تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۵

فیروز منصوری: دریاچه‌ای که نزدیک 40سال از اعلام حفاظت از آن می‌گذرد و عنوان یکی از 9ذخیره‌گاه بیوسفری را در یونسکو با خود یدک می‌کشد و از سال 1354 نیز در زمره یکی از مهم‌ترین تالاب‌های بین‌المللی جهان در سایت رامسر به ثبت رسیده است، امروزه در سایه روزمرگی متولیان توسعه، در حال نابودی تدریجی است.

در یکی و دو سال اخیر، بیش از 20مقاله درباره کاهش بی‌اندازه آب‌های دریاچه ارومیه و پیشروی خشکی کرانه‌ها به‌سوی دریا، در روزنامه‌های پایتخت و جراید آذربایجان غربی و شرقی انتشار یافته است. علل و عوامل متعدد و متفاوتی نسبت به این پدیده ناگوار ابراز و اظهار نگرانی شده است.

در سال 1348، حسین برزگر، کتابچه‌ای با‌عنوان «دریاچه رضائیه» در ارومیه به‌چاپ و نشر رسانیده و در گفتار آب‌های: «جاری رویه زمین» چنین نگاشته‌ است: «... در مدت 4ماه از سال، 11 رشته رود نسبتا بزرگ پرآب، با جریانی تند وارد دریاچه می‌شود که از لحاظ مقدار آب در حد نخستین قرار دارد، به‌شرح زیر:تلخ‌رود از تبریز، دهخوارگان‌رود از آذرشهر، صوفی‌رود از مراغه، مروی‌رود از مراغه، زرینه‌رود از میاندوآب، سیمینه‌رود از میاندوآب، قادررود از مهاباد، باراندوز از رضائیه، برده‌موررود(شهر چایی) از رضائیه، نازلی رود از رضائیه، زولارود از سلماس»(ص18).

دکتر رحیم هویدا نیز در کتاب «جغرافیای چیچست یا دریاچه رضائیه» مرقوم می‌دارد:«... در حدود 30رودخانه بزرگ و کوچک از 4جانب بدان وارد می‌شود»(ص 27).

اینک  چهارجانب دریاچه ارومیه را بررسی می‌کنیم تا ببینیم چگونه و چه‌مقدار آب از رودخانه‌های نامبرده بالا، به دریاچه فرو می‌ریزد.

در سراسر جانب شمال دریاچه ارومیه، شهرهای صوفیان، شبستر و طوج در دامنه سلسله‌کوه‌های میشو قرار دارند که هیچ‌کدام از این شهرها رودخانه ندارند. آب مشروب و زراعی مردم از قنوات و چشمه‌ها تأمین می‌شود. در فصل بهار بر اثر ذوب برف‌های کوهستان در نقاط مختلف و زمین‌های هموار کرانه دریاچه، برکه‌های بزرگی از آب زهکشی پدید می‌آید که در اصطلاح محلی آنها را «شند» می‌نامند. اهالی آبادی پهناور و سرسبز شند‌آباد در جنوب شبستر، از این برکه‌ها برخوردارند.

دکتر جمشید جداری عیوضی، استاد گروه جغرافیای دانشگاه تهران، در نشریه شماره 18 انتشارات جغرافیایی (مهرماه 1361) مقاله مفید و مفصلی باعنوان «کویر کبودران» به‌قلم آورده و چنین نگاشته‌ است:در سواحل پست دریاچه به‌ویژه در مقابل جلگه‌های مصبی، بجز شمال‌شرق، بلافاصله بعداز حریم دریاچه، باغ‌ها و زمین‌های مزروعی قرار گرفته است. اما در گوشه شمال‌شرق (در فاصله بین بندر شرفخانه در شمال و آبادی داش‌کسن در جنوب) بعداز حریم دریاچه، جلگه کویری وسیعی قرار گرفته که به‌سمت شرق تا نزدیکی‌های تبریز کشیده شده است. این جلگه کویری، نام مخصوصی ندارد. مردم آبادی‌های مجاور زمین‌های کویری را شوره‌زار و باتلاق می‌گویند. وسعت کویر بالغ بر 1590 کیلومتر مربع و نزدیک به 848 کیلومتر مربع آن در معرض طغیان‌های دریاچه قرار می‌گیرد. محور طولی کویر حدود 50 کیلومتر و جهت آن از شمال شرقی به جنوب غربی است. پهنای متوسط آن 32کیلومتر است. ارتفاع مطلق سطح کویر در گوشه شرقی 1300متر  بوده و مرکز کویر که هم‌سطح دریاچه است حدود 25متر پست‌تر از قسمت شرقی است. فرازای دریاچه 1275 متر است. کویر کبودان، چشمگیرترین تضاد را نه‌تنها در حوضه دریاچه ارومیه بلکه در تمام سرزمین آذربایجان به‌وجود آورده است.

آب‌های جاری رودهایی که از ارتفاعات شرقی (توده سهند) سرچشمه می‌گیرد به تلخه‌رود پیوسته و در نزدیکی آذرشهر به طور مستقیم به دریاچه یا باتلاق‌های ساحلی می‌ریزد؛ به‌این‌ترتیب از طرف مشرق هیچ رودی به سطح کویر نمی‌رسد.

رودهایی که از سمت شمال به سمت جنوب جریان دارند، قبل از رسیدن به کویر، در سطح مخروط‌افکنه‌های بزرگ به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌شوند و به مصرف آبیاری باغ‌ها و زمین‌های مزروعی می‌رسند.

آب تمام رودهایی که از سمت شمال و شمال‌شرقی به حوزه می‌رسد، دارای مقادیر زیادی نمک است. آجی‌چای، بزرگ‌ترین رود این حوزه با بریدن چند گنبد نمکی در مسیر خود بیشتر از همه در تشکیل خاک‌های شور و حتی شوری فوق‌العاده دریاچه مؤثر است. حسین بابک، در فصل پنجم کتاب سیمای بناب، تحت‌‌عنوان: «منابع آب» آورده است:«در سمت غرب بناب رسوبات دریاچه‌ای شامل سیلیست، نمک و رس منطقه را پوشانده و با توجه به نفوذ‌پذیری کم‌ آب‌های سطحی، موجب ایجاد باتلاق‌ و شوره‌زار در این منطقه گردیده است» (ص: 41).

صوفی چاه: «... یکی از رودخانه‌های نسبتا پرآب حوضه آبریز دریاچه ارومیه است.

از این رودخانه تعداد  12متر در دشت بناب منشعب شده و اغلب آبادی‌های واقع در این ناحیه را مشروب می‌‌نماید، مازاد آب آن از طریق روستای قره‌چیق به‌دریاچه ارومیه می‌ریزد. اراضی این روستا به‌علت نفوذ‌پذیری کم، نمی‌تواند تمام آب‌ها را منتقل نماید؛ در نتیجه اغلب اراضی آن به‌صورت باتلاق و شوره‌زار درآمده است» (ص47).

یونس مروارید، در «تاریخ مراغه» آورده است: «حوزه دشت مراغه و بناب تواما درحدود  340 کیلومتر مربع وسعت دارد که از این مقدار حدود 40کیلومترمربع آن را زمین‌های شوره‌زار و باتلاقی تشکیل می‌دهد. زمین‌های شوره‌زار اطراف دریاچه ارومیه که درحدود 40کیلومتر مربع وسعت دارد از نظر زراعت و مخزن آب، هیچ‌گونه ارزشی ندارد» (ص 19).

سمت دشت عجب‌شیر در حدود 80کیلومتر مربع از آن شوره زار باتلاقی است».

«حوزه دشت ملک‌کندی در حدود 380کیلومتر مربع  که 80 کیلومتر آن‌را زمین‌های شوره‌زار و باتلاقی و بقیه را زمین‌های قابل‌استفاده کشاورزی تشکیل می‌دهند» (ص21).

