در جنگ کاتالون در نزدیکی رودخانه لوآر- در فرانسه (که از بیستم تا 22ژوئن سال451 میلادی طول کشید) از واحدهای مشترک رومی (ایتالیایی)، فرانک (فرانسوی) و ژرمن (آلمانی) شکست خوردند و به سرزمین مجارستان (که به نام آنان هونگری = هنگری نامیده میشود) قانع شدند. فرماندهی هونها را در جنگ کاتالون، «آتیلا» برعهده داشت. پیش از یزدگرد دوم، شاپور دوم (ذوالاکتاف) هونها را که در شمال منطقه فرارود (طبق نامگذاری جغرافیون آمریکایی، آسیای میانه) قصد ورود به ایرانزمین را کرده بودند درهم شکسته و فراری داده بود. ایرانیان عهد باستان، شدیدا با مهاجرت اقوام با تمدن و فرهنگ ضعیف و منش به دور از اخلاقیات به ایرانزمین مخالف بودند و در طول مسیر دریا (رود سیحون) به مرکزیت خجند، پادگانهای متعددی به نام مرزبان تأسیس کرده بودند که تا پایان کار یزدگرد سوم در سال651 میلادی پابرجا بودند.
عزل ابوالحسن بنیصدر
بیستودوم ژوئن1981 (یکم تیرماه 1360) امام خمینی پس از دریافت نامه اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، ابوالحسن بنیصدر را از سمت ریاستجمهور بر کنار کرد. هاشمی رفسنجانی در نامه خود نوشته بود که مجلس به ریاست او در جلسه 31خرداد (21ژوئن) با 177رأی موافق از میان 190نفر نماینده حاضر، طرح بیکفایتی بنی صدر را تصویب کرد. بنیصدر 26خرداد از قائممقامی فرماندهی
کل قوا عزل شده بود. در این فاصله که وی خود را پنهان کرده بود از ایران فرار کرده و به دولت فرانسه پناهنده شد. بنیصدر پیش از انقلاب هم در فرانسه بود.
نگاهی کوتاه به فرضیههای پدر سوسیال دمکراسی
سوسیال دمکراتهای اروپا 22ژوئن سال1949 در اعلامیه پایان نشست خود ادوارد برنستاین، فرضیهپرداز آلمانی را بهعنوان پدر سوسیال دمکراسی معرفی و اعلام کردند. آخرین فرضیه برنستاین این بوده است که تا کشوری دارای نظم اقتصادی و بوروکراسی معقول نشود به رفاه و پیشرفت نخواهد رسید. وی فساد و انحطاط اداری، فقر اخلاقیات و ضعف اقتصاد را مانع از رشد یک کشور خوانده است. برنستاین (برنشتاین) بر خلاف مارکس عقیده داشت که کاپیتالیسم با تضادهای داخلی از میان نمیرود بلکه فقط تضعیف میشود. او میگفت که از طریق دمکراسی باید کاپیتالیسم را تعدیل کرد؛ یعنی طبقه بدون سرمایه و خارج از معاملات پول و دلالی باید به قدری پیشرفت کند و تقویت شود که بهصورت یک وزنه سیاسی درآید و سپس از این وضعیت خود، برای تعدیل مسالمت آمیز کاپیتالیسم استفاده کند.
انگلیسیها در سوراخ سیاه جهنم
22ژوئن سال1756 به دستور سراجالدین «نواب بنگال»، 146شبه نظامی انگلیسی را در یک اطاق کوچک حبس کردند (که برخی از آنان را از سوراخی که در سقف ایجاد کرده بودند به داخل اتاق و بر سر دیگران افکنده بودند) و این عمل باعث خفه شدن 123تن از انگلیسیها شد. مورخان انگلیسی در تألیفات خود از این اتاق بهعنوان «سوراخ سیاه جهنم» نام بردهاند. در پی قتل نادرشاه افشار در کودتای دهم ژوئن 1747 در نزدیکی قوچان، انگلیسیها جرات یافته و برای استعمار هند متوسل به نیروی مسلح شده بودند. آنان قبلا به بهانه تجارت و تحت نام کارکنان کمپانی هند شرقی، در برخی از نقاط بندری هند استقرار یافته بودند. مخالفت حکام داخلی هند با انگلیسیها از زمانی جدیتر شده بود که احساس کرده بودند انگلیسیها با روش خاصی قصد تصاحب تدریجی هند را دارند.
نیت انگلیسیها که از نیمه قرن19 علنی شد قیام مسلحانه هندیان در سالهای1857 و 1858 را بهدنبال داشت. با سرکوب این قیام، انگلستان صاحب هندوستان شد و برای حفظ هند برای خود، ایالتهای شرقی ایران را جدا کرد و افغانستان نامید و سپس نوبت به بلوچستان رسید و... . پس از تکمیل تصاحب هند، پادشاه انگلستان عنوان امپراتور هندوستان را نیز برای خود اختراع کرد