فاطمه ظفرنژاد*: 30 و 31 تیرماه امسال، همایش ملی بحران زیست‌محیطی پارک ملی دریاچه ارومیه در نقده برگزار شد. دانشگاه پیام نور، استانداری آذربایجان‌غربی، دفتر طرح حفاظت از تالاب‌های ایران، اداره محیط‌زیست استان آذربایجان‌غربی، از جمله متولیان این همایش بودند.

در آغاز همایش، معاون عمرانی استانداری آذربایجان غربی با اشاره به وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه، تصویب راهکار سخت‌افزاری 4هزار ‌میلیارد ریالی سامانه انتقال آب (از زاب دیاله) به دریاچه ارومیه، به حجم سالانه 500‌میلیون مترمکعب را اعلام کرد.

سپس رئیس اداره محیط‌زیست آذربایجان شرقی به بررسی شرایط بحرانی این پارک ملی پرداخت و در آسیب‌شناسی علل این شرایط بحرانی، دلایل برشمرده شده از سوی دستگاه‌های مجری، مشاور و پیمانکار و... را بازگو کرد. به اعتقاد مجری، مشاور و پیمانکار نقش سدها در بروز فاجعه زیست‌محیطی دریاچه ارومیه تنها 5‌درصد است. در عین حال، رئیس اداره محیط‌زیست استان به صراحت اعلام کرد که نظری متفاوت با این آمار دارد. آنچه در پی می‌آید در واقع گزارشی است از این همایش.

*****

محتوای بسیاری از مقالات عرضه شده در همایش، تمرکز بر فنون اندازه‌گیری بود که بیشتر بر الگوهای ریاضی و رایانه‌ای استوار بود تا تحلیل و آسیب‌شناسی این مسئله مهم ملی.

مقاله‌های زیادی درباره برآورد احجام ورودی رودها با الگوریتم، یا بررسی کیفیت آب‌های زیرزمینی با GIS، یا اندازه‌گیری بازتاب‌های الکترومغناطیسی دریاچه و نظریه آشوب، شبیه‌سازی‌ شبکه عصبی مصنوعی سیکل‌های فرایند بارش رواناب‌ها و سایر فن‌های رایج ارائه شد؛ مقاله‌هایی که با موضوع همایش یعنی بحران در پارک ملی ارومیه ارتباط مستقیم نداشتند یا بیشتر خشکسالی، اقلیم و طبیعت را عامل خشکی و کاهش آب و ناپدیدی دریاچه قلمداد می‌کردند؛ مقالاتی که در آنها به مسئله بسیار مهم ساخت 40 سد در 14 آبخیز مشرف به دریاچه نپرداخته بودند.

آسیب‌شناسی جامع‌نگرانه بحران نیز مضمون سخنرانی‌های اندکی بود. ضرورت ارتقای آموزش محیط‌زیست و توسعه پایدار، ضرورت اصلاح شیوه مدیریت منابع آب در کشور و نیز اثرات بیابانزایی سدها در بحران پارک ملی ارومیه، محور‌های اصلی این سخنرانی‌ها را تشکیل می‌داد.

خطر، جدی است

دریاچه ارومیه دومین دریاچه شور جهان که در کنوانسیون بین‌المللی رامسر به ثبت رسیده یکی از مهم‌ترین پیکره‌های آبی کشور است. حوضه آبریز ارومیه 52هزار کیلومترمربع وسعت دارد و 14 رودخانه مهم با آورد 5/5میلیارد مترمکعب در سال به این دریاچه می‌ریزند. دریاچه 102‌جزیره دارد و در دهه گذشته صدها هزار هکتار از سطح آن کاهش یافته و به شوره‌زار خطرناکی بدل شده است.

براساس پیش‌بینی سازمان محیط‌زیست، این دریاچه 5 الی 6‌سال دیگر به‌کلی ناپدید خواهد شد و زندگی نزدیک به 6‌میلیون انسان در خطر جدی قرار خواهد گرفت. اکنون نیز این خطر بسیار ملموس است.

دومین زیستگاه مهم آرتمیا در جهان و تنها زیستگاه آرتمیا ارومیانا، به سبب عدم‌ورود آب و شور شدن بیش از حد آب دریاچه به جایگاه مرگ آرتمیا بدل شده است. آرتمیا خوراک فلامینگوها و پرندگان مهاجر دریاچه است. از میان رفتن این نخستین پله زنجیره غذایی، از پرنده تا پستاندار این پارک ملی را با خطر روبه‌رو می‌سازد. اینک خطر به انسان رسیده است.

می‌دانیم که همه موجودات به هم وابسته‌اند. دریاچه در چند سال آینده به کلی خشک خواهد شد. پیامد این رویداد، شکل‌گیری شوره‌زاری به مساحت 5‌هزار کیلومترمربع است. تغییر آب و هوا و گرم‌شدن منطقه، پیشروی نمک به‌سوی اراضی کشاورزی و تخریب آن، خالی شدن صدها روستا، (‌علاوه بر روستاهایی که در مخزن سدها به زور تخلیه شدند)، از دیگر پیامدهای نامطلوب خشک شدن دریاچه ارومیه است.