این نوشته‌ها از اوضاع زمین‌شناسی کرانه‌های شمالی و شرقی دریاچه ارومیه خبر می‌دهند و مقادیر آب‌رسانی رودها بدان دریاچه را ارائه می‌کنند. جانب جنوبی دریاچه هم فرقی با اوضاع و آثار شمال و شرق ندارد.

در پایان مقاله «کویر کبودان» آمده است: «... در جنوب دریاچه ارومیه در جلگه‌ رود گدار نیز کویرهای کوچکی وجود دارد. تشکیل این کویرها تنها در اثر عدم زهکشی است که به‌مرور سبب تراکم نمک در خاک گردیده است. این زمین‌ها 10 الی  25متر بالاتر از سطح فعلی دریاچه قرار دارند. به این سبب با ایجاد یک شبکه زهکشی مناسب می‌توان آب آنها را به دریاچه هدایت کرد و از توسعه کویر جلوگیری به‌عمل آورد».

دکتر رحیم هویدا، درباره رودهای جانب جنوب دریاچه هم مرقوم می‌دارد: «زرینه‌رود (جختوم) در جنوب دریاچه ارومیه با تشکیل دلتای باتلاقی بسیار وسیعی، وارد دریاچه می‌شود. رودخانه زرینه‌رود مانند اکثر رودخانه‌های ایران در 2ماه اسفند و فروردین براثر آب‌شدن برف‌ها و یا باران‌های فصلی پرآب است. ولی در سایر فصول کم‌آب بوده و کفاف احتیاجات زراعت‌های اطراف مسیر خود را به‌خصوص در قسمت‌های سفلی نمی‌دهد»(ص43).

سیمینه‌رود: از سمت غربی سلدوز گذشته با تشکیل دلتای عریض و باتلاق‌های کناری در سمت جنوبی دریاچه به آن وارد می‌شود. آب سیمینه‌رود کمتر از زرینه‌رود است. به‌علت منظم‌نبودن آب این رودخانه، مخصوصا کاهش فوق‌العاده دبی آن در موقع کاست آب کمتر از یک متر‌مکعب در ثانیه می‌باشد»(ص 49).

در نقشه سیاحتی استان آذربایجان غربی، نشریه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده در شرکت کارتوگرافی و چاپ تهران نقشه، سرزمین‌های کرانه جنوبی دریاچه ارومیه از بندر حیدرآباد تا غرب بناب کویر و شوره‌زار ترسیم شده و رودهای گدار (قادرچای)، سیمینه‌رود و زرینه‌رود را نه به دریاچه، بلکه وارده به باتلاق‌ها نشان داده‌اند.

بدین‌ترتیب، دریاچه ارومیه از جانب شمال و جنوب و شرق هیچ‌گونه آب رودخانه‌ای دریافت نمی‌دارد. فقط از جانب غرب، رودخانه‌های نازلو، شهرچایی و باراندوز ارومیه و زولاچای سلماس آب‌های سطحی و بدون‌نمک و قابل شرب را وارد دریاچه می‌کنند. افزون بر رودخانه‌های مذکور، سفره‌های زیرزمینی سرزمین‌های ارومیه و سلماس، بزرگ‌ترین و بیشترین ذخایر آب منطقه بوده، ریزش آنها آب‌های دریاچه را افزایش می‌دهد و در کرانه‌های غربی بدون ایجاد کویر، باغ‌ها و کشتزار‌ها را پدید می‌آورد.

دکتر جمشید عیوضی می‌نویسد: «نوار شوره‌زار پیرامون دریاچه، در جلگه‌های مصبی عرض آن زیاد است، به‌ویژه در جنوب شرقی و شمال شرقی به چند کیلومتر می‌رسد اما در شمال و مغرب از چند  ده متر متجاوز نیست».

حسین برزگر هم اعلام می‌دارد: «... بارها مشاهده شده که در بعضی از ایام خشکسالی آذربایجان، ناگهان و برخلاف انتظار، آب دریاچه افزایش قابل‌توجهی پیدا کرده است. به‌طور کلی باید قبول کرد که همواره ارتباط مستقیمی بین میزان بارش فلات ارمنستان و افزایش آب دریاچه وجود دارد. در بعضی از جزایر میان دریاچه، چشمه‌های بزرگ و کوچک آب شیرین وجود دارد که مسلم است منابع آنها در زیر طبقات اولیه کف آن قرار گرفته که امکان اختلاط آب‌های شور و شیرین را با هم نمی‌دهد؛ همچنین رقت آب در ساحل کوهستانی شمال‌غربی است(سلماس). با وجود آنکه هیچ‌گونه رود بزرگ پرآبی در آن ناحیه به دریاچه نمی‌ریزد علت آن جز وجود چشمه‌های آب شیرین کف دریاچه چیز دیگری نمی‌تواند باشد منتهی چون در این قسمت عمق دریاچه بیشتر است نیروی چشمه‌های مزبور قدرت آن‌را ندارند که فوران آب شیرین را به بالاتر از سطح آب بفرستند. اما در یکی از همین چشمه‌ها که در سمت جنوبی جزیره سنگی واقع در شمال «سنگ کاظم» قرار دارد  در اردیبهشت‌ماه هرچند ثانیه آب‌های شفاف از سطح آب دریاچه فوران نموده و دوباره سطح آب واژگون می‌‌گردند که از جزیره سنگ کاظم با منظره‌ای بسیار شکوهمند و زیبا دیده می‌شود. زیباترین کناره‌های خوش‌منظر و تماشایی دریاچه در سمت شمال‌غربی و ناحیه مصفای قراباغ قرار گرفته است»(صص29-21).

این نوشته‌ها اطلاعات جامع و نمودار آبگیری دریاچه از رودخانه‌های چهارجانبه تا سال1350 بوده است. ساختار و نموداری که از هزاره‌ها و قرن‌ها پیش پدید آمده و در سده نوزدهم میلادی جهانگردان بسیاری که از این دریاچه دیدن کرده‌اند همین اوضاع کویرزایی و کرانه‌های مردابی شمال و شرق و جنوب دریاچه را خاطرنشان ساخته و از فراوانی آب سواحل غربی و آبادانی دهات مجاور آن سخن‌ها رانده‌اند. از میان آنها آزمایش‌های پروفسور هیچکاک آمریکایی و  گزارش‌های دقیق و پیرامون‌شمول موریتس واگنر آلمانی قابل تقدیر است، نوشته‌های جیمز موریه بی‌ارزش و افسانه.

جیمز بیلی فریزر، در نخستین مسافرت خود به آذربایجان در تابستان 1822م. به‌واسطه شیوع بیماری وبا، به اتفاق کلنل مون تیت از تبریز بیرون آمده به‌سوی «باش‌گالان» مرز ایران و ترکیه رفته و گزارش سفر را چنین توصیف کرده است: «در پنجم اوت به اتفاق کلنل مون تیت برای بازدید از دریاچه شاهی ارومیه و پیرامونش، تبریز را ترک کردم. نرسیده به شرفخانه‌ها آگاهی دادند که آب دریاچه در 12 و  14سال گذشته خیلی کاهش یافته و سواحل دریا بیشتر به خشکی تبدیل شده است. کرانه‌های شوره‌زار و خشکیده  500یارد وسعت داشت. شرفخانه زمانی بندر بود. امروزه دوروبر پر نمک آن به صدها یارد می‌رسد. اهالی شمال‌شرقی دریاچه تا شرفخانه اظهار می‌‌دارند در اثر استفاده زیاد از آب رودخانه‌ها پیش از ورود به دریا، کاهش کنونی پدید آمده است. ولی این علت، قابل‌توجیه نیست. اهالی محل اعتقاد دارند که یک جانور عظیم‌الجثه گاه‌گاهی به‌کنار دریاچه می‌آید و آب‌ها را به‌کام خود می‌کشد. رودخانه آجی‌‌چای که از تبریز می‌گذرد مقادیر زیادی خاک رس و شن و گیاه پوسیده در مسیر خود به کرانه‌های دریاچه گسترده و بستر می‌سازد» (صص 323 و  322).

