمید و در احترام سید مرتضی و سید رضی کمال مبالغه را داشت.» (تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص  403)


می‌توان ادعا کرد که شیخ مفید در تمام زمینه‌های علوم  اسلامی قلم‌فرسایی کرده‌اند و در همه موضوعات علمی و دینی سخن به میان آورده‌اند. اغلب تألیفات ایشان پاسخ به سؤالات گوناگون علمی است که از شهرها و کشورهای اسلامی به وی رسیده و همچنین رد عقاید و نظریات دانشمندانی از فرقه‌های غیرشیعه نامی عصر او است. در این‌باره آقای علی دوانی به نقل از حاج میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل می‌نویسد: «کمتر کتب علمای شیعه پس از وی، یافت می‌شود که از مسائل متعلق به امامت و ادله اثبات آن، از کتاب و سنت از نظر درایت و روایت ولو به اشاره به آنها، در کتابهای شیخ مفید مطلبی نباشد.» (دوانی،‌ علی، مفاخر اسلام، همان)


نجاشی 171 جلد کتاب از تألیفات شیخ را ذکر کرده است که اسامی برخی از آنها به این ترتیب است:
1 - در فقه و اصول؛ الفرائض الشرعیه، احکام النساء، اصول الفقه، النکت فی مقدمات الاصول.
2 - در علوم قرآنی؛ الکلام فی دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصره فی فضل القرآن، البیان فی تألیف القرآن، او یکی از پرکارترین افراد در این رشته بود.
3 - در علم کلام و عقائد؛ اوائل المقالات، نقض فضیله المعتزله، الافصاح، الایضاح، الأرکان و... (نجاشی، رجال، ص  327  و   328)


شیخ مفید پس از  75 سال تلاش و خدمت ارزنده در سال  413 در بغداد در بیست و هفتم یا بیست و هشتم ماه مبارک رمضان دار فانی را وداع گفت و در پائین پای امام موسی بن جعفر و نوه عالی‌قدرش امام محمد تقی یعنی کاظمین(ع) جنب آرامگاه استادش جعفربن محمد قولویه قمی دفن شد. (شیخ طوسی، فهرست، ص  158، رجال، ص 287)
شیخ طوسی که خود حاضر در صحنه تشییع شیخ مفید بود اعتقاد دارد روز وفات او از حیث کثرت دوست و دشمن و برای ادای نماز و گریستن بر او همانند و نظیر  نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع و سید مرتضی علم‌الهدی بر او نماز گزارد.