دریاچه‌ای شفابخش

مردم از خاصیت درمانی دریاچه سخن می‌گویند که در گذشته هر تابستان میلیون‌ها گردشگر را از سراسر جهان به این شهر می‌کشانید. راننده‌ای میانسال از انبوه گردشگران ایرانی و اروپایی می‌گفت که برای درمان به این شهر می‌آمدند و شهر با مهمانخانه‌ها و مهمانسراهای ساحلی‌اش هر تابستان رونقی دلپذیر داشت. امروز نه از آن گردشگران نشانی هست و نه از خاصیت درمانی ساحل و نه حتی از خود دریاچه. مهمانسرا‌دارانی که در خط ساحل دریاچه از گردشگران پذیرایی می‌کردند امروز از دست دادن معیشت خود را ناشی از سدسازی می‌دانند.

اگر به تجربه تلخ خشکیدن دریاچه آرال و اثر آن بر مردم این حوضه نگاهی بیندازیم آینده مردم حاشیه دریاچه ارومیه را خواهیم دید. دریاچه آرال پس از ساخت سدها روی 2رودخانه سیحون و جیحون یا همان سیر دریا و آمودریا به‌تدریج خشکید. بیش از نیمی از مردم بومی این بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان (در گذشته)، وضعیت سرطانی یا پیش سرطانی دارند و 17‌نوع سم حشره‌کش در شیر مادران پیدا شده است. از بازگویی فاجعه انسانی که در پیش رو داریم صرف‌نظر می‌کنیم زیرا این مباحت از نظر دستگاه‌هایی که به امر ساخت‌وساز در حوضه‌های آبخیز مشغولند مسائلی احساسی و غیرعلمی تلقی می‌شوند.

سدسازی و تبعات آن بر دریاچه ارومیه

سدسازی مهم‌ترین عامل وضعیت بحرانی دریاچه است. نگاهی به سدهای کشور و سدهای این حوضه نسبتا کوچک اما مهم نشان‌دهنده افراط در ساخت و ساز در آبخیزهای مشرف به این حوضه آبریز است. جدول پیوست که از تارنمای شرکت توسعه منابع آب کشور اخذ شده روند شگفتی برانگیز سدسازی در حوضه‌های آبریز کشور و وجود 92‌سد در فهرست سدهای این حوضه کوچک را نشان می‌دهد؛ 40‌سد ساخته شده، 12‌سد در دست ساخت و 40‌سد هم در دست مطالعه است.

ساخت این همه سد در استانی که بارندگی مناسبی دارد و دیمزارهای آن با اندک سرمایه‌گذاری در اصلاح شیوه‌های کشت، داشت و برداشت می‌توانند غله و حبوبات دیم و حتی باغات دیم (انگور) پردرآمدی داشته باشند شگفتی‌برانگیز است.

نابسامانی و ناپاسخگویی مدیریت منابع آب کشور که تنها بر مدیریت سازه ای- سخت افزاری استوار است، نه تنها به تصمیم‌گیری‌های دولتی بسیار پرهزینه و ناقض اصول 44‌، 48 و 50 قانون اساسی انجامیده که کشاورزان، عشایر، و سایر اقشار مولد جوامع بومی حوضه‌های آبخیز را با آسیب‌های گاه جبران‌ناپذیر روبه‌رو ساخته است؛ ناپدید شدن دریاچه ارومیه یکی از پیامدهای این مدیریت ناپاسخگوست.

تنها 3 سد زرینه رود، سیمینه رود، باراندوز، به‌ترتیب 605‌میلیون مترمکعب، 269‌میلیون مترمکعب و 164‌میلیون مترمکعب (روی هم 1/1‌میلیارد مترمکعب یا یک پنجم آب ورودی دریاچه) را در خود نگه می‌دارند و از ورود آن به دریاچه جلوگیری می‌کنند. جالب اینکه سد زرینه رود مانند بسیاری دیگر از سدهای کشور برای تأمین آب دشت‌هایی ساخته شد (در میاندواب) که آب داشتند و نیازی به سد نداشتند. پس از ساخت سد، زمین‌های پایین‌دست، زهدار و غیرقابل کشت شدند و هزینه زهکشی سنگین آنها نیز بر بودجه عمومی کشور تحمیل شد.


انتقال حوضه به حوضه از جاهای دیگر نه تنها دردی را درمان نمی‌کند که به مشکلات می‌افزاید و خود پیامدهای گرانبارتری نیز دارد. هرگونه هزینه‌گذاری برای ساخت سامانه انتقال، هدردادن پول محدود کشور است؛ اینکه مثلا انتقال از زاب یا دیاله یا... بتواند به انتقال سالانه 500‌میلیون مترمکعب آب منجر شود البته جای تردید دارد. اعداد و ارقامی که برخی مشاوران ارائه می‌دهند غالبا بیش برآوردهای معنی‌داری نشان می‌دهند. این شرکت‌ها ارقام سود سدها یا آورد‌رودها یا... را بسیار بزرگ‌تر از آنچه هست نشان می‌دهند. مگر نه اینکه نزدیک به 60‌درصد حجم سدهای کشور خالی است؟ از سوی دیگر برخی مشاوران و شرکت‌های سدساز هزینه‌ها را بسیار کمتر از واقعیت نشان می‌دهند.