همین جهانگرد، از غرب دریاچه هم گزارشی دارد: «... در بخش شمال‌غربی دریاچه شاهی، به‌فاصله 15 میل از دریا، شهر سلماس در کنار رودی قرار گرفته است که به‌سهولت می‌توان در آن قایقرانی کرد».

روبرت  مینان، کاپیتان ارتش بمبئی و عضو انجمن شاهی آسیایی، روز اول آوریل 1830م. از تبریز به خسروشاه و اسکو رهسپار شده و در ادامه سفر از نخستین دیدار خود از امواج پشت در پشت دریاچه ارومیه در دهخوارگان سخن‌ها رانده است.

او می‌نویسد: 16میل آن‌سوتر از دهخوارگان، به دره تنگی رسیدیم. جویبارهای چندی آب‌های لجن‌دار را آرام‌آرام به‌سوی دریاچه سرازیر می‌کرد. از زمین‌های دهکده «خنیه» Khaneah) = خانقاه) چشمه‌های آب آهن‌دار می‌جوشید. از خانقاه در حاشیه دریاچه، سنگ‌های معروف «مرمر تبریز» تهیه می‌شود.

به فاصله 2میل از کرانه‌های دریاچه، در زمین‌های باتلاقی و شوره‌زار غرب دهکده، نیزارهای وسیعی روئیده است.

دریاچه ارومیه شگفتی‌های درخور توجه دارد. با اینکه آب‌های 14رودخانه به آن می‌ریزد، ظاهرا افزایشی نشان نمی‌دهد ولی کاهش آب‌های دریا مسلم و آشکار است. این دریاچه 3برابر اقیانوس، نمک دارد. تبخیر آب‌ها، بیش از آبگیری و ذخایر آن است.

دریاچه ارومیه 8 یا 10 جزیره دارد. درختان فراوانی در آن جزایر رشد یافته‌اند. سوخت شهر تبریز و چند شهر دیگر از این جزایر تهیه می‌شود؛ کالایی که کمیاب و پربهاست. از صخره‌های جزایر به ارتفاع 40پا آب فوران می‌کند.

نزدیک به غروب آفتاب، تاریکی و خاموشی وحشتناکی بر پهنه و پیرامون آن سایه می‌افکند.

در همین هنگام بود که قصد گردش پیاده در کرانه‌های دریاچه کردم. زمین زیر پایم گویی که آب‌هایش تازه فروکش کرده و هنوز نرم است. ساحل غربی دریاچه بلند و مطلوب به‌نظر می‌رسد. حاشیه شمالی آن کم‌عمق و مردابی است و یک نوار پهن از ماسه دریایی در ساحل شمالی بستر یافته است.

در این صحرای کویری مسافر غریب چنین احساس می‌کند که به امداد و الهام غیبی از «بحر‌المیت» دیدن می‌کند.

پیش از اینکه سرزمین‌های بایر و بی‌حاصل ساحل پهناور دریاچه را که در اثر وجود مرداب‌ها به شبه‌جزیره تبدیل شده است، ترک کنم، به افق‌های دوردست ساحل غربی دریاچه چشم دوختم و به توده‌های ابر چون تاج شاهی برفراز کوهستان بلندی که سرزمین‌های مرزی و باستانی امپراتوری ماد و آشور را از هم جدا می‌کرد، خیره‌ می‌نگریستم؛ روز دیگر رهسپار بناب شدم.

هنری رالین سون، در سال1838 م. همین مسیر سیاحت روبرت مینان را گام به‌گام پیموده، ولی از آب و مرداب، دریاچه ارومیه و کرانه‌های خشک و خالی آن کلمه‌ای به‌قلم نیاورده است. فعالیت‌های مخرب و سیاسی و نوشته‌های واهی او در رساله جداگانه‌ای به‌چاپ  خواهد رسید.

موریتس واگنر، جهانگرد دانشمند آلمانی، در جولای 1843 م. زمانی که از طریق خوی، تسوج و شبستر به تبریز سفر می‌کرد، در گزارش‌های خود آورده است: «12میل از زمین‌های ساحل شمال‌شرقی دریاچه ارومیه بایر و لجن‌زار می‌باشد. از شهر تبریز مقادیر زیادی نمک به دریاچه وارد و دایره‌ای به‌وسعت 200میل را تبدیل به گل و لجن کرده است» (ج 1- ص90).

واگنر، در مسیر سفر از تبریز به مراغه، نوشته است: «پیش از رسیدن به معادن سنگ مرمر داش‌کسن، پانورمای دشت پرنمک سواحل دریا در منظر چشمان ما قرار گرفت. در بین داش‌کسن و بناب فقط یک رود باریک به دریاچه می‌ریخت، دیگر هیچ‌گونه آبی بدان وارد نمی‌شد، در موقع ترک معادن مزبور، تا آنجا که مقدور بود تلاش کردم که به کرانه‌های آبی بحر‌المیت ایران نزدیک شوم، ولی دشت نمکی و باتلاق آن، بیش از  50قدم اجازه حرکت به من نداد» (ج 1- صص200-197).

م. واگنر، در غرب دریاچه از رودخانه‌های نازلو و شهرچایی و باراندوز ارومیه و زولاچای سلماس که از زاب بزرگ سرچشمه می‌گیرند، سخن‌‌ها رانده و قصد داشته که از منطقه کردستان حکاری بازدید علمی به‌عمل آورد، میسیونرهای آمریکایی وابسته و مأمور روسیه ایشان را از این نیت بازداشتند.

50سال بعداز م.‌واگنر، محقق آمریکایی ادوین.رایت، متولد شهر تبریز با سابقه 16سال گردش علمی در آذربایجان، از خاطرات خود چنین یاد کرده است: «در سال 1896 م- در دهکده خسروآباد سلماس بودم. زمین‌لرزه‌ای در این سرزمین پرآب اتفاق افتاد. در دهات شرق خسروآباد و هفتوان آب‌های زیرزمینی در اثر زلزله فوران کرد و از چاه‌ها و چشمه‌ها بیرون ریخت، پایه و دیوار خانه‌ها نم پس داد. بدین سبب اهالی محل موقتا دهات را ترک کردند تا با ایجاد و آبراه‌های مناسب آب‌های گرد‌آمده را به کانال‌ها هدایت نمایند» (ص 185- J.N.E.S -1943).

2 سال بعداز پژوهش‌های ادوین. رایت. استاد دانشکده مکدولن آکسفورد به‌نام: ر.ت. کانتر، از طرف انجمن شاهی جغرافیایی لندن مأموریت رسمی یافت که دریاچه ارومیه و پیرامونش را بررسی  علمی کند.

گانتر با ابراز شگفتی از کاهش و افزایش آب‌های دریاچه، با تعیین 82 درجه فارنهایت گرما در مردادماه، اثر میزان تبخیر را بیش از آب‌های وارده می‌داند. نمک دریاچه را سه‌پنجم شوری بحرالمیت می‌نگارد.

او می‌نویسد:  «در سال‌های اخیر ساکنان دهات کرانه‌های دریاچه در ناحیه سلماس و ارومیه از بالا ‌آمدن آب شکایت می کردند که گاهی آب از تنورهای نان‌پزی آنان بیرون می زند و بعضی خانه‌ها و زمین‌های کشت‌شده را آب فرامی‌گیرد»

قبل از انقلاب اسلامی، اهالی سلماس همه‌ساله از اوایل مرداد تا بیستم آن ‌ماه، برای استفاده از آب دریا و تفریح تابستانی، به دهکده آغ‌زیارت قراباغ واقع در 20کیلومتری شهر رفته در کناره‌های دریا چادر می‌زدند و چند روزی در آن کرانه‌ها به‌سر می‌بردند. تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها هم تورهای یک‌روزه داشتند.

کسانی که بعد از آب‌تنی از دریا بیرون می‌آمدند، به‌محض خشک‌شدن بدنشان، ذرات رسوب نمک در پوست و موهای آنان نمایان می‌شد. برای شستن نمک‌ها به حوضچه‌های آب‌شیرین که 50 و  60متر بالاتر از چادرها به عمق یک متر و کمی بیشتر کنده بودند مراجعه کرده با یکی  دو سطل آب‌شیرین از تن‌شان نمک‌زدایی می‌کردند.

 این پدیده‌ها و پنهان آب‌ها، نیاز به تحقیق زمین‌شناسی و بررسی امور آب و آبیاری شهرهای ارومیه و سلماس دارد. درباره ارومیه اطلاعاتی ندارم، ولی مختصر مطالعاتی درباره زادگاه خود (سلماس) انجام داده‌ام که کوتاه شده آنها را درباره آب‌و آبیاری عرضه می‌دارم.

آقای ابوطالب، مهندس، پایان‌نامه دکترای خود را در دانشگاه تهران با عنوان «منابع آب ایران از نظر توسعه اقتصادی» به قلم آورده و در سال 1344به چاپ و نشر رسانیده است. در جدول شماره 6 کتاب مذکور، ضمن ارائه آمار و آثار قسمتی از چاه‌‌های مهم شهرهای ایران، چاه موتوری شهر سلماس که در سال1342 حفر شده، با عمق متوسط120متر و سطح ایستابی 7متر با  دبی متوسط 76لیتر در ثانیه ثبت شده است. بنا به تحقیق مولف، از حیث عمق، فقط چاه‌های یزد و بندر شاهپور و سلماس به 120 متر رسیده‌اند. بالاترین دبی چاه‌های ایران را شریف آباد با 5/91 لیتر در ثانیه داشته و دومین دبی سلماس 76 لیتر در ثانیه بوده است. از نظر کمترین سطح ایستابی، چاه‌های مرودشت در مقام اول بوده، اردبیل و سلماس از این لحاظ در مقام دوم هستند.(ص:49)

وزارت آب و برق، در سال‌های 1347 و 1348، برای مقدمات انجام پروژه ساختمان سد زولا، گروه «مهندسان مشاور آبکاو» را مامور بررسی ژئوالکتریکی آب‌های زیرزمینی سلماس کرد. در سال 1348 نیز هیات دیگری را جهت شناسایی آب‌های زیرزمینی منطقه به سلماس فرستاد.

در قسمتی از گزارش‌های مهندسان مشاور آبکاو آمده است: «فعالیت‌های زمین‌سازی(تکتونیک) منتج به تشکیل شرایط مناسب زمین‌شناسی و پرشدن فرورفتگی دره‌مانند از رسوبات دوران چهارم با ضخامت بالنسبه زیاد شده است. قسمت غربی منطقه رسوبی از مواد درشت از قبیل قلوه‌سنگ و شن و ماسه‌های درشت تشکیل شده است که به تدریج در جهت شرق از ابعاد آنها کاسته شده و به میزان مواد ریزتر افزوده می‌شود.

چندین حلقه چاه، در این منطقه به وسیله افراد مختلف حفر شده و متاسفانه هیچگونه اطلاعاتی در مورد آنها در دست نیست. باوجود اینکه عمق این چاه‌ها بین 25تا 125متر متغیر است، کلیه آنها به صورت آرتزین هستند.

از نظرگاه هیدروئولوژی، توجیه مشخصه  مهم طبقات غیرقابل نفوذ عمیق‌تر، امری است مشکل؛ چه کیفیت آبهای زیرزمینی حاصله از چاه‌های کم‌عمق، مشابه آب چاه‌های عمیق حفر شده در این منطقه است. تنها چاه‌هایی که در عمق بیشتری حفر شده‌اند به مواد رسوبی دانه‌درشت‌تری برخورد کرده‌اند و به طور متوسط آبدهی مخصوصی بیشتر از چاه‌های کم عمق دارند. به علاوه میزان آبدهی چاه‌های آرتزین نیز بستگی به ارتفاع زمین در نقطه حفر چاه دارند.

به این ترتیب می‌توان گفت که: رسوبات دوران چهارم در دشت سلماس دارای وضعیت به‌خصوصی هستند که در قسمت شرق فشرده، ولی در قسمت غرب فشرده نیستند.

طبقه آبده فشرده نشده به وسیله آب رودهای زولاچای، درعلی‌چای، و دریک چای تغذیه شده و بدین لحاظ آب این رودخانه‌ها تاثیر مستقیم بر وضعیت هیدروژئولوژیکی طبقات رسوبی آبدار این قسمت دارند.(ص33، 34)

***

مطالعات شناسایی آب‌های زیرزمینی منطقه سلماس به وسیله اداره کل آب‌های زیرزمینی وزارت آب و برق در سال 1347 ؟ بر این است که:«در منطقه سلماس 14 حلقه چاه نیمه عمیق، 8 حلقه چاه عمیق و 16حلقه چاه آرتزین وجود دارد که تخلیه سالانه آنها حدود 5/11 میلیون مترمکعب است.

تعداد قنوات منطقه، 23 رشته است که تخلیه سالانه آنها حدود 21میلیون مترمکعب است. بالاخره 19چشمه‌سار با تخلیه سالانه 7میلیون مترمکعب در منطقه وجود دارد. جمع تخلیه سالانه از منابع آب‌های زیرزمینی به وسیله چاه‌ها و قنوات و چشمه‌ها در این منطقه، در حدود 5/39 میلیون مترمکعب است.»(ص4)

گزارش آب‌های زیرزمینی: جهت جریان آب زیرزمینی در منطقه سلماس تقریبا از غرب به شرق بوده و از شمال و جنوب نیز جریان‌های مختصری وجود دارد که همه این جریان‌ها به دریاچه ارومیه منتهی می‌شوند.

منطقه سلماس با دشت 15کیلومتر عرض و 30کیلومتر طول، به علت داشتن رودخانه‌های پرآب و تغذیه جانبی از ارتفاعات آبکی و ماسه‌سنگی اطراف ووجود آبرفت ضخیم اصولا از نظر آب‌های زیرزمینی بسیار غنی و جالب است. به همین نظر باتوجه به بهره‌برداری فعلی امکان استفاده بیشتر از آب‌های زیرزمینی در این منطقه وجود دارد. به خصوص که در حال‌حاضر مقدار زیادی از آب‌های زیرزمینی توسط زه آب‌ها خارج شده به دریاچه می‌ریزند. منابع زیرزمینی از سلماس به سوی دریاچه ارومیه غنی‌تر می‌شوند و یک باند نسبتا بزرگ آرتزین در حاشیه دریاچه تشکیل می‌دهند.

به نظر می‌رسد این منطقه آرتزین به علت رسوب‌گذاری متناوب دانه‌ریز و دانه‌درشت رودخانه‌ها، سیلاب‌ها و همچنین ته‌نشین‌ ‌شدن مواد دانه ریز و رس در انتهای مسیل‌ها و ابتدای ورود به دریاچه، همچنین به علت برخورد با آب شور دریاچه ارومیه به وجود آمده است.

فشار و جهت جریان آب زیرزمینی نیز در به وجود آوردن ناحیه آرتزین دخیل بوده است تا به حال حفاری در این منطقه تا سنگ کف ادامه نیافته و بیش از 125متر حفاری نشده است. ولی شواهد نشان می‌دهد که ضخامت آبرفت باید بیش از مقدار فوق باشد که بیش از 200متر تخمین‌زده شده است.» (گزارش شماره 38 وزارت آب و برق- ص:34-35)

ادامه گزارش:

«سطح برخورد به آب زیرزمینی در این منطقه بین 45درصد تا  25متر تغییر می‌یابد. اصولا به علت وجود آب‌های سطحی کافی، به حفر چاه در این منطقه توجه چندانی نشده است و فقط در فصل تابستان و مواقع کم آبی،  از آب چاه‌ها استفاده می‌شود.