نگاهی به هزینه‌های کمرشکن تزریق بتن در عمق چند‌صد‌متری پای سدهای کرخه، آبشینه و... که گفته شد چندین برابر هزینه ساخت خود سدها بوده، باید ما را با حقایق سدسازی کشور بیشتر آشنا سازد.

مشاوران سدساز از پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی چیزی نمی‌گویند یا آنها را بسیار کمرنگ وانمود می‌کنند اما اگر با مشکل فرار آب در زاگرس کارستیک روبه‌رو نشویم و بپذیریم که رقم درست باشد نیز ورود این 500‌میلیون متر مکعب آب بسیار پرهزینه، پاسخگوی نیاز و حقابه 5/5‌میلیاردی دریاچه نیست. آیا زمان تکرار اشتباهاتی به این بزرگی نگذشته است؟

بحران دانشِ فارغ از جامع‌نگری و سلطه تصمیم‌گیری فن‌سالاران بر سرنوشت انسان و محیط، سال‌هاست که در همه جهان به نقد کشیده شده است. در کارگاه آموزشی‌ای که به همت تنی چند از اعضای هیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان و تشکل زیست‌محیطی جمعیت پیام سبز اصفهان و با شرکت استادانی از دانشگاه تهران در روز دوم در بیرون از همایش بحران ملی دریاچه ارومیه درباره سدسازی و اثرات آن برگزار شد، به این جنبه‌های فن‌گرایی و نبود جامع‌نگری اشاره شد.

دکتر بصیری عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه‌ها را به جامع‌نگری درباره اثرات فناوری‌های آموزش داده شده فراخواند؛ فناوری‌هایی که می‌توانند پیامدهای ناسازگاری بر جوامع گیاهی و جانوری، بر محیط و از همه مهم‌تر بر جوامع انسانی و حتی فرهنگ و تمدن مردم داشته باشند.

دکتر آخانی از دانشگاه تهران با ارائه شواهدی از پژوهش‌های خود، دستکاری ناشیانه در طبیعت و ناکارآمدی مدیریت منابع آب را مهم‌ترین عامل در فاجعه دریاچه ارومیه دانست. مهندس سلطانی، کارشناس ارشد محیط‌زیست و عضو جمعیت پیام سبز اصفهان به بررسی پیامدهای سدسازی در کشور پرداخت و دکتر ایروانی، عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان، از ضرورت احیای پوشش گیاهی در آبخیزها به جای سدسازی گفت.

سخنران دیگری از ضرورت آموزش توسعه پایدار در تمام سطوح آموزشی کشور و لزوم توجه به دانش بومی همراه با به کارگیری فناوری‌های نوین پایدار (مانند یاخته‌های خورشیدی و...) که از مهم‌ترین سرفصل‌های دستور 21 (سند زیست‌محیطی همایش ریودوژانیرو که در سال‌1992 از سوی رهبران جهان و از جمله ایران امضا شد) به شمار می‌روند سخن گفت.

فن‌‌گرایی اگر خود را دانش بنامد، از آنجا که فاقد جامع نگری و ژرف‌اندیشی دانشی است توسعه را به ضد‌توسعه بدل می‌کند. کاربرد برنامه‌ریزی ریاضی، آماری، شبیه‌سازی‌ و الگوسازی رایانه‌ای در مدیریت منابع طبیعی دهه‌هاست منسوخ شده و مفاد دستور 21‌جانشین آن شده است.

احیای حوضه آبریز، راهکار کوتاه مدت

باز کردن دریچه سدها و انجام فوری بررسی‌های احیای حوضه آبریز در کوتاه مدت و برچیدن سدها در بلندمدت تنها چاره کار است. راهکارهای غیرسازه‌ای از جمله اصلاح الگوی مصرف، بسیار زودبازده‌تر، کم‌هزینه‌تر و کم‌پیامدتر خواهد بود. به کار‌گیری موازین افزایش کارایی آب و بازچرخانی و... که در سیاست‌های کلی اصلاح الگوی مصرف به‌درستی تکلیف شده‌اند و بسیار کم هزینه‌تر از راهکار سخت‌افزاری و ناکارآمد بالا هستند، احیای دریاچه را تضمین می‌کنند. 

 

مطالعاتی اجرایی بهره‌برداری مجموع
ارومیه 40 12 40 92
خلیج فارس و دریای عمان 183 55 91 329
دریای خزر 150 37 150 337
سرخس 15 6 18 39
مرکزی 110 20 121 251
هامون 17 4 56 77
مجموع کشور 544 134 588 266/1

 

*پژوهشگر آب و توسعه پایدار