به علت عدم احتیاج، آب چاه‌های آرتزین این منطقه اکثرا به هدر می‌رود. ضروری است که در این مورد اقدامات لازم از قبیل گذاشتن شیر و مهار کردن‌ آنها به عمل آید.»(ص37)

در گزارش طرح نهایی‌«پروژه سد زولا» آمده است:«تحقیقاتی که برای گزارش توجیهی به عمل آمده ثابت کرده است که در دشت سلماس 2نوع طبقه آبدار وجود دارد؛ در مجاورت سطح زمین یک طبقه دارای آب آزاد و در زیر آن یک سیستم طبقات آبدار تحت فشار وجود دارد.

در جریان تهیه گزارش، بعضی روابط هیدروئولوژی مربوط به این حوزه، برای اولین بار کشف و ثابت شد که طبقه آبدار آزاد، به استثنای بخش منتهی‌الیه غربی، سرتاسر دره سلماس را پوشانده است.»(ص25)

این همه ذخایر آبی عظیم و نعمت عمیم  از کدام منابع فیاض‌الهی نصیب دشت سلماس شده است؟

این مسئله نیاز به تحقیق دارد. مطالعه کتاب«مرزهای ایران» بدین نیاز ما پاسخ می‌دهد و از حقایق آفرینش و دقایق نعم و آلاء رب رحیم آگاهمان می‌سازد.

مهندس محمدعلی مخبر، در آن کتاب می‌نویسد: به موجب معرفی نامه کتبی دوست فقید و همشهری دانشمندم شادروان دکتر ابراهیم‌جعفرپور، عضو هیات علمی و رئیس‌گروه جغرافیای دانشگاه تهران، اینجانب اطلاعات فوق را از آرشیو وزارت‌آب و برق استخراج و مورد مطالعه و استفاده قرار  داده‌ام.

«...در جنوب بلوک قتور دره، رود آلباق واقع شده که شعبه اصلی زاب بزرگ است. این دره از 3سمت محدود به کوه قوچ، گردنه کاج کول، کوه سورآوا (به ارتفاع 3330متر). گردنه دشوان، گردنه برشخوران(2400متر) است. سرچشمه زاب بزرگ در این کوه‌های مرزی است. کوه هراویل یکی از رشته‌های مرتفع و عظیم سرحدی است که 3530 متر از سطح دریا بلندتر است. این کوه از گردنه برشخوران شروع و به کوه تاولا ختم می‌شود. در جنوب آن گردنه خان سور یعنی محل نشانه مرزی 363 است که راه بلوک شاهپور و چهرق ایران به باش قلعه ترکیه از آنجا می‌گذرد.»(مرزهای ایران-ص132)

سرچشمه زاب بزرگ در غرب سلماس در پای کوه همیشه برف «هراویل» همان منابع عظیم و فیاض است که به تصریح دایره‌المعارف بریتانیکا،  در ماه‌های سپتامبر و اکتبر مقدار 84 مترمکعب- و در ماه‌های پر‌آب آوریل  و می807 مترمکعب در هر ثانیه آب تخلیه می‌کند. این سرچشمه بی‌پایان و فیض‌رسان، در 4جانب شمال، جنوب، شرق و غرب ایران، به 4دریا و دریاچه معروف آب‌های گوارا می‌رساند؛ رودخانه قتورخوی، ارمیان نشانه‌های مرزی 288 و 289 می‌گذرد، آب‌هایش را پس از دشت خوی به رودخانه کر ملحق کرده به دریای خزر در شمال ایران می‌رساند.

رود معروف دجله، که در جنوب ایران به خلیج‌فارس می‌ریزد، 65درصد از آب‌های خود را از زاب بزرگ دریافت می‌دارد.

از غرب سرچشمه زاب بزرگ،  افزون بر اینکه 8رودخانه فرعی به جانب دریاچه وان سرازیر می‌شود، رودخانه عظیم و معروف خوشاب نیز از کوه‌های مرزی ایران و ترکیه سرچشمه گرفته به «دریاچه وان» می‌پیوندد.

رودخانه‌های دیرعلی چای، دریک و زولا در سلماس- رودهای معروف نازلو، شهر چایی، باراندوز ارومیه، از جانب شرق سرچشمه زاب بزرگ نبعان یافته، از دامنه کوه‌های مرزی تا کرانه‌های دریاچه ارومیه، سطح زمین‌های این مناطق را به آب و آبادانی رسانیده، چشمه‌ها و کاریزها و چاه‌های آرتزین(آب‌افشان) در زیرزمین‌ها پدید می‌آورند و دشت‌های سلماس و ارومیه را به «جلگه ساحلی» تبدیل می‌کنند.

*- مهدی مومنی، در کتاب فرهنگ جغرافیایی اعلام می‌دارند:«...یک چاه آرتزین ممکن است روی یک‌«جلگه ساحلی» تشکیل شود؛ جایی که آب در میان لایه‌های صخره‌های خلل و فرج‌دار که بین دو لایه غیر قابل نفوذ به طرف دریا قرار گرفته است، فرو رود.»(ص22)

منابع زردشتی (یشت‌ها) دریاچه ارومیه را چنین ستوده‌اند:«یسنا- پاره2، مرگرد22: دریاچه چیچست در آتورپاتگان است، آبش گرم و از گزند برکنار است، هیچ جانداری در آن نیست. بن آب آن به دریای فراخکرت پیوسته است.»

آبان یشت، گروه 28: «من می‌ستایم کوه رزین همه جا ستوده «هکر= حکاری» را که از آنجا برای من از یک بلندی هزار قدآدمی اردوی‌سورناهید فرو می‌ریزد. او به بزرگی همه آب‌هایی است که در روی این زمین جاری است. کسی که با قوت تمام روان است.»

اعلام جغرافیایی مندرجه در کتاب‌«مرزهای ایران» با این نوشته‌های یشت‌ها همخوانی دارند. (کوه هرا= هراویل)-(کوه هکر= کوه‌های حکاری) - (رود اردوی‌سور= خان سور). (دریای فراخکرت= سرچشمه زاب بزرگ) تاریخ‌نگاران عهد باستان ارامنه مانند فاوستوس بیزانسی، آگاتا نگلوس و موسی‌خورتی، حتی جهانگرد اسلامی ابودلف، حومه سلماس را «زاده واند» معرفی کرده‌اند که به زبان پهلوی محل دریا و دریاچه است.

کلنل مون تیت مهندس‌دانشگاه مدرس هند و دو دانشمند نامی آینس ورث و هرمز رسام پژوهشگران اعزامی انجمن شاهی جغرافیایی لندن، در سفرنامه‌های خود دریاچه «خان‌سور» را در کوهستان‌های حکاری شرح و بسط داده و آن سرچشمه رفیع و وسیع را به دریاچه‌های کوهستانی آکرون در ایالت اوهایو تشبیه کرده و در نقشه‌های ترسیمی «آکرونال» ثبت کرده‌اند.

در سال 1949، دانشمند معاصرآمریکایی کارلتون کوون، مولف کتاب «تاریخ بشر»  ضمن بازدید از دریاچه ارومیه، با ابراز شگفتی مرقوم می‌دارند: «دریاچه‌های نمکی که ژرفای آنها کمتر از 30متر باشد، فقط در ماه‌های بهار  که برف‌ها  آب می‌شود و باران‌های بهاری می‌بارد، موجودیت آبی خود را نشان می‌دهند، پس از فصل بهار در اثر کاهش آب رودخانه‌ها و تبخیرهای تابستانی، ‌پیرامون دریاچه به مرداب و شوره‌زارها تبدیل می‌شود و از وسعت دریاچه می‌کاهد. مانند حوضه قونیه در آناطولی. اما دریاچه ارومیه با حداکثر عمق 16 متری همواره کیفیت خود را به خوبی حفظ کرده است.(ص14)

پایداری کیفیت آب‌های دریاچه ارومیه از قرن‌ها پیش به همان حالت بوده و ادامه داشته است. صدسال پیش از کارلتون کوون، ویلیام کنت لافتوس زمین‌شناس و مرز پیمای انگلیسی، در سال 1852 ضمن بازدید پژوهشی از روستای گورچین قلعه قراباغ، افزایش آب‌های دریاچه را یادآوری نموده میزان نمک موجود در هر مترمکعب را 100کیلوگرم تعیین کرده است. 120 سال بعد از لفتوس، مهندسان و کارشناسان سازمان آب و برق در سلماس هم  هرمترمکعب آب دریاچه را  دارای 100کیلوگرم املاح گزارش می‌دهند. بنابه تصریح منابع مکتوب و مشاهدات عینی اهالی شهرستان ارومیه، در سال 1348 آب دریاچه چندان افزایش یافت و بالا آمد که بیشتر اسکله‌ها، پل‌ها، بنادر، چادرها و پلاژهای شهرداری به زیرآب فرو رفتند؛ مخصوصا در بندر گلمانخانه.

برسر این همه مواهب الهی چه بلایی آمد؟

امروزه کرانه‌های دریاچه خالی از موج‌های آرام و آب‌های نیلگون و چشم‌نواز است. انعکاس شعاع آفتاب تابیده بر نمک‌زارهای پهناور، چشم‌ها را آزار می‌دهد و قلب‌ها را می‌فشارد و از هرکرانه ناله ‌و ندا می‌رسد: «یاد باد آن روزگاران یاد باد»

گریند بر آن دیده کاینجا نشود گرایان.»

آقای سینا میرزامحمدی با عنوان: در صورت غفلت،‌ دریاچه ارومیه 7سال دیگر محو می‌شود، مقاله‌ای در روزنامه «دنیای اقتصاد» سه‌شنبه 28/2/89 تهیه کرده و چنین نگاشته‌اند:« در حالی که تنها 2ماه از سال جدید می‌گذرد و هنوز گرمای تابستان از راه نرسیده، صدای ناقوس مرگ در سرتاسر دریاچه ارومیه طنین انداز شده است.

امروز دیگر خبری از نگین سرخ آذربایجان نیست. دریاچه‌ای مرده به رنگ سفید که نشان از افزایش بیش از حد غلظت نمک درآب است همه آن چیزی است که امروزه از پارک ملی دریاچه ارومیه باقی‌مانده است.» در اطراف جاده شهید کلانتری مشاهده مقادیر زیادی کف روی سطح آب نشان از تخلیه فاضلاب به دریاچه دارد تا حلقه مرگ را برای دریاچه ارومیه تنگ‌تر کند.

بدین‌ترتیب دریاچه‌ای که نزدیک 40سال از اعلام حفاظت از آن می‌گذرد و عنوان یکی از 9ذخیره‌گاه بیوسفری را در یونسکو با خود یدک می‌کشد و از سال 1354 نیز در زمره یکی از مهم‌ترین  تالاب‌های بین‌المللی جهان در سایت رامسر به ثبت رسیده است، امروزه در سایه روزمرگی متولیان توسعه در حال نابودی تدریجی است.

دریاچه ارومیه به طور قطع به تاریخ می‌پیوندد؛ همان‌گونه که آرال در شوروی سابق برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی جهان پاک شد.

40روستای خالی از سکنه در شرق دریاچه تنها بخش کوچکی از پیامدهای نابودی این دریاچه است. وزش بادهای نمکی به تدریج در حال از بین بردن باغ‌های سیب و انگور دریاچه ارومیه است. خشک شدن دریاچه ارومیه مساوی است با نابودی قطب کشاورزی ایران در سراسر آذربایجان و به دنبال آن بزرگ‌ترین  پدیده پناهندگی زیست‌محیطی و مهاجرت به شهرها آغاز می‌شود.»

****

علل و عوامل نابودی دریاچه ارومیه

تا سال پیروزی انقلاب اسلامی، صدور مجوز حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق محدود بود و شرایط به خصوص داشت. چنان‌که پیش‌تر معروض افتاد، شهر و حومه سلماس جمعا 14حلقه چاه‌نیمه عمیق، 8حلقه چاه عمیق و 16 حلقه چاه آرتزین داشت که سالانه 5/11 میلیون‌مترمکعب آب از آنها استحصال می‌شد.

پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی، قاعده و قوانین پیشین رعایت نشد و کندن چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق در مزارع و باغ‌ها و دهات و مواضع دیگر به هر عنوان مجوز یافت و توسعه پیدا کرد.

به منظور تهیه مدارک برای تدوین کتاب «تاریخ و جغرافیای سلماس»، در اردیبهشت‌ماه 1363 به اداره آب و آبیاری شهرستان سلماس مراجعه و از حفر چاه‌های عمیق درخواست آمار کردم، مسئولان آن اداره تعداد چاه‌های عمیق را 270 حلقه و نیمه عمیق را 145 حلقه (جمعا 415حلقه) اعلام کردند. در سال1374 تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق را متجاوز از 1400حلقه برآورد و قلمداد می‌کردند. از آن تاریخ به بعد به مراجعات مکرر و درخواست‌های شفاهی و کتبی این جانب هیچ‌گونه پاسخی نداده و آماری هم ارائه نکرده‌اند.

میزان و مقدار تخلیه سالیانه چاه‌های سلماس معلوم و معین نشده است. ولی با بررسی اوضاع جغرافیایی و زمین ساخت منطقه به آگاهی‌های بیشتری می‌توان دست یافت و ناحیه تغذیه و حوضه آبگیری چاه‌ها را برآورد کرد.

استاد گرانمایه دکتر پرویز کردوانی، در کتاب «منابع و مسائل آب در ایران» نوشته‌اند:«چنانچه سفره آب زیرزمینی مرتفع‌تر از رود یا دریا شده باشد، آب‌های زیرزمینی وارد آب‌های نامبرده (رودخانه و دریا) می‌شود.» (ص 195 ج 1 و ص 185ج 2)

بنابه گزارش واحد آب اداره کل آب‌های زیرزمینی، دریاچه ارومیه از سطح دریای آزاد 1220 متر ارتفاع دارد. ارتفاع متوسط دشت سلماس 1430 متر و مرتفع قله کوه‌های این منطقه 4000 متر از سطح دریای آزاد بلندتر است.(ص32)

در گزارش طرح نهایی پروژه سد رؤلا آمده است: «در تحقیقاتی که برای گزارش توجیهی به عمل آمده ثابت کرده است که در دشت سلماس به وسعت 550هزار کیلومتر مربع، دو نوع طبقه آبدار وجود دارد در مجاورت سطح زمین یک طبقه دارای آب آزاد و در زیر آن یک سیستم طبقات آبدار وجود دارد. در جریان تهیه گزارش، بعضی روابط هیدرولوژی  مربوط به این حوزه، برای اولین بار کشف و ثابت شد که طبقه آبدار آزاد به‌استثنای بخش منتهی‌الیه غربی، سرتاسر دره سلماس را پوشانده است.»(ص25)

واحد آب اداره کل آب‌های زیرزمینی هم گزارش می‌دهد:«جهت جریان آب زیرزمینی در منطقه شاهپور تقریبا از غرب شرق بوده و از شمال و جنوب نیز جریان‌های مختصری وجود دارد که همه این جریان‌ها به دریاچه ارومیه منتهی می‌شود... در حال حاضر مقدار زیادی از آب‌های زیرزمینی توسط زه آب خارج شده به دریاچه ارومیه می‌ریزد. منابع آب زیرزمینی از شاهپور (سلماس) به سمت دریاچه ارومیه غنی‌تر می‌شود و یک باند نسبتا بزرگ آرتزین در حاشیه دریاچه تشکیل می‌دهند.»(صص32-35)

این همه ذخایر آب و منابع بی‌پایین با حفر چاه‌های مجاز و غیرمجاز، پروژه‌های نسنجیده و برداشت آب بی‌رویه و بی‌حساب از چاه‌ها، در خلال سال‌ها کارکرد الکتروپمپ‌ها، سفره‌های غنی زیرزمینی و نوار وسیع آرتزین‌های حاشیه دریاچه را به نیستی و نابودی کشاند. قنات‌ها و چشمه‌ها که سالیانه 30میلیون مترمکعب آب آیینه‌‌آسا از دل زمین بیرون می‌کشیدند، به زودی خشکیدند. چاه‌های نیمه‌عمیق در جوار و سر راه چاه‌های عمیق به سرنوشت قنات‌ها گرفتار شدند. امروزه تنها چاه‌های ژرف‌تر دایر است. آب مورد نیاز کشاورزان را ساعتی می‌فروشند. باغ‌های میوه و درختان تناورد سایه‌افکن تشنه آب و دیدار آبیار هستند. قنات‌ها لانه مارها و موش‌ها شده است.

***

در تاریخ 14/10/87 وسیله یک مقام صلاحیت‌دار، از سازمان آب شهرستان ارومیه تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق و میزان تخلیه آب آنها استعلام شد. پاسخ دادند که: در شهر و حومه ارومیه تا آن روز 18224حلقه چاه عمیق و نیمه‌عمیق به حفاری و بهره‌برداری رسیده و تخیله سالیانه آنها بالغ بر 614میلیون مترمکعب است. در خرداد ماه سال جاری، آمار چاه‌های شهر ارومیه و حومه به تفکیک زیر بوده است.

1 - در بخش کشاورزی:

چاه نیمه‌عمیق ثبتی (مجاز) 11480 حلقه

چاه نیمه‌عمیق غیرثبتی (بدون مجوز) 4145 حلقه

چاه عمیق ثبتی 8260 حلقه

2 - بخش صنعتی:

چاه نیمه عمیق صنعتی 360 حلقه

چاه عمیق صنعتی 95 حلقه

3 - چاه عمیق شرب روستایی 280 حلقه

چاه عمیق شرب شهری 235 حلقه

چاه ماده 5 شرب بهداشتی 26 حلقه

جمع کل 17447 حلقه

بررسی این آمار و مقایسه با رقم پیشین، نشان می‌دهد که از دی‌ماه 1387 تا خرداد1389 در فاصله 15 ماه نزدیک به 800 حلقه چاه از آمار کاهش یافته و از آبدهی بازمانده و از رده خارج شده‌اند. مالکان این چاه‌های خالی بیشتر روستاییان و کشاورزان شرق شهرستان ارومیه در حاشیه دریاچه هستند. کشتزارهای آنان بی‌آب و بی‌حاصل مانده است. همین آفت و آسیب ناشی از ته کشیدن آب سفره‌های زیرزمینی و از کارافتادن چاه‌های عمیق، کشاورزان و روستاییان شهرهای سلماس و شبستر را هم گرفتار کرده است.

دشت سلماس زمانی بیش از 1500 حلقه چاه عمیق و نیمه‌عمیق داشت. امروزه فقط 450 حلقه چاه عمیق و 100تا 120 حلقه نیمه عمیق دارد. چاه‌های آرتزین حاشیه دریاچه به‌کلی نابود شده و در روستاهای حومه، به وسعت بیش از 20کیلومتر دور از ساحل، صدها باغ و باغچه و کشتزار محروم از آب مانده‌اند.

احمد سلیمی‌فرد، در کتاب «نگاهی به تاریج و جغرافیای شبستر - تسوج صوفیان- آورده‌اند:«طبق اسناد موجود در اداره ثبت اسناد و املاک شبستر، در سال1352 در 72 آبادی آن 535 رشته قنات دایر و مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته است. هرچند در سال‌های اخیر با حفر چاه‌های عمیق تا حدی مسئله کم‌آبی حل شده و موجب آبادانی این منطقه شد، ولی آن هم موجب خشکیدن 335 رشته قنات شده است.»(تا سال1371)

«برابر آمارهای موجود در اداره آبیاری شبستر، تا پایان سال1368 در این منطقه 585 حلقه چاه عمیق مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته که آب بیشتر چاه‌های عمیق هم به تدریج یکی پس از دیگری قطع می‌شود یا اینکه شور می‌شود.»(ص12)

مدیریت کشاورزی شهرستان شبستر تعداد 120رشته قنات دایر در سال1378 اعلام کرده است، در صورتی که در سال1350 در این منطقه535 رشته قنات دایر بوده که به علت خشکسالی و افت آب‌های زیرزمینی 415 رشته قنات خشکیده است. عامل دیگر خشکیدن قنوات منطقه حفر چاه‌های عمیق در حریم قنوات است.(ص264)

چاه‌های عمیق شبستر:«... هرچند چاه‌های عمیق در کوتاه‌مدت موجب آبادانی شد و تا حدودی مسئله کم‌آبی را حل کرده است. ولی حفر چاه‌های عمیق هم موجب از بین رفتن کلیه قنوات آبادی‌های جلگه شده است. چنانکه در پایین جاده صوفیان- تسوج به استثنای چند روستای معدود، یا هیچ قناتی دایر نمانده و به کلی خشک شده‌اند.» (ص267)

«... استفاده بیش از اندازه معمول و مجاز صادره از اداره آبیاری از چاه‌های عمیق هم با خشکسالی‌های 5 و  6سال اخیر، سفره‌های آب زیرزمینی را با کمبود آب مواجه ساخته و آب بیشتر چاه‌های عمیق هم یا کم شده یا شورشده یا به کلی قطع شده است. (بخصوص وایقان)(ص268)

در پانویس صفحه 248 هم آمده است:«از سال1375 به بعد خشکسالی و کم‌آبی مشکلاتی را در منطقه به وجود آورده که موجب خشکیدن بیشتر درختان مثمر و غیرمثمر در روستاهای کوهپایه و جلگه شده است.»

حسین روشن در کتاب: «شبستر و پیرامون آن» با مقایسه آمار جمعیت منطقه در سال1370 با 1365، خاطرنشان کرده‌اند: «... جالب توجه است که سرشماری سال1370، 9880 نفر تقلیل جمعیت را نشان می‌دهد. این با توجه به 3درصد رشد نسبی جمعیت، احتمالا مربوط به مهاجرت وسیع روستاییان به شهرهای دیگر به‌ویژه تهران است.» (ص18)

***

استاد گردوانی در فصل ششم «کلیات راجع به آب‌های زیرزمینی و مسائل آن» مرقوم می‌دارند:

سفره‌های آب ساحلی و جزایر:

«سفره‌های آب شیرین در کنار دریا و دریاچه: دارای وضع ویژه‌ای است که از جمله به ساختمان زمین‌شناسی محلی بستگی دارد. چون وزن مخصوص آب شیرین از آب دریا کمتر است، آب شیرین ساحل در روی آب‌شور دریا قرار می‌گیرد. به این صورت که آب شور واقع در زیر سفره آب شیرین هم سطح آب دریا نمی‌شود و هرچند از دریا به طرف ساحل پیش برویم سطح آب شور پایین‌تر می‌رود و ضخامت آب شیرین زیادتر می‌شود.» (ص201)

40-30سال پیش، سفره‌های پهناور زیرزمینی سلماس آب‌های سیل‌آسا را از غرب منطقه به سواحل دریاچه ارومیه فرو می‌ریخت و با فوران ارنتور روستاییان در حاشیه دریاچه نوار وسیع چاه‌های آرتزین به وجود می‌آورد، در حقیقت سفره‌های آب ساحلی تشکیل می‌داد و آب‌های شیرینش را بر فراز آب‌های شور دریا می‌ریخت و بدین واسطه دریاچه به سوی دشت‌ها پیشروی می‌کرد و وسعت می‌یافت، ولی، در 3-2 دهه گذشته، حفر چاه‌های عمیق بی‌شمار و بی‌مهار، غارت آب‌های زیرزمینی را بدان درجه رسانید که فرسنگ‌ها دور از ساحل، کمبود آب، باغ‌ها و کشتزارهای کشاورزان را به شوره‌زار تبدیل کرد. دیگر آبی در سفره‌های زیرزمینی نماند تا خود را به حاشیه دریاچه رساند. نتیجه آن شد که امروزه کیلومترها کرانه دریا کویرگشت و آب‌های سنگین آن پس نشست، دنیای نمک‌زار و حسرت دل‌آزار به ما یادگار گذاشت.

18-17 هزار حلقه چاه عمیق مجاز و غیرمجاز شهر و حومه ارومیه، آن گاه که بیش از 600میلیون مترمکعب آب را سالیانه از دل زمین بیرون آورده در سطح دشت‌ها به مصرف و اسراف می‌رسانند و قنات‌ها را می‌خشکانند.» دیگر کدام سفره زیرزمینی باقی می‌ماند تا به حاشیه دریاچه رسد و سفره‌های آب ساحلی تشکیل دهد؟ وقتی که کفگیر چاه‌ها به ته دیگ می‌رسد و بین سواحل دریا و منابع آب و سفره‌های زیرزمینی فرسنگ‌ها زمین خشک و خالی حائل می‌شود، دیگر سفره‌های آب ساحلی وجود پیدا نمی‌کند تا آب‌های شور کرانه بوسه بر پای آب‌های شیرین زند و در سطح پایین قرار گیرد.

احمد سلیمی‌فرد می‌نویسد: «... استفاده از آب چاه‌های عمیق در قسمت جنوب جاده صوفیان - شبستر - تسوج مقرون به صرفه است چون که در عمق کمتری به آب می‌رسند.»(ص268)

قبل از حفر چاه‌های عمیق، سفره‌های زیرزمینی منطقه شبستر پس از تأمین آب535 رشته قنات دایر و پاسخگوی مصارف شهری و کشاورزی منطقه، چندان مازاد آب داشتند که در جنوب جاده تسوج - صوفیان (نزدیک به کرانه دریا) هم در عمق کمتری ذخیره و متراکم می‌شدند. ذخایر مزبور در حقیقت سفره‌های آب ساحلی بودند که امروزه چاه‌های عمیق همه آنها را به خشکی تبدیل و از ورود آب‌های شیرین به دریاچه محروم کرده است.»

پیش از تعمیم و ترویج چاه‌های عمیق کویرساز و دریاکش، هم دشت آب داشت هم دریا. اما به دلیل فقدان آگاهی مسئولان، امروزه نه دشت آب دارد و نه دریا. چشمه‌ها خشکیده، باغ‌ها و قنات‌ها متروک، کشاورز مفلوک دست از هستی شسته، آماده مهاجرت است.

***

در آمار چاه‌های عمیق شهرستان ارومیه، رقم 4145 حلقه چاه نیمه‌عمیق غیرثبتی (بدون مجوز) چشمگیر بوده و بحث‌انگیز است. مالکان اینگونه چاه‌ها در همه شهرستان‌های ایران سرمایه‌داران دانه درشت و صاحبان ناز و نفوذ هستند. کسانی که در انجام هر کار سودآور و کیسه پرکن آزاد و مجازند، و از مراعات هرگونه قانون و مقررات معاف و مبرا. حتی وزارت نیرو هم حریف آنها نمی‌شود.

اسدالله افلاکی، به مناسبت روز جهانی بیابان‌زدایی، گفت‌وگویی با دکتر پرویز کردوانی داشته‌اند که متن آن با عنوان: «کفگیر چاه‌ها به ته دیگ رسیده است.» در روزنامه همشهری (سه‌شنبه 28 خرداد1387) چاپ و منتشر شده است.

استاد کردوانی، نخست از 4دهه متوالی از غارت منابع آبی کشور سخن می‌رانند و خشک‌شدن قنات‌ها، شورشدن آب، تبدیل چاه‌های آرتزین به چاه معمولی، کم‌شدن راندمان آبیاری، پیشروی بیابان را از پیامدهای این غارت دانسته و خالی‌شدن سفره‌های زیرزمینی را ناشی از همین بی‌توجهی و برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی بیان می‌دارند و بدین پرسش آقای افلاکی که «با این وصف دولت باید مانع حفر چاه و برداشت آب‌های زیرزمینی شود؟»

چنین پاسخ می‌دهند: «بله، متأسفانه با وجود ممنوعیت حفر چاه همچنان به صورت مجاز و غیرمجاز از آب‌های زیرزمینی برداشت اضافه می‌شود. من معتقدم مهم‌ترین مسئولیت وزارت نیرو در این برهه حساس، بستن در چاه‌ها و جلوگیری از برداشت آب‌های زیرزمینی است. ببینید مسئله آنقدر مهم است که وزیر نیرو 2سال پیش از رهبر معظم انقلاب برای پیشگیری از حفر چاه‌های غیرمجاز استمداد خواست.»

متأسفانه این هشدارها و دست به دامان‌ها نتایجی نبخشید، غارت و آشفتگی همچنان ادامه دارد.

اسدالله افلاکی، به مناسبت صدور مجوز برای چاه‌های غیرمجاز، گفت‌وشنود دیگری با استاد پرویزکردوانی انجام داده‌اند که به صورت مقاله با عنوان: «منابع آبی کشور را غارت نکنید.» در روزنامه همشهری (سه‌شنبه21/2/89) درج شده است.

دکتر کردوانی، پایین آمدن آب سفره‌های‌ زیرزمینی را ناشی از برداشت بی‌رویه از چاه‌های عمیق دانسته و درباره حفر چاه‌های غیرمجاز، چنین آمار می‌دهند: «... با وضعیت موجود در منطقه کرمانشاه 3هزار، در قزوین 6هزار- در استان تهران 20هزار حلقه چاه غیرمجاز وجود دارد. در مرودشت که کلا 10700هزار حلقه چاه فعال است گفته می‌شود 9600هزار حلقه از این تعداد غیرمجاز است. از دهه40 تاکنون 60درصد منابع آبی اصفهان به دلیل مدیریت غلط و حفر چاه‌های غیرمجاز از بین رفته و به‌طور حتم تا 15 سال آینده همین مقدار باقی‌مانده هم تمام می‌شود... .»

نگارنده مقاله، در پیشگفتار، با اشاره به آمار و ارقام ذکر شد. مرقوم می‌دارند: «... به اعتقاد دکتر کردوانی غارت منابع آبی کشور از سال‌ها پیش شروع شده و با وجود همه هشدارها این روند همچنان ادامه دارد. اما آنچه نگرانی‌ها را دوچندان کرده مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی‌بر صدور مجوز برای چاه‌های غیرمجاز بود. این طرح که 15فروردین امسال به تصویب نمایندگان مجلس رسید، کارشناسان و منتقدان منابع طبیعی را دچار بهت و حیرت کرد. طرحی که بسیاری از کارشناسان آن را مشوقی برای متخلفان و بهره‌برداران غیرمجاز از منابع آبی کشور تلقی می‌کنند.

آقای افلاکی مقاله خود را با علامت هشداردهنده و عنوان «حفر چاه‌ها سرعت گرفته» با جملات زیر پایان داده‌اند:«پیش از اینکه این گفت‌وگو منتشر شود، استاد دکتر کردوانی طی تماس تلفنی گفت: یکی از دانشجویانش از زنجان تماس گرفته و گفته است، از زمانی که اعلام کرده‌اند به چاه‌های غیرمجاز مجوز می‌دهند مردم به جان بیابان افتاده شبانه صدها حلقه چاه حفر کردند.

این بلا تنها دامنگیر زنجان نیست تمام دشت‌های کشور را فراگرفته است. سودجویان برای اینکه از متعرضان و متجاوزان عقب نمانند با اطمینان خاطر دست به کار شده‌اند، نخست چاه حفر می‌کنند سپس با تجاوز به اراضی ملی و طبیعی سناریوی خود را کامل می‌کنند.»

در صدر نهضت مشروطیت ادیب‌الملک فراهانی نوشته و نالیده‌اند «افسوس که این مزرعه را آب گرفت است- دهقان مصیبت‌زده را خواب گرفته است» امروزه اگر نه مزرعه داریم نه آب- ماشاءالله خواب دهقان و دهخدا با خیال راحت برقرار - چاه عمیق کنان غیرمجاز همواره بیدار و فرومانروای‌اند.

تهران- ششم تیرماه 1389